eitaa logo
قرارگاه منتظران
471 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3هزار ویدیو
71 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر سوالی، نقدی، نظری درباره مطالب امروز دارید به این آیدی پیام بدین 🆔 @saheblava133
مطالب طبی امروزم تموم شد، یادمون بمونه هر کسی برای ترویج دین و فرهنگ اسلام تلاش کنه داره جهاد میکنه یکی به اندازه بخشیدن پول و طلا، یکی به اندازه رعایت خوراک سالم، یکی به اندازه کار رسانه ای، یکی به اندازه مبارزه و مقاومت با باطل و همه اینها نزد خداوند محفوظه
حتما خبر شهادت یحیی سنوار شنیدید تبریک و تسلیت به ساحت مقدس امامی که صاحب امروز است و صاحب تمام روزها و عصرها ان شاء الله که این سرداران عزیز همان کابینه ٣١٣ نفره حکومت حق شما را دارند تکمیل می‌کنند 🤲🏻
مقام ارشد حماس شهادت یحیی السنوار را تایید کرد. @Farsna
انالله و انا الیه راجعون شهادت هنر مردان خداست ظاهرا خورشید در حال طلوع هست چون ستارگان یکی یکی در حال محو شدن هستند ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌹 چرا او نمی دید که پدرانمان صدها و هزارها خانه را گرم میکنند؟ نمی فهمید از همین تلاشهاست که نانی بر سر سفره هاست؟ مگر نه اینکه نفت سرمایه ی ملی بود؟ این کارگران هم سرمایه ی ملی بودند. با شنیدن این اراجیف غصه میخوردیم و گریه می کردیم. تا آخر ساعت مثل عروسکهای آویخته به دیوار گوشه ای ایستاده بودیم و به حرفهای عجیب و غریب او گوش می دادیم. صدای زنگ مدرسه به عقده های فروخورده ی معلم پایان داد اما همهمه ای برپا شده بود تیر نگاه بچه ها چشمانم را نشانه می رفت. بی آنکه کسی انشای خود را بخواند با چشم گریان از کلاس خارج شدیم بعد از تعطیلی کلاس بلافاصله به کتابخانه رفتم تا کلمات بورژوا انتلکتوئل ها، فئودال ها اباطیل و.... را جست و جو کنم. بچه های نظام قدیم که با آنها دوست شده بودم و هیکلی و جسورتر از ما بودند قول دادند انتقام ما را بگیرند اما او از ترس آنکه نگاهش به نگاه دختری گره بخورد، چانه به سینه چسبانده بود و شتابان قدم بر می داشت تنها چیزی که می توانست سرعت قدم های یوسفی را بگیرد دیدن چهره ی نازنین یک عدد اسکناس بود که روی زمین نقش بسته بود. بچه ها با انداختن یک اسکناس پنج تومانی که به نخی نامرئی متصل شده بود تصمیم گرفتند تلافی این ماجرا را در بیاورند. او غافل از شیطنت بچه ها برای برداشتن اسکناس دولا شد بلافاصله بچه ها با کشیدن نخ اسکناس او را دماغ سوخته کردند وقتی او خود را بازیچه ی دانش آموزان دید قدم هایش را تندتر کرد... ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا