فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سلام برشما ای پیشوایان هدایت، سلام بر شما ای نشانههای پارسایی، سلام بر شما ای فرزندان رسول خدا
#سه_شنبه
#شکر_گزارب
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
29.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
14 روز تا عید غدیر خم🌹
اي پيامبر ما! آن چه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده - در حقّ علي - ابلاغ کن؛ وگرنه کار رسالتش را انجام نداده اي. و البته خداوند تو را از آسيب مردمان نگاه مي دارد.»
در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زد
نعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زد
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شوک و ترس شدید کودک از شدت صدای بمباران مداوم صهیونیست ها به نوار غزه.
#غزه
#فلسطین
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه چهل و دو قرآن کریم
سوره مبارکه البقرة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
Quran-page-042.mp3
2.71M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه چهل و دو قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة
با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه شنبه ها با
#ترفند_خانه_داری 😍
ترفند پاک کردن سه سوته باقالی 🫛
🤩لطفا فوروارد کن✨✌
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
📚 #معرفی_کتاب_خوب
📕 #عروس_یمن
🍃📚
✍نویسنده: زینب پاشاپور
📝ناشر: روایت فتح
🍃📚
📕 معرفی کتاب:
کتاب «عروس یمن» حکایـت مردمانی اسـت که در رنج ها و سـختی های این مسـیر سهیماند و با عقل های بیدارشدهشان دوش به دوش هممسلکان خویش، قدم در این راه پُرپیچوخم اما روشـن گذاشـتهاند. داسـتان مردمی که پیامبرندیده دچار و عاشـق این مرام شـدهاند و با تلنگر بیداری اسلامی پرچـم حقطلبی را برافراشـتهاند.
🍃📚
✂️ برشی از کتاب:
هرچه پایین تر می رفتیم “الجو طفح و ضیق”، سینه ام سنگین شده بود. دهانم را بسته بودم و با بینی نفس می کشیدم، تا بوی گندی که شبیه لجن همه جا را گرفته بود، نرود توی ریه هایم. هر چه قدر تقلا کردم، نتوانستم دست هایم را آزاد کنم. آن قدر سفت بسته بودندش که خون نمی توانست از مچ هایم رد بشود و برود توی رگ های دستم، آن هم دست هایی که حسابی باد کرده بود. جز خطی باریک، چیز دیگری نمی توانستم از زیر چشمبندم ببینم. تمام طول راه هر چه قدر پرسیدم به چه جرمی دستگیر شده ام، جواب درست و درمانی نشنیدم...
🍃📚
📚🍃📚
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#روایت_فتح
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
﷽
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَرِضْوَاناً سيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» (فتح/ ٢٩)
{عباس قوچانی}
افتاده و سکوت میکنید؟! این شد زندگی؟! این دیگر چه صیغه ای است؟! این خانه می روم، نفت ندارند خانه دیگر می روم نان ندارند! خانه دیگر می روم، نیازمندی دیگری دارند! پدر در خانه ها آه در بساط ندارند و شما اینجا نشسته اید این جماعت را دور خود جمع کرده اید ؟!
جمع کنید این بند و بساط را! گونه های شاگردان از شنیدن این کلمات به سرخی گراییده بود و پیدا بود که هر کدام میخواهند پاسخ درخوری به او بدهند و به او بفهمانند پدرش به خاطر وضعیت اسفناکی که حوزه بر او تحمیل کرده و بسته شدن راههای ایران و نرسیدن مبالغی که میرزا باقر قاضی باید از ایران میفرستاده به این عسر و تنگدستی افتاده است. اما استاد سر به زیر انداخته بود و جوابی نمی فرمود تا اینکه سید مهدی آن قدر به پرخاش کردن ادامه داد که خودش خسته شد. پس از آن استاد سرش را بالا کرد و اشاره به کته داخل اتاق کرد و به آرامی گفت و علیکم السلام آقا سید مهدی آن کته را جمع وجور کن و آشغالهایش را بیرون بریز چیزی در آنجا پیدا خواهی کرد سید مهدی با ناراحتی به سمت کنه رفت و کاغذ پاره ها و آشغال ها را از داخل آن چند بار جمع کرد و به بیرون خانه برد و در آخر با لحن خاصی گفت: «این هم کته دیدی که چیزی در آن پیدا نشد صلابت استاد اجازه نمیداد ما در آن بحث دخالتی کنیم. خیلی دلم میخواست کمی سید مهدی احوال پدرش را درک میکرد؛ ولی گویا جانش به لب آمده بود و عنان از دست داده بود در همان لحظه استاد گفت: «داخل و پشت کته را خوب تمیز و جارو کن پیدا خواهی کرد سید مهدی که تندتند نفس میزد به حیاط رفت و جارو را آورد و با شدت شروع کرد به جارو کردن داخل کته؛ اما ناگهان مثل کسی که در جایش خشک شده باشد، دست نگه داشت. خم شد و از داخل کته با تعجبی که در چشمان و خطوط چهره اش نقش بسته بود. یک اسکناس یک دیناری که آن زمان پول بسیار زیادی بود، درآورد و به آن خیره شد. استاد با صدای کم رمقی گفت: «آقا سید مهدی، این مبلغ را ببر و احتیاجات خانواده ها را برطرف کن سید مهدی که لام تاکام چیزی نمی گفت نگاهی از سر شرم و حیرت به پدر کرد و از اتاق بیرون رفت استاد دوباره سر به زیر انداخت و در سکوتی که در آن جان های شاگردانش را از حدود و کثرات صیقل می داد فرورفت. گویا آن روز حال عجیبی داشت به نظر می آمد منتظر کسی است. سرش را بلند
کرد و شروع کرد به خواندن این شعر:
حافظ شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش...
که تا یک دم بیاسایم از دنیا و شروشورش...
ادامه دارد...
🔖قسمت هشتادم
👈قسمت : هشتاد و یکم
📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب #کهکشان_نیستی روی لینک👈 قسمت_اول بزنید.
🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran