شهر ویتامین ها_صدای اصلی_220297-mc.mp3
11.61M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 قصه شب 🌃
🍎شهر ویتامین ها 🍎
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#لالایی_کودک
بخواب ای گل بخواب ای گل
بخواب ای سوسن و سنبل
گلم در خواب گلم بیدار
گلم هرگز نشه بیمار
اگر خوابت شود بیدار خداوندا نگاهش دار
لالالا بخواب لالا بخوای ای بلبل زیبا
لالا خدا یارت علی باشه نگهدارت
نگهدارت خدا باشه علی مشکل گشا باشه
گل نازم بخواب لالا لالالا
گل یاسم بخواب لالا لالالا
گل بادوم گل گردو گلم لالا گلم لالا
بخواب ای کودکم لالا
بخواب لالا
لالالالالا
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نقاشی
نقاشی خلاقانه
افزایش هوش فضایی
مناسب برای نمایش خلاق
💕
🟢💕
╲\╭┓
╭ 🟢💕
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
✈️ اژدهای سیاه و هواپیما✈️
پسر کوچولویی با مادرش سوار هواپیما شده بود. او به همراه مادرش می خواست به شهری برود که مادربزرگش در آن زندگی می کرد. پسرک خیلی دوست داشت سوار هواپیما شود. او کنار پنجره نشسته بود و از آن به بیرون نگاه می کرد.
مادر پرسید: “خوشت می آید؟” پسرک گفت: ” اوه، خیلی قشنگ است. من هواپیما را خیلی دوست دارم.” مادر خندید و گفت: ” حتما خیلی هم دوست داری که وقتی بزرگ شدی خلبان بشوی.” پسرک کمی فکر کرد. مسافرت با هواپیما را دوست داشت، ولی دلش نمی خواست خلبان بشود. او بیشتر دوست داشت یک نقاش بشود، اما حرفی نزد و به ابرهایی که در آسمان بود نگاه کرد.
یکی از ابرها شبیه فیل بود. یکی از آنها شبیه اسب و یکی شبیه یک عروس با تور سفید بود. او همه آن شکل ها را به مادرش نشان داد و خواست که او هم آنها را ببیند. پسرک به زمین هم نگاه کرد. زمین از آن بالا مانند یک لحاف چهل تکه بود. بعد با خودش گفت: ” نه شبیه موزاییک های خانه ماست.”
پسرک همان طور که به زمین نگاه می کرد. یکباره چشمش به یک لکه ابر بزرگ و سیاه رنگ افتاد. آن ابر را به مادرش نشان داد و گفت: ” آن چیست؟ چقدر بزرگ است! ” مادر نگاه کرد و گفت : “خوب، این هم یک ابر دیگر است.” پسرک خوب نگاه کرد. انگار آن ابر بزرگ و سیاه یک اژدهای بزرگ بود که به سمت خورشید می رفت. بعد از مدتی ابر سیاه جلوی خورشید را گرفت و نگذاشت نور خورشید به زمین برسد. همه مسافرهایی که در هواپیما بودند ترسیدند، اما پسرک هیچ نترسید. او همان طور به آسمان نگاه می کرد. مهماندار از پشت بلندگو گفت: ” خواهش می کنم کمربندهای ایمنی را ببندید. هوا کمی توفانی است.”
مسافرها بیشتر ترسیدند و کمربندهای صندلی شان را محکم بستند. پسرک همان طور به ابر سیاه چشم دوخته بود. انگار ابر سیاه به طرف آنها می آمد. بعد از مدتی پسرک احساس کرد ابر سیاه دهانش را باز کرده است تا آنها را قورت بدهد. یکباره هوا تاریک شد. آنها داخل ابر سیاه شده بودند. پسرک خیلی خوشش آمد و خنده اش گرفت.
مهمانداری که از کنار صندلی آنها رد می شد او را دید و گفت : ” تو پسر شجاعی هستی. چقدر خوب است که نمی ترسی.” پسرک تعجب کرد. آخر برای چه بترسد. ابر سیاه که ترس ندارد. آن ابر سیاه که یک اژدهای واقعی نبود. بعد از مدتی آنها از ابر سیاه بیرون آمدند و آسمان دوباره روشن شد. پسرک دوباره توانست ابرهای سفید را ببیند. ابر سیاه که مثل اژدها بود، داشت از آنها دور می شد. پسرک فکر کرد وقتی به خانه مادربزرگش برسد، حتما نقاشی این اژدها و هواپیما را خواهد کشید.
💕
✈️💕
╲\╭┓
✈️💕کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
#کاردستی_حیوانات
🦁کاردستی شیر🦁
💕
🦁💕
🦁💕 کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی_ساده
این قسمت :گاو
💕
🐮💕
╲\╭┓
╭ 🐮💕 کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بره کوچولو حرف گوش کن_صدای اصلی_413868-mc.mp3
9.72M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 قصه شب 🌃
🌼بره کوچولو حرف گوش کن🐑
🐏در یک مزرعهی بزرگ و سرسبز، گلهای از گوسفندها زندگی میکردند...
🍃بهتر است ادامهی داستان را بشنوید...
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#بازی
فعالیتی مناسب برای #دقت_دیداری
#مناسب_۴_سال_به_بالا
💕
🟡💕
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کاردستی
#خلاقیت
کاردستی اسلحه
💕
🟡💕
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته
🌸 فواید انجام کاردستی در رشد و خلاقیت کودکان (4)
🌱به او کمک می کند تا مهارت های دیگرش را نیز ارتقا دهد.
هیچ محدودیتی برای قدرت خیال و تصور وجود ندارد. هنر و کاردستی یک راه عالی کودکان معمولا سعی می کنند که با در دست گرفتن یک مداد به کشیدن چیزهای عجیب و غریب بپردازند. آن ها کنترل مدادی که در دست گرفته اند را ندارند اما زمانی که شروع به انجام کار می کنند ، می توانند الگویی هایی را در ذهن خود شکل دهند و در نتیجه یاد می گیرند که چگونه با کارهای جدید آشنا شوند و مهارت های مختلف را در خود ارتقا دهند. می توانید از مداد های ژلی رنگارنگ در اختیار کودک خود قرار دهید تا لذت آن ها را دو چندان کنید.
💕
🟡💕
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
چترگلدار☂
قصه ای کودکانه درباره آرزو داشتن
«اگر یک پیرزن مهربان، یک چتر گلدار به من هدیه می داد، من از خوشحالی به هوا می پریدم و شروع می کردم به رقصیدن.
آن وقت با چتر گلدارم می توانستم خیلی کارها را انجام بدهم.
می توانستم کیف مادرم را بردارم و کفش هایش را هم بپوشم و به گردش بروم. آن وقت حتما همه برمی گشتند و من را نگاه می کردند و می گفتند: «وای! چه بچه قشنگی!»
وقتی هم که می خواهم بروم و بخوابم، چترم را باز می کنم و بالای تختم می گذارم و خواب های قشنگ می بینم.
خواب شاهزاده خانم ها را، خواب ارابه های پر از خرس را و خواب جوجه تیغی هایی را که فوتبال بازی می کنند.
من و بچه های دیگر، می توانستیم زیر این چتر بنشینیم و برای هم قصه بگوییم و شعرهایی را که بلدیم بخوانیم.
من می توانستم سوار چتر شوم و از دریا بگذرم و به سرزمین های خیلی دور بروم. البته باید غذای زیادی هم برای خوردن، با خودم بردارم. من می توانستم سوار فیل بشوم و با میمون ها روی شاخه های درخت تاب بخورم.
بعد هم خوراکی هایم را با آنها قسمت کنم. وقتی که باد بیاید، می توانم به هوا بروم، فرشته ها را پیدا کنم. می توانستم ببینم آدم می تواند روی ابرها بنشیند یا نه؟ و اینکه ببینم باران از کجا می آید، از ابرها؟ مگر ابرها شیر آب دارند؟
می توانستم با چترم بازی های زیادی بکنم. مثلا اگر چترم یک چتر جادویی بود، آرزو می کردم یک کاخ از بستنی داشته باشم. آن وقت به همه بچه های دنیا اجازه می دادم که پیش من بیایند و هر چقدر که دلشان می خواهد، بستنی بخورند.
من می توانستم با چترم زیر باران گردش کنم و پاهایم را طوری محکم توی چاله های پر از آب بزنم که آب هایش به اطراف بپاشد ولی پاهایم اصلا خیس نشود.
و اگر خودم هم یک پیرزن مهربان شدم، می توانم یک چتر گلدار به یک دختر کوچولو هدیه بدهم تا او هم از خوشحالی به هوا بپرد و برقصد. درست مثل زمانی که من هم یک چتر هدیه گرفتم.»
#قصه_متنی
💕
☂💕
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته_تربیتی
❗️اگر مرتب دست روي اشتباهات يا اشكالات فرزندتان بگذاريد:
1️⃣ فرزندتان يا خجالتي خواهد شد.
2️⃣ يا باعث لجبازي و بدرفتاري فرزندتان خواهيد شد.
⭐️ مچ فرزندتان را هنگام كار بد نگيريد.
⭐️اگر كار فرزندتان بد اما بي خطر و بي ضرر است از روش بي اعتنايي فعال استفاده كنيد. يعني آگاهانه به آن بي اعتنايي كنيد.
⭐️ زمانيكه فرزندتان ببيند كارش باعث جلب توجه شما نميشود، بعد از مدت كوتاهي دست از آن برخواهد داشت.
💕
⭐️💕
╲\╭┓
╭ ⭐️💕
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4