🕊️روایت گمنامی
پس از روزها انتظار
رو به آسمان ابری چشمان مادر
در قاب درب خانه حاضر شد.
در جان مادر سوالی ریشه کرده بود.
هر چه میپرسید که شغلت چیست؟!چهکارهای؟!
پاسخی نمیافت... .
_بابات چندوقت پیش رفته بود سپاه اصفهان. چون حدس میزدیم شاید پاسدار باشی. اما گفته بودند کسی به این اسم ندارن. هیچ کس نمیدونه تو کجایی و چه میکنی ...؟
ابرِ چشم مادر باریدن گرفت.
_مادر، من هرجا باشم زیر سایه همون آقاییم که از بچگی محبتشو به دلم انداختی !
محمود هرکجا که میرفت ردّی از حصور خود باقی نمیگذاشت.
جایی را برمیگزید که هیچکس اورا نشناسد.
°•او لذت گمنامی را با هیچ چیز برابر نمیدانست...•°
🥀شهید محمود شهبازی
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
•از راه میرسند تا راه گم نکنیم•
ای کاش راز تابوتهای شهدای گمنام رمزگشایی میشد.. 🥀
♡_شاید پدری باشد که قول هدیه کنکور را به دخترش داده بود؛
اما سال هاست، فرزند آینده را تنها با خاطرات پدر میسازد.
♡_ممکن است استخوان های مردی باشد که روزگاری،
دستان پرمهرش کودکانِ یتیم را نوازش میکرد.
و آنها به امید بازگشت او قد کشیدند.
♡_شاید هم پاره پاره های پیکر پسری است؛
که مادر، رؤیای دامادیاش را در سرمیپروراند.
آیا مادر هنوز هم منتظر است؟؟!
_خوشآمدید مردان خدا✨♥️
#شهید_گمنام
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
به پیشانی بندش که بهنام مادر سادات (سلامالله) بود
اشاره کرد و گفت: با این یازهرا(س) حضرت کمک میکنه.
گفتم: اگه نباشه هم کمک میکنه... .
نگاه معنا داری کرد و گفت:
«نه، باید همه چیز باهم هماهنگ باشه، ظاهر و باطن.»
🕊️شهید عبدالحسین برونسی
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°هراس، آن دارد که شهادت مکتب او نیست°
🕊️آقا سید روح الله خمینی (رحمهالله)
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
تن در دنیاست و جان در آخرت.
یاران یكایك جان بر سرِ پیمان ازلی خویش نهادهاند،
و بال شهادت به حظیره القدس كشیده اند.
اما پیكر خونینشان، اینجا، این سوی و آن سوی،
شقایق های داغداری است كه بر دشت رسته است.
روز به نیمه رسیده است و
دیگر چیزی نمانده كه كار جهان به سرانجام رسد.
🕊️شهید سید مرتضی #آوینی
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄