eitaa logo
دانلود
😱 کلی در ایتا 🤣🔥 👿😍 لطیفه‌های بترکونی 👇🏾🤣😜 https://eitaa.com/joinchat/1624048369Cf73b2a82b6 🎞🔥 کلیپ‌های فوق خنـده دار 👇🤣 https://eitaa.com/joinchat/1624048369Cf73b2a82b6 👹🤣 طنـز لطیفه‌های حـلال 👇😍😅 https://eitaa.com/joinchat/1624048369Cf73b2a82b6 خنده دار میخای بیا⛔️👆🤣🤧
یک روزی روزگاری آدم های خیلی بد رسول رو اذیت کردن گفتند که ای محمد بی پسر بی یاور تویی تنها و ابتر خدا جوابشون داد این آیه رو فرستاد هر کس که گفته ابتر خودش شده بی یاور ما به تو هدیه دادیم زهرا رو بخشیده ایم جایزه ی تو باشه زهرا که بهترینه 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
24.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهارت های زندگی این قسمت : منم می خوام روزه بگیرم 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🌼حضرت یوسف -می خوام چیزی بهت بگم. باید آرام باشی. بنیامین به حضرت یوسف نگاه کرد و گفت: -چه شده؟ حضرت یوسف دست بنیامین را گرفت و گفت: -من برادر تو یوسف هستم. دوران غم و اندوه پایان رسیده و تو نگران هیچ چیز نباش. بنیامین با تعجب به حضرت یوسف نگریست. نتوانست خودش را کنترل کند اشک‌هایش پایین ریخت و گفت: -خدای من، شکر، الحمدالله... آن‌ها کمی با هم صحبت کردند و حضرت یوسف گفت: -می خوایی پیش من بمونی؟ بنیامین با نگرانی گفت: -نه، پدر به زور راضی شده که من با برادرها بیام. آن‌ها قسم خوردند که من را سالم برگردانند. حضرت یوسف گفت: -نگران هیچ چیز نباش. من راه حلی برای نگه داشتن تو دارم. حضرت یوسف به طوری که هیچ کس نفهمد از یکی از مامورهایش که خیلی به او اطمینان داشت خواست تا به طور پنهانی کاسه ای گران قیمت را در کیسه ی بنیامین بگذارند. مامور این کار را کرد و هر کدام از برادرها موقع رفتن کیسه‌هایشان را برداشتند و برای رفتن آماده شده بودند که یک نفر داد زد: -صبر کنین، شما دزد هستین! برادرها وقتی این جمله را شنیدند تمام تنشان به لرزه افتاد چون حتی به ذهنشان هم نمی رسید به دزدی متهم بشوند. مامور گفت: -اما کاسه ی مورد علاقه ی عزیز مصر گم شده. این کاسه بسیار هم گران قیمت بوده. آن‌ها را بگردین هر کس کاسه را پیدا کرد یک بار شتر جایزه داره. برادرها که خیلی ناراحت و عصبانی شده بودند نگاهی به همدیگر انداختند. یکی از آن‌ها خیلی محکم و قاطع گفت: ما دزد نیستیم و این جا برای فساد نیامدیم. مامور گفت: -اگه دروغ بگین و یکی از شما دزد بود مجازات دارین بگو ببینم مجازاتش چیست؟ یکی از برادرها گفت: -کاسه در بار هر کس پیدا شد او را برای خودتون بردارین تا به صورت مجانی برده باشد. برادر دیگر گفت: -بله، ما این طور دزدها و ستم کارها را جریمه می‌کنیم. اول بارهای همه را گشتند و در آخر بار بنیامین را گشتند. کاسه ی مخصوص در بار بنیامین پیدا شد. وقتی برادرها این صحنه را دیدند با تمام وجود احساس بدبختی کردند، هم این که آبرویشان رفته بود هم این که موقعیتشان به خطر می‌افتاد و حالا باید جواب پدرشان را چه می‌دادند! در این لحظه بود که عزیز مصر برای بردن بنیامین آمد. یکی از برادرها گفت: -بدبختی ما را ببین، هر چند که اگه این دزدی کرده تعجبی هم نداره او و برادرش هر دو دزد بودن او و برادرش از یه مادر هستن و از ما‌ها نیستن. قلب حضرت یوسف شکست و فقط گفت: -شما بدترین هستین... بعد آهی کشید و ادامه داد: -خدا به هر چه می‌گوییم آگاه است. حضرت یوسف در کودکی به خاطر این که مادر نداشت در کنار عمه اش زندگی می‌کرد. عمه  خیلی حضرت یوسف را دوست داشت و برای  این که حضرت یوسف بیشتر کنارش بماند، کمربندی مخصوص پیامبر‌ها را  که پیش خودش بود، بدون این که کسی بفهمد به دور کمر حضرت یوسف بسته بود تا طبق قانون حضرت یعقوب مجبور شود حضرت یوسف را به او بدهد. برادرها که به گرفتاری بدی افتاده بودند هر کدام از حضرت یوسف می‌خواستند که از این قانون صرف نظر کند. یکی از آن‌ها گفت: ای عزیز مصر، پدرمان تحمل دوری را نداره. او بسیار پیر شده و غمگین و محزون شده. یکی دیگر گفت: -قیمت این کاسه ی گران بها چیه تا ما هر چه داریم و نداریم تقدیم کنیم. یکی دیگر گفت: -خب حداقل یکی از ما را به عنوان برده نگه دار و بذار او بره. ای عزیز مصر تو مرد درست کاری هستی. حضرت یوسف هیچ کدام از پیشنهاد‌ها را نپذیرفت و گفت: -پناه بر خدا، چه طور کسی دیگه رو به جای کسی که کاسه پیشش پیدا شده نگه دارم! برادرها هر کاری کردند نتوانستند بنیامین را نجات بدهند تا پیش پدر برگردد. بقیه ی کسانی که از شهر کنعان آمده بودند رفتند و برادرها  غمگین گوشه ای نشسته بودند. یکی از آن گفت: -حالا چه طور به پدر بگیم! او باور نمی کنه! ... 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
✍ شعر فرزند من 🧡 «فرزندِ من باهوشه 💛 شیر وعسل‌ می‌نوشه» 💚 لباس ساده ، ارزون 💙 شاد و تمیز می‌پوشه ♥️ آموزگارِ خود را 🧡 فرمانبر و بگوشه 💜 تویِ کلاس‌به درساش 💚 گوش‌میده و خموشه 💜 برای درس و مشقش ❤️ همیشه او میکوشه 💚 دوسداره کارو‌کوشش 💙 فعال و پر خروشه 🧡 اهلِ نشاط و ورزش 💛 ‌ عاشقِ‌ جُنب و جوشه 💚 هرکی نماز میخونه ❤️ زرنگه و باهوشه 💙 تویِ بهشتِ زیبا 💛 شیر و عسل مینوشه 🌸🌼🍃🌼🌸 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
موش تنبل،کلاغ دانا - @mer30tv.mp3
3.78M
موش تنبل کلاغ دانا 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
از این پیام ساده رد نشو ‼️می‌دونی چیکار کنی بچت با فرهنگ نماز آشنا بشه؟! 👈 می‌دونی ازچندسالگی به بچت نماز یاد بدی؟! 😓و چیکار کنی که بعدا نماز و ترک نکنه؟! ❇️ جواب همه این سوالات در کانال زیر☺️👇 https://eitaa.com/joinchat/886702785Cee37296db9
متن شعر دعا دستامونو میبریم بالا با هم دیگه میکنیم دعا عمر زیاد بده خدا هم به مامان هم به بابا خدا ماها رو دوست داره دعاهامونو قبول داره چشم میدوزیم به آسمون میگیم خدای مهربون غصه رو از ما بردار مامان بابا معلما نگه دار میگیم خدای مهربون مریضا را شفابده به دردامون دوا بده امام غائب را بیار رهبرما زنده بدار 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود توی یک جنگل سبز چند تا آهو با بچه هایشان زندگی می کردند .بچه های عزیز هر وقت که آهو خانم برای بچه هایش غذا تهیه می کرد و می آورد که بین آنها تقسیم کند یکی از بچه هایش به نام دم قهوه ای میگفت : من بیشتر می خوام .آهو خانم می گفت : آخر عزیز دلم باید به اندازه ای که می توانی بخوری ، و برداری اگر بیشتر برداری نیمه خور و اسراف می شود . ولی آهو کوچولو گوشش بدهکار نبود . یک روز که با برادرش د نبا ل رنگین کمان می گشت تا سر رنگین کمان را پیدا کند و بگیرد ، یک سبد میوه که شاید انسانها آنجا ، جا گذاشته بودند را دید که ریخته شده روی زمین . طبق معمول از برادرش جلو زد و گفت: گنده ترین میوه مال من است و یک گلابی بزرگ را با پوزه خود (دهان ) به سمت خود کشید و یک گاز زد و سیر شد و آن را پرت کرد آن طرف . بقیه ی میوه ها را هم برای آهو خانم بردند. حالا بشنوید از آهو خانم که داشت لانه اش را تمیز می کرد دید لاک پشت ها دارند یک پرستوی بیمار را می برند گفت : صبر کنید این پرستو دوست بچه های من است چه اتفاقی افتاده گفتند : او بیمار است و دکتر لاک پشتیان گفته : اگر گلابی بخورد مداوا خواهد شد. آهو خانم گفت هر طور که شده برایش گلابی پیدا می کنیم لطفا?او را به لانه ی ما بیاورید. بچه های آهو خانم آمدند هوا تاریک شده بود. آهو خانم سبد میوه را که دید گفت : توی میوه ها گلابی هم هست گفتند: نه ،آهو خانم گفت : پرستو اگر گلابی بخورد مداوا می شود . دم قهوه ای ناراحت به خواب رفت در خواب گلابی را که نیمه خور کرده بود دید که گریه میکند به او گفت چرا گریه می کنی ؟ گلابی جواب داد : تو مرا به دور انداختی در حالی که می توانستم مفید باشم و بعد این شعر را به دم قهوه ای یاد داد : گلابی تمیزم همیشه روی میزم 🍐 اگر که خوردی مرا نصفه نخور عزیزم خدا گفته به قرآن همان خدای رحمان اسراف نکن تو جانا در راه دین بمانا آهو کوچولو صبح زود بیدار شد و با برادرانش به جنگل رفت و به دنبال گلابی گشت . گلابی که نصفه خور کرده بود را پیدا کردند آن را در آب چشمه شستند و برای پرستو آوردند . وقتی پرستو گلابی را خورد نجات پیدا کرد و چشمانش را باز کرد و از آهو کوچولو تشکر کرد که جانش را نجات داده بود از آن به بعد دم قهوه ای دیگر اسراف نمی کرد و فریاد نمی زد زیاد می خواهم گنده می خواهم و حالا او می داند اسراف وهدر داد ن هر چیزی بد است و خدا اسراف کاران را دوست ندارد . قصه ی ما به سر رسید اسراف کار به بهشت نرسید. 🥰 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
هدایت شده از اخبار خوب🌸
حزب‌الله از شهادت سید حسن نصرالله خبر داد ▪️إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ 🔹حزب‌الله لبنان با صدور بیانیه‌ای شهادت سید حسن نصرالله، دبیرکل این جنبش در حمله رژیم صهیونیستی به ضاحیه جنوبی بیروت را تایید کرد. 🔹حزب الله لبنان: سرور مقاومت، بنده صالح، رهبر شجاع و دلاور، مومنی حکیم و بصیر در جوار پروردگار که در جهت رضای او حرکت کرده بود، به قافله جاویدان شهدا پیوست. اخبار خوب🌸 https://eitaa.com/joinchat/1061683854Cc3264d0e3d
🔸️شعر امام حسین جان 🌸دلم می‌خواد پر بزنم 🌱به کربلا سر بزنم 🌸به اون حرم که باصفاست 🌱باغ قشنگ لاله‌هاست 🌸حسین حسین حسین جان 🌱حسین حسین حسین جان 🌸دلم می‌خواد پر بزنم 🌱برم به دشت کربلا 🌸به سرزمین نینوا 🌱بشم یه یار برای مولا 🌸حسین حسین حسین جان 🌱حسین حسین حسین جان 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6