قلک مهربانی_صدای اصلی_406160-mc.mp3
9.01M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 #قصه_شب 🌃
🍃قلک مهربانی
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🎲💭لالایی💭🎲
لالایی کن گل یاسم
تو مروارید و الماسم
لالا لالا یکی در زد
نینی جونم دلش پر زد
لالا لالا باباش اومد
صدای کفش پاش اومد
توی دستاش گل پونه
صفا پاشید توی خونه
نینی جونم باباش رو دید
باباش اومد اونو بوسید
نوازش کرد دو ابروشو
تماشا کرد سر و روشو
نینی جونم دلش واشد
مثال غنچه زیبا شد
لالا لالا باباش اومد
صدای خنده هاش اومد
نینی جونم چه خوشحاله
روی دستاش دو تا باله
نینی داره به لب آواز
دلش میخواد کنه پرواز
لالا لالا گل نازم
گل زیبا و طنازم
واسش لالا میگه باباش
نینی خوابه روی پاهاش
#لالایی
👆👆👆
🎲
💭🎲
🎲💭🎲
╲\╭┓
╭ 💭🎲
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
#خلاقیت
#بازی_سرگرمی
👆👆👆
💚
🟣💚
💚🟣💚
💚کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قصه ای کودکانه و آموزنده درباره اسراف کردن
🚰یک لیوان آب خنک🚰
لیلی یک روز صبح وقتی دست و صورتش را شست، یادش رفت شیر آب را ببندد. مادر به او گفت:”لیلی! باز هم یادت رفت شیر آب را ببندی؟ فکر نمی کنی اگر آب را هدر بدهیم، دیکر نمی توانیم از آن برای کارهای مهم تر استفاده کنیم؟”
لیلی نمی دانست چه کار مهم تری هست که با آب می توان انجام داد؟ مدتی بود که همه درباره آب حرف می زدند و مراقب بودند که آب هدر نرود، اما لیلی معنی این کار را نمی فهمید.
ناگهان یادش آمد برای قناری های توی قفس آب و دانه بریزد. وقتی قناری ها آب می خوردند با خودش فکر کرد:”حالا فهمیدم! کار مهم همین است، چون قناری ها باید آب بخورند.”
اما با خودش فکر کرد:مگر قناری ها چقدر آب می خورند که اگر آن یک ذره آب هدر برود، بد می شود.
مادربزرگ لیلی را صدا کرد و گفت:”لیلی جان! برایم یک لیوان آب می آوری هوا گرم است، خیلی تشنه هستم!”
لیلی رفت و با یک لیوان آب خنک برگشت. وقتی مادربزرگ آب را می خورد، لیلی با خودش گفت:”فکر می کنم کار مهم همین است. چون مادربزرگ باید آب خنک بخورد.”
اما با خودش فکر کرد: مگر مادربزرگ چقدر آب می خورد که اگر آن یک ذره آب هدر برود، بد می شود.
وقتی لیلی با اسباب بازی هایش بازی می کرد، صدای شرشر آب را شنید. مادربزرگ در حیاط گلدان ها را آب می داد. لیلی از اتاق بیرون آمد و گفت:”مادربزرگ! اجازه می دهید گلدان ها را آب بدهم؟”
مادربزرگ لبخندی زد و شلنگ را به او داد. لیلی هم شروع کرد به آب دادن گل ها. لیلی وقتی گل ها را آب می داد گفت:” فکر می کنم کار مهم همین است.چون باید به گلها و درخت ها آب داد.”
اما با خودش فکر کرد: مگر گلدان ها چقدر آب می خواهند که اگر آب هدر برود، خیلی بد می شود.
همان وقت از کوچه صدایی شنید. کسی هندوانه می فروخت و می گفت:”هندوانه های آبدار و خوشمزه دارم.”
مادربزگ گفت:”بروم برای تو هندوانه بخرم. توی هوای گرم خیلی خوب است که هندوانه بخوری.” بعد به کوچه رفت تا هندوانه بخرد. لیلی با خودش خندید. می دانست که مادربزرگ خوردن هندوانه را خیلی دوست دارد. او هم بلند شد و به دنبال مادربزرگ رفت.
همسایه ها کنار هندوانه فروش جمع شده بودند. لیلی با دیدن آنها با خودش فکر کرد همه آنها مانند مادربزرگ هندوانه را خیلی دوست دارند. توی آن هوای گرم خوردن هندوانه به همه می چسبد، درست مانند یک لیوان آب خنک!
لیلی با خودش فکر کرد شاید مردم دیگری که در کوچه ها یا در شهرهای دیگر زندگی می کردند، خوردن هندوانه و یا آب خنک را دوست داشته باشند. شاید همه مردم بخواهند دست و صورت و لباس خود را بشویند، شاید همه آنها یک قناری داشته باشند، شاید همه مردم در خانه هایشان گل و گلدان داشته باشند، بعد با خودش فکر کرد که یک قناری، یک مادربزرگ و یک گلدان گل، آب زیادی نمی خواهند، اما هم قناری ها، گلها، درخت ها، مادربزرگ ها، پدر و مادرها و بچه ها، خیلی هستند و همه آنها آب می خواهند.
بعد فکر کرد که اگر در همه خانه ها، همه بچه ها یا بزرگترها بخواهند آبها را هدر بدهند، آن وقت خیلی از قناری ها، مادربزرگ ها، ماهی ها و گل ها تشنه و بدون آب خواهند شد. لیلی دلش نمی خواست این اتفاق بیفتد.
او وقتی به همه مردم و به همه حیوان ها و گل ها فکر کرد، تازه فهمید که کار مهم چیست. کار مهم این بود که باید به همه آب برسد. وقتی با مادربزرگ و با یک هندوانه درشت به طرف خانه برمی گشتند، لیلی با خنده گفت:” مادربزرگ! دوست دارید به جای هندوانه برایتان یک لیوان آب خنک بیاورم؟”
مادربزرگ هم خندید و گفت:”الان نه! می خواهم هندوانه بخوریم، می خواهی به تو یک قاچ هندوانه بدهم؟” و با هم داخل حیاط خانه شدند.
#قصه_متنی
💕
🚰💕
💚کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
🥳بازی پینگ پنگ دست ساز🙌
با درب شیشه های مربا و رول های خالی دستمال کاغذی، دو عدد دسته پینگ پنگ درست کنید و از درب بطری های آب نیز به عنوان توپ استفاده نمایید. بچه ها روی یک میز کوچک میتوانند این بازی مهیج را انجام دهند.
👀هماهنگی چشم و دست
🙌تقویت عضلات ظریف
🧐دقت توجه و تمرکز
💕
💜💕
╲\╭┓
╭ 💜💕🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🎨#نقاشی_ساده
#آموزش گام به گام #نقاشی
این شماره: سنجاب
این روزها که کوچولوهاتون تو خونه موندن و بیشتر حوصله شون سر میره میتونید با استفاده از این الگوها باهم نقاشی های ساده بکشید و بچه ها رنگش کنن و از لحظات شادی که براشون رقم میزنید لذت ببرن
💕
🎨💕
╲\╭┓
╭ 🎨💕🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
این شعر مناسب جشن عبادت هست
🌸همه بگن ماشالا🌸👇
جشن عبادت اومده ماشاالله
نور وسعادت اومده ماشاالله
بچه ها خوب قد کشیدن ماشاالله
دیگه بزرگ و رشیدن ماشاالله
الان دیگه نوجوونن ماشاالله
درساشونو خوب میخونن ماشاالله
مرتب و منظمن ماشالله
تمیز و هم مؤدبن ماشاالله
نمازاشون رو میخونن ماشاالله
تنبلی رو بد میدونن ماشاالله
وقتی که بابا از سرکار میاد
ماشاالله
خوشحال و خندون میشیم و شادِ شاد
ماشاالله
چایی تازه دم براش میاریم ماشالله
تاخستگی رو از تنش در آریم ماشاالله
✅ حالا بگین ایشالا
باید بابا(یا مامان) کنارمون بشینه / ایشاالله
گل بگه گل بشنوه گل ببینه / ایشاالله
بخندیم و بابا رو خندون کنیم / ایشاالله
از خونمون غصه رو بیرون کنیم/ایشاالله
پنجبیت آغازین این شعر
از سلمان آتشی میباشد 🔶
💕
🌙💕
╲\╭┓
╭ 💕🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
غنچه ترسو_صدای اصلی_250043-mc.mp3
11.98M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 #قصه_شب 🌃
🍃 غنچه ترسو
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته_تربیتی
🔴 کلمات بار حسی سنگینی با خود دارند.
به جای اینکه بگویید دستهات کثیف شده، بگید دستهات غذایی، رنگی یا خاکی شده.
به جای اینکه بگید همه جا رو نجس کردی، بگید این کار فقط مخصوص توالته.
به جای اینکه بگید بده من بلد نیستی بگید بیا یادت بدم.
به جای اینکه بگید گریه میکنی زشت میشی، بگید بیا بریم جلو آینه ببینیم گریه میکنیم چه شکلی میشیم.
یادتون باشه، همه ی ما افکار منفی و سرزنش گر و طعنه آمیزمون در کودکی، در ما نهادینه شده. با این تمرین به خودمون هم کمک میکنیم در لحظه زندگی کنیم که باعث سلامت روانی ما هم میشه.
💕
⭐️💕
╲\╭┓
╭ ⭐️💕
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
در این قصه، اهمیت خوشرویی و مودب بودن را به کودکان خود یاد دهید
مغازه کوچک🌙
در شهری مرد اخمویی زندگی می کرد. او مغازه کوچکی داشت. اما کسی حاضر نمی شد تا به مغازه او بیاید و جنس های او را بخرد.
مرد همیشه با خودش می گفت: «برای این، مشتری های من کم هستند که این دور و بر به اندازه کافی بچه زندگی نمی کند.»
بعضی وقت ها با خودش می گفت: «نه مغازه من جای بدی است و کسی از کنار آن نمی گذرد.»
یا با خودش می گفت: «شاید هم به خاطر این است که مردم دوست دارند از مغازه های بزرگ خرید کنند.»
خلاصه با این فکرها او باز هم ناراحت می شد و آن قدر اخم می کرد که دیگر کسی قیافه اش را نمی توانست بشناسد.
یک روز خانمی به مغازه آمد. او با دیدن فروشنده با خودش گفت: «وای این مرد چقدر اخمو است!»
مرد مغازه دار همین طور که اخم کرده بود، پرسید: «چی می خواهی؟»
آن خانم کمی عقب عقب رفت و گفت: «ببخشید اشتباه آمدم.» بعد زود از مغازه بیرون آمد و با خودش گفت: «من که اصلا دوست ندارم از این مرد بداخلاق خرید کنم.»
مرد بداخلاق که از این کار خانم بیشتر ناراحت شده بود رویش را برگرداند تا نبیند که او از آنجا دور می شود.
همین که مرد فروشنده رویش را برگرداند، چشمش به آینه ای افتاد که به دیوار زده بود. خودش را در آن دید و یک لحظه از چهره خودش ترسید. او آن قدر اخمو شده بود که خودش هم باور نمی کرد. بعد با خودش کمی فکر کرد و گفت: «حالا فهمیدم که چرا هیچ کس از مغازه من خرید نمی کند.چون هیچ کس حاضر نیست با فروشنده ای اخمو صحبت کند.»
با این فکر اخم های صورت مرد فروشنده باز شد و شروع به خندیدن کرد. صدای خنده او آن قدر بلند بود که یک دفعه همان خانمی که به مغازه او آمده بود صدایش را شنید، دوباره برگشت و سه لیوان بستنی از او خرید. مرد فروشنده هم با خوشحالی از آن خانم تشکر کرد.
بچه هایی هم که در خیابان بودند، صدای خنده های مرد فروشنده را شنیدند. برای همین به مغازه آمدند و مقداری شیرینی خریدند.
بعد از آنها پدر و مادرها آمدند و مقداری جنس خریدند.
خلاصه بعد از چند روز سر فروشنده بسیار شلوغ شد و یک عالم مشتری به مغازه او می آمدند و می رفتند.
او حالا خوش اخلاق ترین مغازه دار شهرش بود.
#قصه_متنی
💕
🌙💕
╲\╭┓
╭ 💕🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🎨#نقاشی_ساده
#آموزش گام به گام #نقاشی
این شماره: اردک
این روزها که کوچولوهاتون تو خونه موندن و بیشتر حوصله شون سر میره میتونید با استفاده از این الگوها باهم نقاشی های ساده بکشید و بچه ها رنگش کنن و از لحظات شادی که براشون رقم میزنید لذت ببرن
💕
🎨💕
╲\╭┓
╭ 🎨💕
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته_تربیتی
چرا برخی کودکان به صورت مداوم عصبانی می شوند⁉️
ناتواني در بيان صحيح مفاهيم
تداوم و عدم درمان مشكلات اضطرابي
داشتن الگوي نامناسب رفتاري
والدين پرخاشگر
كمبود اعتماد به نفس
عدم توانايي در كنترل موثر هيجانات و احساسات
ديدن صحنه هاي خشونت آميز در فيلمها و كارتونها
انجام مستمر بازيهاي جنگي و خشن
ناتواني در بيان صحيح درد و يا حالتهاي نامساعد فيزيكي
مشكلات گفتاري
شروع دوره پرخاشگری
❌ لطفا این مشکل را پشت گوش نیاندازید و حتما کودک را به روانشناس ارجاع دهید.
💕
✨💕
╲\╭┓
╭ ✨💕
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4