فرشته نگهبان - @mer30tv.mp3
4.29M
#قصه_کودکانه
هر شب
یه قصه خوب و شیرین
برای کودک دلبند شما🥰ـ
#قصه_و_داستان_کودکانه
#داستان
#قصه
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#شعر_کودکانه
🌸 نماز
از باغ جا نمازم
آهسته پر کشیدم
رفتم به سوی باغی
یک باغ سبز و خرم
دیدم که گل در آن باغ
روییده دسته دسته
دیدم کنار گلها
یک شاپرک نشسته
آن شاپرک مرا دید
پر زد به سویم آمد
او با خودش گل آورد
گل را به چادرم زد
گفتم: به شاپرک جان
این گل چه خوب و ناز است
او شادمان شد و گفت:
این گل، گل نماز است
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سوره_فیل
شعر سوره فیل👇
کی بود کی بود ابرهه
چی کار می کرد تو مکه
اون آدم خیلی بد
سوی مکه حمله کرد
یه لشکر فیل داشت
یه سپاه عظیم داشت
می رفت به سوی مکه
تا که بکوبه کعبه
چی شد چی شد یکباره
بارون سنگ می باره
یه عالمه ابابیل
اومد رو لشکر فیل
تو پاهاشون سنگ دارن
با دشمنا جنگ دارن
چی شد چی شد نتیجه
دشمنا نابود شدن
خاکستر و پودر شدن
سوره فیل نازل شد
قصه ی ما کامل شد
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#قصه_کودکانه
🍑🍃هلوی خوشمزه🍃🍑
در باغچه ی کوچک و قشنگی، روی یک درخت چنار بلند، گنجشک های زیادی لانه داشتند. هر روز صبح وقتی خورشید خانم سرحال و شاداب به آسمان برمی گشت و همه جارا روشن می کرد، گنجشکها با سروصدا از لانه هایشان بیرون می آمدند و برای پیدا کردن غذا به هر طرف می رفتند، و بقیه ی روز را هم به بازی و پرواز و حرف زدن با همدیگر می گذراندند.
یکی از روزهای قشنگ بهار، وقتی گنجشکی که از همه ی گنجشکها کوچکتر بود، از لانه اش بیرون آمد و پر زد و روی زمین نشست تا برای خودش دانه ای پیدا کند، لابه لای علف های بلند، چشمش به هلویی خوش رنگ و آبداری افتاد ، توی باغچه ی آنها هیچ درخت هلویی نبود و گنجشک کوچولو نمی دانست آن هلو از کجا آمده است.
اما خیلی دلش می خواست مزه ی هلو را بچشد، چون هیچ وقت هلو نخورده بود و فقط از دوستانش شنیده بود که چه میوه ی خوشمزه ای است. سپس با خوشحالی جلو رفت و نوک کوچکش را باز کرد ، اما ناگهان فکری به نظرش رسید، با خودش گفت :” درست نیست که من به تنهایی هلو را بخورم، باید به دوستانم هم خبر بدهم تا همه باهم این هلوی خوشمزه را بخوریم .”
بعد، با خوشحالی پرواز کرد و روی شاخه ی درخت چنار نشست و با صدای بلند گفت :” همه گوش کنید! من یک هلوی آبدار و خوشمزه پیدا کردم. بیایید باهم آن را بخوریم .”
طولی نکشید که همه ی گنجشکها پیش گنجشک کوچولو آمدند و با عجله پرسیدند که هلو را از کجا پیدا کرده است . گنجشک کوچولو پر زد و جلو رفت و علفها را کنار زد و گفت :” اینجاست . نمی دانم چطور اینجا افتاده،نگاهش کنید چه قدر قشنگ است .باید خیلی هم خوشمزه باشد .” اما گنجشک ها ، بدون اینکه به حرفهای گنجشک کوچولو گوش بدهند همه باهم به طرف هلو پریدند و جایی برای گنجشک کوچولو باقی نگذاشتند.
طولی نکشید که یکی یکی پرواز کردند و رفتند و گنجشک کوچولو باقی ماند با یک هسته ی هلو ،گنجشکهای دیگر ،تمام قسمت های هلو را خورده بودند و فقط هسته ی آن مانده بود که گنجشک کوچولو نمی توانست آن را بخورد ، چون خیلی محکم بود.
گنجشک کوچولو با دیدن هسته ی هلو ،شروع به گریه کرد و با ناراحتی گفت :” من همه ی شما را خبر کردم و خودم تنهایی هلو را نخوردم، ولی هیچ کدام از شما به فکر من نبودید.”
در همین موقع،درخت چنار پیر که از اول همه ی ماجرا را دیده بود با مهربانی گفت :” گریه نکن گنجشک کوچولو درست است که آنها کار خوبی نکرده اند. ولی دلیلش این بود که ما در این باغچه درخت هلو نداریم . اگر داشتیم هیچ کدام از آنها ، با دیدن یک هلوی خوشرنگ ، دوستانش را از یاد نمی برد. حالا که تو آن قدر مهربان و خوبی و به فکر همه هستی، می توانی باعث شوی ماهم درخت هلویی داشته باشیم .”
گنجشک کوچولو ، با پرهای نرمش ، اشکهایش را پاک کرد و با تعجب گفت :” من ؟ ولی من چطوری می توانم کمک کنم ؟”
درخت چنار گفت :” من راهش را به تو یاد می دهم . تو می توانی این هسته ی هلو را بکاری و هر روز به آن آب بدهی ، این طوری به زودی ما هم یک درخت هلوی قشنگ در این باغچه خواهیم داشت با یک عالمه هلوهای خوشمزه و آبدار .”
گنجشک کوچولو با خوشحالی قبول کرد و همه ی کارهایی را که درخت چنار گفته بود انجام داد .
حالا توی باغچه ی قشنگ آنها ، درخت هلوی بزرگی وجود دارد و هر سال هلوهای زیادی می دهد. آن قدر زیاد که به هر کدام از گنجشکها ، یک هلو می رسد و همه ی آنها می توانند هلوی خوشمزه و آبدار بخورند و همیشه از گنجشک کوچولو و درخت چنار ممنون باشند ، چون یک دانه ی هلو به زودی تمام می شود اما درخت هلو ، همیشه برجا می ماند.
#قصه
🍑
🍃🍑
🍑🍃🍑
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
#کودک #قصه #بازی
#کودک #قصه #داستان
#کودک #قصه
#قصه_کودکانه
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
مار زنگی - @mer30tv.mp3
3.9M
#قصه_کودکانه
هر شب
یه قصه خوب و شیرین
برای کودک دلبند شما🥰
بفرست واسه بچه دارها😄
#قصه_کودکانه
#قصه
#کودک
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#شعر_کودکانه
کوچکترین منتظر ...
میشه بِگیری از خدا
اِجازه ی ظُهورِتو ؟
اِلهی من فدای اون
دلِ پُر و صبورِ تو
جهانِ ما تاریک شده
نیاز داره به نورِ تو
بیا تا غم بِره کنار
با بودن و حضورِ تو
آقا چه دردِ سختیه
که بِشکنن غُرورِتو
بخنده دشمنِ شما
به جمعه ی ظهورِ تو
بیا با هم نِشون بِدیم
به دُشمنای کورِ تو
که انتظار دروغ نبود
نِشون بِدیم حضورِتو
بیا تا غَرقِ گُل کُنم
مَسیرای عبورِتو
بیا تا شادی هم بیاد
با جشن و با سرورِ تو
🪴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🪴
شاعر : علیرضا قاسمی
#امام_زمان علیه السلام
#انتظار
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#قصه_شب
قصه ناخدا و ماهی کوچولو
در این قصه شب برای کودکان آمده است که یک کشتی زیبا و بزرگ که ناخدایی مهربان داشت، همیشه در دریاها و اقیانوس ها شناور بود. یک روز که برای تعمیرات کشتی در دریا، ناخدا دستور متوقف کردن کشتی را داده بود، و روی عرشه ایستاده بود دید که ماهی کوچک زیبایی روی سطح آب اومد و شروع کرد بازی کردن و بالاو پایین پریدن.
ناخدا بعد از دیدن این ماهی کوچولو و زیبا بهش گفت، اینجا جای بازی کردن نیست و ممکنه آسیب ببینی ، چون هر لحظه ممکنه موتور کشتی روشن بشه و بدنت رو زخمی کنه. اما ماهی کوچولو اصلا اهمیت نداد و دوباره به بازی کردن ادامه داد.
چند دقیقه بعد موتورهای کشتی روشن شدند و ناگهان ماهی کوچولو رو به سمت خودشون کشیدند، کاپیتان به محض اینکه دید ماهی کوچولو در خطره ، سریع دستور داد تا موتورها را خاموش کنند، اما ی مقدار دیر شده بود و یکی از باله های ماهی کوچولو زخمی شده بود ، ناخدا ماهی کوچولو را از آب بیرون آورد و داخل ی تنگ انداخت و باله اش را پانسمان کرد و بعد از چند روز که خوب شد ، ازش خداحافظی کرد و انداختش داخل آب.
ماهی کوچولو از اینکه باله اش خوب شده بود و میتونست حرکتش بده خیلی خوشحال بود و موقع خداحافظی به ناخدا قول داد که همیشه همه جا بازی نکنه و مواظب خودش باشه.
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
شعر کودکانه 😁
دخترِ باحجاب
یه دخترِ نمونه
نجیب و مهربونه
قدرِحجابِ خودرا
هرجا باشه میدونه
🌸🔸🌸
دختر که با حجابه
مثلِ گل و گلابه
زندگیِ قشنگش
مثلِ بهشتِ نابه
🌸🔸🌸
دختر گلِ بهاره
چادر به سر میذاره
مثلِ فرشتگانه
خدا دوسِش میداره
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
4_5990098807927342371.mp3
3.65M
#قصه_کودکانه
هر شب
یه قصه خوب و شیرین
برای کودک دلبند شما🥰
بفرست واسه بچه دارها😄
#قصه
#کودک #قصه_کودکانه
#داستان
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#شعرکودکانه
وقتی که با هم باشیم
دنیا قشنگه هی
دنیای ما بچه ها
چه رنگارنگه هی
یکی به رنگ آبی
چو اسمانها هی
یکی به رنگ سبزه
رنگ جوانه هی
جوونه روی شاخه
دونه به دونه هی
یکی به رنگ زرده
زردی افتاب هی
یکی به رنگ نارنج
تازه و شاداب هی
یکی به رنگ نیلی
نیلی دریا هی
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#سوره_لیل
✨🌺🌴✨🌴🌺✨
🌱قسم خورده خداوند
✨به شب که سایه داره
🌱به روز و روشنائی
✨وقتی که جلوه داره
🌹تلاش و سعی شما
💥مختلف و گوناگون
🌹جزا و پاداش ما
💥مطابقِ کارِتون
☘️هر کی به راه خدا
🌼حقی رو داده باشه
☘️جزای آخرت رو
🌼یقین نموده باشه
🍃فراهمه به زودی
🌺راحتی و صلاحش
🍃راه درست و آسون
🌺قرار میدم به راهش
🌿اما اگر خساست
🌸نشون بده به مردم
🌿پاداش اُخروی رو
🌸ندونه جز توهُّم
🔆گرفتاره همیشه
⚜️تو مشکلات و سختی
🔆ثروت و دارایی شم
⚜️دیگه نداره نفعی
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
درخت ارزو ها - @mer30tv.mp3
3.52M
#قصه_کودکانه
هر شب
یه قصه خوب و شیرین
برای کودک دلبند شما🥰
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6