6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا اولاد رسول الله 🌹
#چهار_شنبه
#شکر_گزاری
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
💠 با #وضو بودن
🔹 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جواب کسی که می خواست مالش زیاد شود فرمود: پیوسته با وضو باش تا روزی ات فراوان شود.
📚 کنزالعمال/ح44154
✍🏻 وضو یکی از عواملی است که انسان را از #گناه دور می کند و کسی که پیوسته با وضوست، همواره به یاد خداست و از نافرمانی او بیمناک است.
#افزایش_برکت_و_روزی
🍃🍃🍃🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#برکت_روزی
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
14.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃
🌱حجت الله که باشی
آیینه تجلی صفات خدا میشوی
میبخشی و عنایت بیدریغ تو
همچون خورشید فراگیر میشود و
فراتر از همه هر دلی را تسخیر میکنی...
یا امام الرئوف، زائرت...
گفته است به تو اینبار حرف دل و رازش را
آورده به درگاه شما دست نیازش را...
#صل الله علیک یا علی بن موسی #الرضا علیه السلام
🍃⚘️🍃⚘️🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#وعده_صادق
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
هدایت شده از شهریاری
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹️امروز؛ صفحه هجده قرآن کریم
سوره مبارکه البقرة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
هدایت شده از شهریاری
Quran-page-018.mp3
3.48M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹️صفحه هجده قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة
با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
﷽
🔹إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى
🔸 بى ترديد خدا شكافندۀ دانه و هسته است...
🔸Indeed Allah is the splitter of the grain and the pit
📗سوره انعام، آیه 95
🍃🌹🍃
📨 پیام های آیه:
🌹 کاشتن دانه و هسته، کار انسان است، ولى شکافتن و رویاندن، کار خداست.
🌹 دقّت در آثار طبیعى، از بهترین راه هاى خداشناسى است.
🌹 رزق و روزى انسان، از راه همین دانه ها و بذرهاست که خداوند رویانیده است، پس به سراغ چه کسى مى رویم؟
🍃🌹🍃
📚 برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی در تفسیر سوره انعام
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#زندگی_با_آیه_ها
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
📚 #معرفی_کتاب_خوب
📕 #نخل_و_نارنج
🍃📚
✍️نویسنده: وحید یامین پور
📝ناشر:کتاب جمکران
🍃📚
📕 معرفی کتاب:
کتاب نخل و نارنج درباره زندگی شیخ مرتضی انصاری و حوادث و اتفاقات مهم دوره ی زندگی ایشان است.. شیخ مرتضی انصاری از فقهای شناخته شده و به نام فقه شیعه است که شاگردان ممتاز و بزرگی را تربیت نموده اند که از مشهورترین ایشان می توان به میرزا محمد حسن شیرازی، که فتوای تحریم #تنباکو را صادر کرد، اشاره کرد..💡🌾
نویسنده تلاش کرده است که لحن و دیالوگ ها را با دوره ی زندگی ایشان مطابقت دهد. اثر حالتی داستانی دارد و حول زندگی شیخ انصاری روایت می شود..🌱✨
🍃📚
✂️برشی از کتاب:
سید شفتی رسم داشت که در مجلس درس📖، گاهی با طرح پرسشهای دشوار علمی طلبه ها را بیازماید و هم مدرس را به وجد آورد و هم طلاب را محک بزند در یکی از همان روزهای معمول که شیخ مرتضی در کنجی به درس سید گوش سپرده بود، سید سؤالی به غایت دشوار طرح کرد و منتظر پاسخ شد شیخ در گوش طلبه ای جوان که کنارش نشسته بود پاسخ پرسش سید را گفت و به سرعت مجلس درس را ترک کرد و راهی کاروان سرا شد.🌿
طلبه بی خبر از همه جا دست بلند کرد و پاسخ پرسش را آن گونه که شیخ گفته بود ارائه کرد سید شفتی که پاسخ طلبه را بسیار دقیق تر و عمیق تر از سطح مدرس خود،دید متحیر شد و گفت: «این پاسخ را یا خود حضرت حجت بن الحسن (عج) به تو گفته و یا شیخ مرتضی انصاری!»
🍃📚
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#وحید_یامین_پور
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
﷽
«الله إِلَّا هُوَ وَ عَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (تغابن /۱۳)
{سید محمد حسن قاضی طباطبایی}
اما پدر با صبر و حوصله و آن لبخند پر محبتی که بر لب داشت بارها او را به صبر و صبوری دعوت میکرد. فقر او رازی داشت که اطرافیان از آن مطلع نبودند و روزگار کم کم سرش را بر من آشکار ساخت کودکی ام را در خانه ای کوچک در محله جدیده سپری کردم همراه با پدری مهربان و دلسوز و عارف و فقیر که دلش برای فرزندانش میتپید. یادم نمیرود آن زمان ها در نجف اشرف در آن خانه کوچک قدیمی در محله جدیده عصرها از گرمای هوا پابرهنه بیرون می دویدیم و در خاک و خل های کوچه های تنگ آنجا بازی میکردیم. مادرم که دائم در حال تمیز کردن خانه و پخت و پز بود میگفت: «سید محمد حسن از بیرون که می آیی پایت را بتکان و وارد خانه شو اما من کودک بودم و حواسم به این حرف ها نبود می دویدم و می آمدم و خانه را پر از خاک کوچه میکردم این گفت و گو همیشه میان پدر و مادرم بود مادرم میگفت: در کوچه نرو چون می آیی و رختخواب ها را کثیف می کنی و پدرم با بزرگی و مهربانی میگفت بگذار بروند بازی کنند. یک بار که مادرم پتوهای کهنه خانه مان را شسته بود و من از مکتب برگشته بودم، فی الفور کفشهایم را کندم و دوان دوان از خانه بیرون دویدم مادرم که از دستم عاصی شده بود گفت: «محمد حسن عقرب پایت را نیش بزند اگر بروی بیرون .. من رفتم بیرون و در خاک و خل ها دویدم اما با فریاد خودم به خود آمدم و دیدم عقربی پایم را نیش زده با گریه وزاری و آه و ناله وارد خانه شدم و پدرم را دیدم که سراسیمه از اتاقش بیرون آمد و نگاهی به من کرد و صورتش را به سمت مادر چرخاند و گفت: «حالا که تو بچه را نفرین کردی من هم این کار را میکنم دستان جنابسته اش را روی جای نیش عقرب گذاشت و دو انگشت پایم را فشار داد من ناگهان اثری از درد پایم نیافتم. پدرم آدم عجیبی بود از یک طرف صدای ذکر گفتنش در طول شب و ترنم (لااله الا هو) یش جانم را شیدای خود میکرد؛ از طرف دیگر، وقتی وارد خانه می شدیم. تمام قد در مقابلمان می ایستاد و احتراممان میکرد و در پاسخ به ابهام این رفتار با فرزندانش می گفت: من اگر به آنها احترام بگذارم دیگران هم به آنها احترام خواهند گذاشت و ادب و بزرگی در وجود آنها شکل خواهد گرفت. همیشه پسرانش را با لفظ «آقا» صدا میزد آقا سید مهدی، آقا سید تقی، آقا سید محمد و.... می گفت اینها فرزندان رسول خدا هستند حالا با فاصله بیشتری؛ تکریم و تجلیل از آنها لازم است گرچه اولاد من باشند احترام و شیفتگی او به رسول الله و ذریه او خلاصه در یکی دو مطلب نمیشد هر وقت میخواست عمامه خود را بر سر بگذارد دو دستی آن را بر می داشت میبوسید و بر سر میگذاشت؛ در وقت خواب هم آن را دودستی از سر بر می داشت میبوسید و کنار میگذاشت و می فرمود: «حرمت عمامه واجب است. عمامه تاج رسول الله ﷺه و فرشتگان است. از آن طرف احوالات شخصی و حالات معنوی اش عجیب بود. مدتی قبل پدر دستور داده بود به کوفه برویم تا دیوارهای خانه را پاک کنیم ماجرا از این قرار بود او از شب تا صبح از خود بی خود شده و با زغال اشعاری را که از قلبش می جوشیده روی دیوارهای خانه نوشته بود؛ باز هم از آن حالتهای عجیب پدر که محو و صحوش به هم آمیخته میشد و طرف غیبوبتش بر وجهه خلقی اش غلبه می کرد. از سوی دیگر برادرم سید محمد علی که فرزند همسر قزوینی پدرم بود می گفت: در خانه ما اتاقی بود در اندرونی خانه که ما و مادرمان و بچه های دیگر در آن میخوابیدیم در مقابل آن اتاق دیگری بود که پدر بیشتر شبها را آنجا میخوابید و ذکر می گفت. من در بعضی شب ها از آنجا صدای ناله و گریه اش را می شنیدم. در یکی از شب ها تصمیم گرفتم منشأ گریه و ناله را پیدا کنم؛ پس منتظر ماندم تا مادر و برادر بزرگ ترم به خواب بروند. از جایم بلند شدم و آرام آرام از اتاق بیرون آمدم تا رسیدم به در اتاق. از لای در نیمه باز پدر را دیدم که دو دست خود را روی چهره اش گذاشته و پیوسته با آه و درد دلی جان خراش میگوید: «اللهم أرني الطلعة الرشيدة. من نمی دانستم او می خواهد طلعت چه کسی را ببیند. این حالت آن چنان بر او غلبه داشت که وقتی این جملات از دهانش خارج میشد سست و بی جان میگشت و مکرراً نزدیک بود بر زمین بیفتد من که ترس شدیدی بر وجودم مستولی شده بود به سمت رختخوابم برگشتم....
ادامه دارد...
🔖قسمت: پنجاه و یکم
👈 قسمت:پنجاه و دوم
📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب #کهکشان_نیستی روی لینک👈 قسمت_اول بزنید.
🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran