eitaa logo
قصه های کودکانه
34.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
913 ویدیو
323 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
کفشدوزک🐞👟 تو خواب دیدم که کفشم 👟 پاره شده حسابی دویدمو دویدم کنار نهر آبی 🏃 یه کفشدوزک و دیدم قشنگ و خال خالی 🐞 می دوخت یه کفش پاره چقدر تمیز و عالی 👟 اون کفشمو درست کرد فقط با یه اشاره👌 انگار که توی دستش عصای جادو داره✊ 🐞👟🐞👟🐞 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼پچ پچ یک شب نینو بال‌های کوچکش را تکان داد و گفت: «فردا می‌خواهم پرواز یاد بگیرم.» شاهینِ پدر گفت: «حالا زود است دخترم. چند روز دیگر صبر کن!» شاهینِ مادر گفت: «از برادرهایت یاد بگیر. ببین چه ساکت نشسته‌اند و صدایشان در نمی‌آید.» نینو جواب نداد و رفت ته لانه پیش برادرهایش تا بخوابد. کمی بعد پدر گفت: «این‌قدر پچ پچ نکنید بچّه‌ها، بگذارید بخوابیم!» صبح روز بعد، سه برادر نینو گفتند: «می‌خواهیم پرواز یاد بگیریم.» پدر با تعجّب نگاهشان کرد و گفت: «به این زودی؟ واقعاً؟ پس بیایید بچّه‌ها!» نینو ته لانه نشسته بود. مادر صدایش کرد و گفت: «تو هم بیا دخترم!» آن روز شاهین‌های کوچولو تمرینِ پرواز کردند. شب بعد نینو گفت: «من از پرواز کردن دور لانه خسته شدم. فردا می‌خواهم بروم بالای کوه بازی کنم.» پدر سر تکان داد و گفت: «نه، نه! خطرناک است. تازه پرواز یاد گرفتی. باید کمی صبر کنی!» مادر گفت: «از برادرهایت یاد بگیر. ببین همین‌جا پرواز می‌کنند و صدایشان در نمی‌آید.» نینو جواب نداد و رفت ته لانه پیش برادرهایش تا بخوابد. کمی بعد پدر گفت: «پچ پچ نکنید بچّه‌ها، بگذارید بخوابیم.!» صبح روز بعد، سه برادر نینو گفتند: «امروز می‌خواهیم برویم بالای کوه بازی کنیم.» پدر با تعجّب پرسید: «به این زودی خسته شدید؟ خب، بروید، ولی خیلی مواظب باشید!» مادر به نینو گفت: «حالا تو هم برو دخترم!» شاهین‌های کوچولو بالای کوه بازی کردند و این طرف و آن طرف پریدند. شب بعد نینو گفت: «فردا می‌خواهم بروم پشت کوه را ببینم.» پدر و مادر به هم نگاه کردند و با مهربانی خندیدند. مادر، برادرهای نینو را صدا کرد و گفت: «فردا همه با هم می‌رویم پشت کوه را ببینیم.» پدر سر تکان داد و گفت: «آنجا را فعلا تنهائی نباید بروید!» نینو با دلی پر از شادی خوابید. آن شب هیچ کس پچ‌پچ نکرد. 🍃این داستان تاکید بسیاری بر حمایت خانواده از بلند پروازی های کودکان خود دارد، این همراهی با کودکان باعث احترام متقابل کودکان از خانواده خود نیز می شود 🍃نویسنده: کلر ژوبرت 🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
شهر ویتامین ها_صدای اصلی_220297-mc.mp3
11.61M
🌃 قصه شب 🌃 🍎شهر ویتامین ها 🍎 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بخواب ای گل بخواب ای گل بخواب ای سوسن و سنبل گلم در خواب گلم بیدار گلم هرگز نشه بیمار اگر خوابت شود بیدار خداوندا نگاهش دار لالالا بخواب لالا بخوای ای بلبل زیبا لالا خدا یارت علی باشه نگهدارت نگهدارت خدا باشه علی مشکل گشا باشه گل نازم بخواب لالا لالالا گل یاسم بخواب لالا لالالا گل بادوم گل گردو گلم لالا گلم لالا بخواب ای کودکم لالا بخواب لالا لالالالالا 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقاشی خلاقانه افزایش هوش فضایی مناسب برای نمایش خلاق 💕 🟢💕 ╲\╭┓ ╭ 🟢💕 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
✈️ اژدهای سیاه و هواپیما✈️  پسر کوچولویی با مادرش سوار هواپیما شده بود. او به همراه مادرش می خواست به شهری برود که مادربزرگش در آن زندگی می کرد. پسرک خیلی دوست داشت سوار هواپیما شود. او کنار پنجره نشسته بود و از آن به بیرون نگاه می کرد. مادر پرسید: “خوشت می آید؟” پسرک گفت: ” اوه، خیلی قشنگ است. من هواپیما را خیلی دوست دارم.” مادر خندید و گفت: ” حتما خیلی هم دوست داری که وقتی بزرگ شدی خلبان بشوی.” پسرک کمی فکر کرد. مسافرت با هواپیما را دوست داشت، ولی دلش نمی خواست خلبان بشود. او بیشتر دوست داشت یک نقاش بشود، اما حرفی نزد و به ابرهایی که در آسمان بود نگاه کرد. یکی از ابرها شبیه فیل بود. یکی از آنها شبیه اسب و یکی شبیه یک عروس با تور سفید بود. او همه آن شکل ها را به مادرش نشان داد و خواست که او هم آنها را ببیند. پسرک به زمین هم نگاه کرد. زمین از آن بالا مانند یک لحاف چهل تکه بود. بعد با خودش گفت: ” نه شبیه موزاییک های خانه ماست.” پسرک همان طور که به زمین نگاه می کرد. یکباره چشمش به یک لکه ابر بزرگ و سیاه رنگ افتاد. آن ابر را به مادرش نشان داد و گفت: ” آن چیست؟ چقدر بزرگ است! ” مادر نگاه کرد و گفت : “خوب، این هم یک ابر دیگر است.” پسرک خوب نگاه کرد. انگار آن ابر بزرگ و سیاه یک اژدهای بزرگ بود که به سمت خورشید می رفت. بعد از مدتی ابر سیاه جلوی خورشید را گرفت و نگذاشت نور خورشید به زمین برسد. همه مسافرهایی که در هواپیما بودند ترسیدند، اما پسرک هیچ نترسید. او همان طور به آسمان نگاه می کرد. مهماندار از پشت بلندگو گفت: ” خواهش می کنم کمربندهای ایمنی را ببندید. هوا کمی توفانی است.” مسافرها بیشتر ترسیدند و کمربندهای صندلی شان را محکم بستند. پسرک همان طور به ابر سیاه چشم دوخته بود. انگار ابر سیاه به طرف آنها می آمد. بعد از مدتی پسرک احساس کرد ابر سیاه دهانش را باز کرده است تا آنها را قورت بدهد. یکباره هوا تاریک شد. آنها داخل ابر سیاه شده بودند. پسرک خیلی خوشش آمد و خنده اش گرفت. مهمانداری که از کنار صندلی آنها رد می شد او را دید و گفت : ” تو پسر شجاعی هستی. چقدر خوب است که نمی ترسی.” پسرک تعجب کرد. آخر برای چه بترسد. ابر سیاه که ترس ندارد. آن ابر سیاه که یک اژدهای واقعی نبود. بعد از مدتی آنها از ابر سیاه بیرون آمدند و آسمان دوباره روشن شد. پسرک دوباره توانست ابرهای سفید را ببیند. ابر سیاه که مثل اژدها بود، داشت از آنها دور می شد. پسرک فکر کرد وقتی به خانه مادربزرگش برسد، حتما نقاشی این اژدها و هواپیما را خواهد کشید. 💕 ✈️💕 ╲\╭┓ ✈️💕کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦁کاردستی شیر🦁 💕 🦁💕 🦁💕 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قسمت :گاو 💕 🐮💕 ╲\╭┓ ╭ 🐮💕 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بره کوچولو حرف گوش کن_صدای اصلی_413868-mc.mp3
9.72M
🌃 قصه شب 🌃 🌼بره کوچولو حرف گوش کن🐑 🐏در یک مزرعه‌ی بزرگ و سرسبز، گله‌ای از گوسفندها زندگی می‌کردند... 🍃بهتر است ادامه‌‌ی داستان را بشنوید... 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعالیتی مناسب برای 💕 🟡💕 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاردستی اسلحه 💕 🟡💕 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸 فواید انجام کاردستی در رشد و خلاقیت کودکان (4) 🌱به او کمک می کند تا مهارت های دیگرش را نیز ارتقا دهد. هیچ محدودیتی برای قدرت خیال و تصور وجود ندارد. هنر و کاردستی یک راه عالی کودکان معمولا سعی می کنند که با در دست گرفتن یک مداد به کشیدن چیزهای عجیب و غریب بپردازند. آن ها کنترل مدادی که در دست گرفته اند را ندارند اما زمانی که شروع به انجام کار می کنند ، می توانند الگویی هایی را در ذهن خود شکل دهند و در نتیجه یاد می گیرند که چگونه با کارهای جدید آشنا شوند و مهارت های مختلف را در خود ارتقا دهند. می توانید از مداد های ژلی رنگارنگ در اختیار کودک خود قرار دهید تا لذت آن ها را دو چندان کنید. 💕 🟡💕 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4