eitaa logo
قرارگاه منتظران
468 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3هزار ویدیو
71 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی ساده و بی شیله پیله بود به فاصله ی کوتاهی به هم اطمینان کردیم و شرح دستگیری مان را گفتیم. کمی که گذشت شروع به درد دل کرد و گفت:« بچه بودم که پدرم فوت کرد و مادر جوونم موند و یه بچه یتیم دوساله روی دستش جوونیشو گذاشت پای مو و با کلفتی و رختشویی و باجی گری تو بیمارستان .... با نون یتیمی یوسف را کرد بیست ساله . حالا که میخواست خیر از یوسف ببره و مزد جوونیش را بگیره یوسف افتاد تو دست عراقی ها. اگه سه روز بشه و ننم مونه پیدا نکنه از غصه دق میکنه. هرچی به این بی وجدانها میگم تا خبر مرگم نرفته بذارین برم و خبر اسیریم و به ننم بدم و برگردم. هرچه قول شرف بهشون میدم که بر می گردم قبول نمیکنن انگار یاسین تو گوش خر میخونم.« بعد از اینکه درد دلهایش را گفت ساکت شد. ساعت از یک نصف شب گذشته بود. هیچ کدام نمی توانستیم روی این زمین سرد و نمور در مقابل سربازی که پشت پنجره رژه میرفت و چشمش را از داخل اتاق برنمی داشت بخوابیم همین طور به دیوار تکیه زده و پاهایمان را در بغل گرفته بودیم. یوسف هم به دیوار کناری تکیه زده بود. گاهی چشمانش را میبست و دو انگشت اشاره ی دو دستش را به اندازه ی یک بغل باز میکرد و به هم میرساند و آرام میگفت:« میشه، نمیشه ،میشه، نمیشه.» وقتی دو تا انگشت به هم میرسید از ته دل میخندید و خوشحال میشد و فریاد میزد:« جنگ تمام شد. آزاد میشیم.» اما وقتی این دو انگشت به هم نمی رسید، اشک تو چشماش جمع میشد. تمام حواسم به او بود. پرسیدم:«یوسف بالاخره میشه یا نمیشه؟» گفت: «دِدِ اگه بشه هم با تقلب میشه.» بالاخره یکی دو ساعتی در حالت نشسته خوابید. وقتی دید روی انگشت نماز میخوانیم به هر یک از ما یک هسته ی خرما داد و گفت روی این نماز بخونید و خودش هم مشغول نماز شد. بعد از چند نماز دو رکعتی گفت:« راستی ما دیوونه شدیم هنوز صبح نشده نماز چی میخونیم» فاطمه:«گفت نماز شکرانه میخونیم.» -آخه شکر چی را بکنیم؟ اما نه دِدِ چه خوب گفتی کاشکی ننم بود و میدید که یوسف نمازخون شده و قبل از اذان صبح شش رکعت نماز میخونه. چند دقیقه بعد پرسید:« راستی دخترها شما فال هسته ی خرما بلدید؟» گفتیم:« نه فال نخود چی؟» - نه -خواب تعبیر نمیکنین؟ - نه گفت:«پس شما چی بلدین؟ دخترها که همه تو کار فالند فال نخود و فال هسته ی خرما و فال قهوه و چای و کف بینی و تعبیر خواب.» مریم گفت:« حالا چی خواب دیدی؟» گفت: «دیشب همین یک ساعت که خوابیدم خواب دیدم تو صبحی دارم فوتبال بازی میکنم. هر توپی که میآد جلو پام با یک قدرت خدایی توپو شوت میکنم و میزنم تو دروازه همه رو دست بلندم میکنند؛ شده بودم ،پله ننمم تو بازی بود اما نمیتونست شوت بزنه.» مریم گفت:« اینکه تعبیرش پیداست کاکا. یعنی خدا به تو قدرت و توانایی تحمل سختیها را میده. آن وقت تو جایگاه و مقام بالایی پیدا میکنی.» گفت: «در پس چرا میگی بلد نیستم، تو چه خوب گفتی اما کاشکی این شوتها را ننم میزد توپ روی پای ننم که می آمد نمیتونست شوت بزنه همه را اوت میزد. یعنی اونوقت اون هم طاقت میاره تا مو برگردم شب دوم هم با وجود كاكام يوسف والی زاده صبح شد.» صبح یوسف والی زاده را بردند و او برای همیشه مفقود شد. در هر قطعه از زمین خودمان یا عراق عده ای را گم میکردیم بعد از میراحمد میرظفر جویان و برداران سپاه امیدیه این چندمین نفری بود که گم کردم و در هیچ جای عراق و بین هیچ کدام از گروه های شهدا یا جانبازان و آزادگان آنها را نیافتم . با آغاز صبح تعدادی از نگهبانان و افسران بعثی مثل فیلمهای سینمایی برای تماشا و بازجویی و اجرای اداهای سبک و ناپسند می آمدند. روز سوم اسارت در بازداشتگاه تنومه هر سه نفر فاطمه مریم و من کنار دیوار نشسته بودیم یکی از نیروهای بعثی پشت پنجره آمد و به من اشاره کرد که جلو بروم امتناع کردم به چپ و راست نگاه کردم که یعنی نمیفهمم چی میگی و با کی هستی؟ گفت:« عنچ، لا انت لا انت انت انت با توأم نه تو نه تو تو تو!» فاطمه به آرامی گفت:« بشین. بلند نشو.» اما باز پشت سر هم تعل تعل میگفت. مجبور شدم و چند قدم جلو رفتم. پرسید:« شنو اسمچ؟ اسمت چیه؟» - معصومه - لا جنرال معصومه نه ژنرال معصومه -اشگد عمرچ؟ چند سالت است؟ -هجده سال - عسكرية لو مدنية؟ عسگری هستی یا مدنی؟ حالا دیگر معنی این دو کلمه را فهمیده بودم. گفتم:« مدنی هستم.» بانوان_بهشتی ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨✨ ✨ مهربان پروردگارم ... تو را سپاس که ریسمان نجات ولایت مولا علی (ع) و فرزندانش را که درود تو بر آن‌ها باد به سویمان فرستادی. تو را سپاس که به حرمت این روز عزیز گرامی‌مان داشتی و باران کرامت بر ما باریدی و دل‌هایمان را به عهدی که بر ولایت با تو بستیم محکم کردی تو را سپاس که قلب‌هایمان را به میثاقی که در باب ولایت از ما گرفتی پایدار ساختی و انکار روز قیامت را بر ما نخواستی... تو را سپاس که کمال دین و اتمام نعمتت را در ولایت امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب (ع) نهادی تو را سپاس می‌گوییم و شکر می‌کنیم یا حیُّ یاقیّوم ای زنده، ای پاینده ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
از بس که اینجا آه درهم می‌شود تکرار انگار در صحن و رواق آیینه بندان است انگار سائل پادشاهی می‌کند اینجا انگار در درب ورودی شاه، دربان است اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى اَلاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
06.Anaam.122.mp3
2.81M
🔸سوره انعام-آيه122: أَوَمَنْ كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِى الظُّلُمَتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَ لِكَ زُيِّنَ لِلْكَفِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ 🔹ترجمه فارسي: وآیا آنكه (به واسطه‌ى جهل و شرك) مرده بود، پس او را (با هدایت خویش) حیات بخشیدیم و براى او نورى (از ایمان) قرار دادیم كه با آن در میان مردم راه خود را بیابد، مَثَل او مَثَل كسى است كه در ظلمت‌هاى (جهل و شرك) قرار دارد و از آن بیرون آمدنى نیست؟ این گونه براى كافران، كارهایى كه مى‌كردند جلوه داده شده بود. 🔸نكات آيه: این آیه درباره‌ى ایمان آوردن حضرت حمزه، عموى پیامبر نازل شده است، كه چون از اذیت و آزار ابوجهل نسبت به رسول خدا صلى الله علیه وآله و مكتب او آگاه شد، به حمایت از پیامبر سراغ ابوجهل رفت و با مشت بر سر او كوبید. آنگاه گفت: من از امروز، به محمّد ایمان مى‌آورم. از آن پس تا زمان شهادت، یك افسر رشید و با ایمان براى اسلام بود. 🔹تفسير آيه: 1- حیات و مرگ واقعى انسان، ایمان و كفر اوست. «میتاً فأحییناه» 2- ارشاد و هدایت، كار خداست، هر چند خود انسان زمینه‌ى هدایت را فراهم مى‌كند. «فأحییناه» ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
31.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://www.instagram.com/gharargahemontazeran?utm_source=qr&igsh=MWdvNXlieWk0Mmh4ZQ== دوستان عزیزم لطفاً با like ,share ,share و نظرات خود از پست ها حمایت کنید🙏💐 ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
18.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 سَلامٌ عَلی قَلبِ زِینَبِ الصَّبور ... سلام بر آن قلب بی قراری که مولا دست روی آن گذاشت و یک سال و نیم بی صدا تپید ...😭 💔 وفات جانسوز جبل الصبر ، عقیلة العرب، حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد. ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran‌‍‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا