eitaa logo
دانلود
دندونای نی نی👶🏻   چشم چشم دو ابرو یه بینی کوچولو لباش شبیه غنچه یه صورت تپّلو نازه مثل عروسک صورت ماه کودک روی لثه اش می بینی دو مروارید کوچک وقتی که دندونا رو تو دهن نی نی دید یک فکر خوب و تازه به ذهن مامان رسید باید باشه از حالا مواظب دندونا یادش نباید بره مراقبت از اونا با اون دو تا دست ریز نی نی ناز و عزیز نمی تونه بشوره که دندوناشو تمیز باید مامان یا بابا بعد خوردن غذا تمیز کنند خوب خوب دندونای نی نی را👶🏻 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
👦 پسر پرخور توی یه جنگل سر سبز و قشنگ یه روز صبح حیوونا که از خواب بیدار شدند متوجه شدند  مهمونای ناخونده دارند. بچه های زیادی به اونجا اومده بودند. همه به همراه معلم اومده بودند تا تفریح کنند. حیوونا با دیدن اونا خیلی خوشحال شدند. بچه ها شروع کردن به بازی کردن و خوردن تنقلات. با حیوونا بازی می کردند. برای حیوونا هم غذا آورده بودنو داشتن به حیوونا هم غذا میدادن. ولی مواظب بودند که زیادی به حیوونا نزدیک نشن که یه وقت اونها نترسن. اونا خیلی تمیز و مرتب، هر چی غذا میخوردن و تنقلات می خوردن ،آشغالا رو جمع میکردن و توی پلاستیک می ریختند. حیوونا از این که اینقدر بچه ها  با ادب و مرتب بودند، خیلی خوشحال بودند. اما از بین این بچه ها یه پسر بچه ای بود که خیلی پرخور بود. اون مدام در حال خوردن بود. از یه طرف هم که همه ی حیوونا جز خرس اونجا بودند. آخه آقا خرسه خیلی مغرور بود و می گفت:«من قوی ترین حیوون جنگلم نمیخوام بیام اونجا.» به هر حال تا شب بچه های قصه ما مشغول بودن و بازی میکردن. تا این که صدای آقا معلم بلند شد. به همه گفت:«آی بچه ها وسایلتونو جمع کنین که وقت رفتنه،دیگه باید برگردیم.» بچه ها شروع کردن به پچ پچ کردن و صحبت کردن،که ای داد بیداد، چه قدر کم بود چه قدر زود میخوایم بریم.» آقا معلم گفت:« بچه ها سرو صدا نکنید، باید برگردیم، تا شب اینجا نمونیم، چون شب جنگل خطرناکه، بعد هم موقع استراحت حیووناست. ما اگه اینجا باشیم مزاحمشونیم.» پسر بچه ی پر خور یه نگاهی به اطراف انداخت. رفت داخل چادر، بعد دید چه قدر خوراکی تو چادرا مونده با خودش یه فکری کرد، با خودش گفت بهتره خوراکیارو بخورمو بعد خودم برم. بعد هم شروع کرد به خوردن خوراکیا، وقتی به خودش اومد دید ای داد بیداد، هیچ کس اونجا نیست، اتوبوس رفته و هوا تاریک شده. یه صداهای مختلفی هم میاد. از پشت درخت آقا خرسه اومد بیرون.پسر بچه با دیدن اون از حال رفت و غش کرد. بعد یه مدت که  به بهوش اومد فهمید که آخ جون همه ی اینا خواب بوده، اون کنار خوراکیا خوابش برده. واسه همین سریع  خوراکیارو جمع کرد و ریخت تو کوله پشتیشو راه افتاد. آخه متوجه شد جنگل که جای بچه ها نیست و باید همراه سایرین به خونه برگرده. شب جنگل خطر ناکه و باید به حرف آقا معلمش گوش کنه. 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
InShot_۲۰۲۴۰۲۰۱_۱۴۰۰۰۹۱۳۵_۰۱۰۲۲۰۲۴.mp3
11.1M
👑 ༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: همیشه از هوشمان استفاده کنیم👏 :معین‌الدینی 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
ac-audio-u41609663800pX.mp3
768.1K
مثل غنچه بود آن روز غنچه ای که روییده در هوای بهمن ماه بر درخت خشکیده مثل آب بود آن روز آب چشمه ای شیرین چشمه ای که می بیند مرد تشنه ای غمگین گرچه در زمستان بود چون بهار بود آن روز سرزمین ما ایران لاله زار بود آن روز روز خنده ما بود روز گریه دشمن روز خوب پیروزی 🌷 بیست و دوم بهمن🌷 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🌸 وضو دوستان خوب و خوش رو گل‌های شاد خوشبو با هم بریم به اردو اسم قشنگش وضو آب می ریزی رو صورت دست می کشی با دقت از پیشونی تا چونه شسته میشه به سرعت نوبت رسید به دستا رو دست راست ابتدا از روی آرنج بریز به سمت پایین بیا تا سر انگشت بشور دست چپم همین جور خدای خوب و دانا این طوری داده دستور وقتی رسید به آخر حالا با یک دست تر قبل از، مسح پاها باید کشید مسح سر می شوییم ما دست و رو با آب می گیریم وضو تمیز و پاکیزه باش می ریم سر جانماز 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
سلام کنید بچه‌ها سلامتی میاره خدا کلی هدیه رو سرتون می‌باره قشنگترین سلام‌ها می‌خوای بگم کدامه؟ سلامی از ته دل به سومین امامه خیلی خوبه که باشیم همیشه یاد حسین ع همیشه در شب و روز بگیم سلام برحسین ع مثل امام زمان عج که مهربان و دلسوز به جد مظلوم خود سلام می‌دن شب و روز 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🐓🦃🐺🐓🦃🐺🐓🦃🐺 مزرعه بزرگي در كنار جنگل قرار داشت . اين مزرعه پر از مرغ و خروس بود . يك روز روباهي گرسنه تصميم گرفت با حقه اي به مزرعه برود و مرغ و خروسي شكار كند . رفت ورفت تا به پشت نرده هاي مزرعه رسيد . مرغها با ديدن روباه فرار كردند و خروس هم روي شاخه درختي پريد . روباه گفت : صداي قشنگ شما را شنيدم براي همين نزديكتر آمدم تا بهتر بشنوم ، حالا چرا بالاي درخت رفتي ؟ خروس گفت : از تو مي ترسم و بالاي درخت احساس امنيت مي كنم . روباه گفت : مگر نشنيده اي كه سلطان حيوانات دستور داده كه از امروز به بعد هيچ حيواني نبايد به حيوان ديگر آسيب برساند . خروس گردنش را دراز كرد و به دور نگاه كرد روباه پرسيد : به كجا نگاه مي كني ؟ خروس گفت : از دور حيواني به اين سو مي دود و گوشهاي بزرگ و دم دراز دارد . نمي دانم سگ است يا گرگ ! روباه گفت : با اين نشاني ها كه تو مي دهي ، سگ بزرگي به اينجا مي آيد و من بايد هر چه زودتر از اينجا بروم . خروس گفت : مگر تو نگفتي كه سلطان حيوانات دستور داده كه حيوانات همديگر را اذيت نكنند ، پس چرا ناراحتي ؟ روباه گفت : مي ترسم كه اين سگه دستور را نشنيده باشد . ! و بعد پا به فرار گذاشت . و بدين ترتيب خروس از دست روباه خلاص شد . 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
15.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترانه شاد نون بیار کباب ببر 😃 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
هدایت شده از t.abedi
دعوای اقا گوسفندوخانوم گوسفند - @mer30tv.mp3
4.08M
دعوای آقا گوسفند و خانم گوسفند 🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
سوم شعبان اومد نم نم باران اومد گل به گلستان اومد قاری قرآن اومد بوی بهاران شده فاطمه خندان شده وقتی اومد به دنیا امام سوم ما بال و پرِ فرشته شکسته بود و بسته فرزندِ دومِ علی(ع) نور دو چشمان نبی(ص) شفایِ بالشُ داد فرشته خوشحال و شاد گفت:بچه ها یار اومد سید و سالار اومد 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a