10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتند کارتان؟
همه گفتیم نوکریم
چون بارِ عشق را
به سرِ شانه می بریم
ما را اگر چه بازیِ دنیا
خراب کرد ...
اما به لطفِ روضه ی ارباب بهتریم
از هر چه بگذری
سخن دوست خوشتر است
پس می شود به عشقِ تو
از هر چه بگذریم
فرقی نمی کند
چه کسی با چه منصبی ؟
در پایِ سفره ات ،
همه با هم برابریم !
گریه زبانِ مادریِ
نوکران توست !
احساس می کنم
همه با هم برادریم
« ما را سری است با تو
که گر خلقِ روزگار
دشمن شوند و سر برود
هم بر آن سریم »
مسجد برای زاهد و
کعبه برایِ خلق !
بگذار با حسین (ع)
بگویند کافریم !!
علامه ایم گاهی و
گاهی رسولِ ترک !
یک روز روضه خوانِ تو
یک روز منبریم ؟
با هر که گفت گریه چرا ؟
گفته ایم که ...
ما داغدارِ
حنجرِ در زیر خنجریم !
شاعر: #سعید_پاشازاده
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#خادم_ارباب
#خادم_الحسین_علیه_السلام
#صحن_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#نجف_اشرف
#پتو
#اسکان_زائر
#اربعین_1401
#اربعین_حسيني
#انا_من_حسين_عليه_السلام
@Gharargahemontazeran
قرارگاه منتظران
خاکی که به قیمت جان به دست آمد❤️ ✫⇠#خاکریز_اسارت ✍نویسنده:قهرمان آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت دوم:تبل
خاکی که به قیمت جان به دست آمد‼️
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:قهرمان آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت سوّم: تمام تجهیزاتم برای جنگیدن
🔹️گردان به سمت خرمشهر حرکت می کرد و همه ی نیروها مسلح شده و تجهیزات لازم رو گرفته بودند. یه کلاش با ۵ خشاب و دو نارنجک و یک کوله پشتی و مقداری جیره جنگی و یه دونه سربند خوشگل. آها یه قمقمه آبم بود. ولی من از همه اینا بی نصیب بودم و هر چه گفتم پس اسلحه من چه می شه، می گفتند حاج آقا دیر شده و کار تسلیح تموم شده و همه مسئولین تدارکات و تسلیحات آماده حرکتند و بعضی قبلاً رفتن منطقه. اگر میخوای همینجوری همراه گردان حرکت کن یا بمون و با گردانای بعدی اعزام شو. گفتم نه میام، ان شاء الله تو منطقه خودم سلاح و مهمات پیدا می کنم.
🔸️نیروهای گردان همه با سلاح و مهمات و تجهیزات سوار شدند و روحانی گردان که من بودم با یک جفت پوتین یه جفت گوشو یه عمامه راه افتادم. بی انصافی نشه سربند رو بهم دادند که بستم رو عمامه.خب چکار باید می کردم مثل حسنی مدرسه م دیر شده بود. حالا هنوز فرصت بود و با دشمن درگیر نشده بودیم. اصلا به شما چه؟ خودم یجوری درستش می کنم. بعضی از بچه ها سر بسرم میذاشتند و با شوخی می گفتند حاج آقا پس اسلحَت کو؟ نکنه میخوای دشمن رو با وِرد و دعا نابود کنی؟ بسیجی اند دیگه ! از خوش مزگی بچه ها لذت می بردم و گاهی هم احساس شرم می کردم که چرا اینقدر دیر خودمو به جمع این عزیزا رسوندم.!
🔹️به هر حال روز ۲۸ دیماه ۶۵ سوار شدیم و به خرمشهر رسیدیم و تو ساختمونی که برای توجیه و آشنایی ما با عملیات آماده کرده بودند ، مستقر شدیم. بچه ها سر از پا نمی شناختن و هر کدوم بنحوی آمادگی خودشون رو برای مقابله با دشمن و رزم بی امان با خصم نشون می دادند. چهره ها بشاش انگار دارن میرن عروسی. دعا ؛ قرآن ؛ شوخی و مسخره بازی ، همه جورش بود. عجب حال و هوایی بود و چه روزگار خوشی!
🔸️یکی دو روزی که خرمشهر بودیم فرماندهان و مسئولین طرح و عملیات ،کالک ها و نقشه های عملیات رو برامون تشریح کردند و اجمالا با منطقه عملیاتی و وظیفه خودمون تو عملیات آشنا شدیم. بعد از توجیهات و تهیه مقدمات لازمه، سوار تعدادی لندکروز عازم منطقه عملیاتی#شلمچه شدیم. کم کم صدای انفجار و رگبار مسلسل و توپ و خمپاره ها به گوش می رسید. حسابی بساط سور و سات برقرار بود...
🌹قرارگاه منتظران
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
زیر لب با یا غفور یا رحیم باز بسم الله الرحمن الرحیم
می پرم از ذهن شیطان الرجیم باز بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد دل می کنم از غیر او دل می نهم در بند او
دور از چشمان خناس جحیم باز بسم الله الرحمن الرحیم
کوچه در را می گشاید رو به رویم زیر لب آهسته می گوید به من
در پناه سایه ی رب العظیم باز بسم الله الرحمن الرحیم
پای بر دل می نهم دل را به پایم می کنم یک شاخه گل یک سیب سرخ
می گذارم بین دستان یتیم باز بسم الله الرحمن الرحیم
عطر می پاشد به لبها کوچه کوچه تا خیابان ابتدا تا انتها
وقتی از آغاز می گوید نسیم باز بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_الله
#قرارگاه_منتظران
#قطعهای_از_بهشت
@Gharargahemontazeran
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الشَّهِيدُ الصِّدِّيقُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ
#کریم_اهل_بیت🍎
السلام علیک يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، هٰذا يَوْمُ الإِثْنَيْنِ وَهُوَ يَوْمُكُما وَبِاسْمِكُما وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكُما، فَأَضِيفانِى وَأَحْسِنا ضِيَافَتِى، فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِيفَ بِهِ أَنْتُمَا، وَأَنَا فِيهِ مِنْ جِوارِكُما فَأَجِيرانِى، فَإِنَّكُمَا مَأمُورانِ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجارَةِ، فَصَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكُمَا وَآلِكُمَا الطَّيِّبِينَ
#حضرت_ارباب
#قرارگاه_منتظران #قطعه_ای_از_بهشت #سلام_بر_اهل_بیت
#به_تو_از_دور_سلام
@Gharargahemontazeran
هیچ وقت برای شروع دیر نیست، از طبیعت بیاموز هیچ گاه ثابت نمی ماند….
#جملات_انگیزشی #انرژی_مثبت #قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
هدایت شده از خبرگزاری فارس
بیانات رهبر انقلاب دربارهی حوادث اخیر
🔹درگذشت دختر جوان دل ما را هم سوزاند. واکنش بدون تحقیق، ایجاد اغتشاش و ناامنی برای مردم و حمله به قرآن و مسجد و حجاب و بانک و ماشین مردم عادی نبود و برنامهریزی شده بود.
🔹در این حوادث چند روز اخیر بیش از همه به سازمان انتظامی کشور ظلم شد، به بسیج ظلم شد، به ملت ایران ظلم شد. ظلم کردند.
🔹البته ملت در این حادثه هم مثل حوادث دیگر قوی ظاهر شد، کاملاً قوی، مثل همیشه، مثل گذشته. در آینده هم همین جور خواهد بود. در آینده هم هر جا دشمنان بخواهند اختلالی ایجاد کنند، آنی که بیش از همه سینه سپر میکند و بیش از همه اثر میگذارد، ملت شجاع و مؤمن ایراناند. وارد میدان میشوند و وارد میدان شدند.
🔹 بله ملت ایران، مظلوم است، اما قوی است، مثل امیرالمؤمنین، مثل مولای متقیان سرور خودش علی علیهالسلام، که هم قوی بود، قویترین بود و هم مظلومترین.
@Farsna
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
میگن وسط یه عملیات،
یهو دیدن حاج قاسم دارن میرن..!
گفتن: حاجی کجا میری؟!
ماموریت داریم!
حاج قاسم فرمودن:
ماموریتی مهم تر از نماز نداریم..!
•
•
پیرو حاج قاسم بودن به این نیست که هر شب ساعت 1:20 بزنی ساعت به وقت حاج قاسم!
ببین حاج قاسم چیکار کرد که حاج قاسم شد!
بدون نماز به هیچ جا نمیرسی❗️
🌹قرارگاه منتظران
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
قرارگاه منتظران
خاکی که به قیمت جان به دست آمد‼️ ✫⇠#خاکریز_اسارت ✍نویسنده:قهرمان آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت سوّم:
خاکی که به قیمت جان به دست آمد‼️
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:قهرمان آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت چهارم: بسیجی عاشق چتر منور
🔹️لابد خیلی وقتا شنیدید بسیجیا عاشق چتر منور بودند. کی این حرفارو بهتون گفته؟ بُهتونه بابا. میگن هر وقت دشمن منور مینداخت بچه ها دنبالش می دویدند و بعنوان یادگاری و سوغات جبهه تو ایام مرخصی به خونواده هاشون هدیه می دادند. حالا ولش کن اصلا به من چی!
🔹️هنوز بدون سلاح و مهمّات بودم و هر آن احتمال داشت ما رو برای عملیات حرکت بدن. نوبرش بود که با دست خالی میرفتیم با کماندوهای گارد ریاست جمهوری میجنگیدیم.خلاصه یه شب برای پیدا کردن اسلحه و مهمات از سنگر زدم بیرون و گشتی تو مقر زدم. چشمم به چند تا تانک غنیمتی خورد که تو محوطه بودند. قبلا هم سابقه داشت یه همچین جاهایی اسلحه و مهمات پیدا کنم. باید شانسمو امتحان میکردم. از یکی از تانکا رفتم بالا و از دریچه پریدم پایین. داخل تاریک بود و چیزی پیدا نبود. به زحمت و مثل کورا همه جا رو با دستم وارسی کردم تا اینکه دستم به یه اسحله خورد، آره یه کلاش بود ورش داشتمو اومدم بیرون.
🔸️تو مقر هم فشنگ و نارنجک زیاد بود. مقداری فشنگ و نارنجک و وسایل مربوطه رو جور کردم. حالا دیگه روحانی گردان مسلح شده بود. همه برید کنار. دیگه باکم از ماهر عبدالرشید و عدنان خیرالله نبود. مدیونی اگه فک می کنی پیاز داغشو زیاد می کنم. دشمن بی هدف چند تا منور انداخت. یکیشون چشمک زنان داشت نزدیکیای من میومد پایین. اولش بیخیال شدم و راهمو کشیدم و رفتم ولی یه چیزی منو وسوسه می کرد. داشت نزدیک و نزدیکتر می شد. انگار می گفت حاجی بیا من اینجام. بی اراده دنبالش راه افتادم. من می رفتم و اونم عشوه می کرد و سوار بر باد سلانه سلانه هی دور میشد. لامصب وایسا دیگه. تا آخرش پنجاه متری تلپی افتاد زمین و گرفتمش. کجا داشتی در می رفتی با معرفت؟
🔹️حالا جدا کردن چتر از قسمت فلزیش کار حضرت فیل بود. نه سرنیزه و نه انبر دستی. با چه زحمتی تونستم جداش کنم که نگو. نوک انگشتام سوخت. حالا دیگه با دست کاملا پر ، شاد و شنگول انگار یه تانکو غنیمت گرفته بودم راه افتادم سمت سنگرم .خب حالا کدوم سنگر بود؟ کجا بود. کدوماشون بود. برقام که همشون خاموشن. کدوم برق اونم نزدیک خط ؟ همون چراغای دستی تو سنگرا منظورمه دیگه. ای داد بیداد .اما سنگرها همه شبیه همند.از کی بپرسم همه خوابن. فقط حاج آقا خیر سرش رفته بود تهجد و شب زنده داری ! تازه اگه کسی منو می دید نمی گفت حاجی این نیمه شب داری چکار می کنی؟
هر سنگری که سرک می کشیدم، بچه های گروهان ما نبود.خجالتم می کشیدم بپرسم. با خودم گفتم بکش این سزای نافرمانی و راه افتادن دنبال یه چتر منوره.
🔹️ناسلامتی تو روحانی گردان هستی و باید به دیگران یاد بدی نه اینکه مثل بچه ها نصفه شب دنبال یک چتر بدوی اگر شهید یا زخمی می شدی، اون وقت تکلیفت چه بود؟ لابد منتظر بودی چهل تا حوری با هم بیان و تا دم در بهشت تمشیتت بکنن. واقعا هم از یه روحانی که تبلیغ و عمامه را بهانه قرار داده تا به عملیات برسه بیشتر از اینم انتظار نمی رفت، با خودم می گفتم علامه دهرم بشی، بسیجی هستی و عاشق چتر منور!
🔹️بالاخره با هر زحمتی بود سنگرمو پیدا کردم و با اسلحه ایی که تو دستم داشتم و چتر منور، وارد سنگر شدم. بچه ها بعضی خواب بودند و بعضیم بیدار و به سرنوشت خودشونو و عملیات فِک می کردند. حالا اون طفلکیا لابد پیش خودشون می گفتند عجب حاج آقایی عابد و زاهدی داریم. رفته بیرون رو خاکا نماز شبشو خونده که ریا نشه. آخه کی فک می کرد من در تعقیب و گریز چتر رؤیایی ام بودم. رفتم یواشکی خوابیدم و انگشتامو که سوخته بود رو فوت میکردم...
🌹قرارگاه منتظران
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f