همسرِ شهید روح الله قربانی میگفت: وقتی روح‌الله شهید شد چند وقت بعد خیلی دلم براش تنگ شده بود. به خونه خودمون رفتم. وقتی کتابی که روح‌الله به من هدیه داده بود رو باز کردم دیدم روی برگ گل رز برام نوشته بود: عشق من دلتنگ نباش(:❤️ #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼✼═══┅┄

_شب‌های‌جمعه💔✨رزق امشب ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ #شب_جمعه #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼🍃🌺🍃

Γ♥️🍃•• میانبر رسیدن‌ به خدا، نیت است. کار خاصــی‌ لازم‌ نیست‌ بکنیم! کافی‌ است کارهای‌ روزمره‌‌مان‌ را به خاطر خدا انجام‌ دهیم.. اگر در این‌ کار زرنگ‌ باشــی‌، شــک‌ نکن‌ شهید بعدی‌ تویی! [ حاج‌ همّت ] #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼✼═══┅┄

_🕊️

✨رزق امشب 🔻هندزفری در گوش حس و حال عجیب.. ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ #حاج‌عبدالله‌ضابط #روایتگری #شهادت #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼🍃🌺🍃

من اشک آوردم که تو، بارون کنی🙂🖤 🔻هندزفری در گوش حس و حال عجیب.. ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ #شهادت #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼🍃🌺🍃

این بیرق علمداره هنوز به زمین نیفتاده ... #شهادت #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼🍃🌺🍃

📽 شهیدی که امام رضا علیه السلام جواب سلام وی را حضورا داد. 🎙با روایتگری حجت الاسلام والمسلمین #صادقی #امام_رضا_علیه_السلام #مدافعان_حرم #حجت_الاسلام_صادقی #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼🍃🌺🍃

🏴▫️خادم الرضایی که شهید جمهور شد ... #رئیسی_عزیز #شهادت #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼🍃🌺🍃

_اکنون که جهان و جهانیان مرده‌اند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد؟💚✨

رایحه ظهور موعود، دل شیفتگان حق را بی‌‏تاب کرده و آنان را به صحنه حضور کشانده است. اما، مهدی جان! این قرن قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت ‏خواهد رسید آینده در انتظار توست... . 🕊️ شهید سید مرتضی آوینی #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼✼═══┅┄

🎥 رستمی: مدالم را از ائمه معصومین دارم و آن را به رهبر انقلاب و همۀ مردم ایران تقدیم می‌کنم #شهادت #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼🍃🌺🍃

_🕊️

توبراۍخداباش، خداوهمہ‌ملائڪہ‌اش‌ براۍتوخواهند بود. من‌ڪان‌للّه‌ڪان‌اللّه‌له _شیخ‌رجبعلےخیاط

• . بـرای خـدا باشیم تـا نـازمـان را فقط او بکشد ! نـاز کشیدن ِخـدا معنایش شـہـادت است🌱.. #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼✼═══┅┄

🕊️روایت گمنامی پس از روزها انتظار رو به آسمان ابری چشمان مادر در قاب درب خانه حاضر شد. در جان مادر سوالی ریشه کرده بود. هر چه میپرسید که شغلت چیست؟!چه‌کاره‌ای؟! پاسخی نمیافت... . _بابات چندوقت پیش رفته بود سپاه اصفهان. چون حدس میزدیم شاید پاسدار باشی. اما گفته بودند کسی به این اسم ندارن. هیچ کس نمیدونه تو کجایی و چه میکنی ...؟ ابرِ چشم مادر باریدن گرفت. _مادر، من هرجا باشم زیر سایه همون آقایی‌م که از بچگی محبتشو به دلم انداختی ! محمود هرکجا که میرفت ردّی از حصور خود باقی نمیگذاشت. جایی را برمی‌گزید که هیچکس اورا نشناسد. °•او لذت گمنامی را با هیچ چیز برابر نمی‌دانست...•° 🥀شهید محمود شهبازی #قصه_دلبری 🕊🌹|@Ghese_delbari ┄┅═══✼✼═══┅┄