eitaa logo
قصه های کودکانه
34.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
914 ویدیو
323 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسن مجتبی (علیه السلام) در مکانی نشسته بود و غذا می­ خورد. در این موقع، سگی جلو آمد و پیش روی حضرت ایستاد. در این هنگام امام حسن (علیه السلام) یک لقمه غذا می­ خورد و یک لقمه هم به سگ می­ داد. یکی از دوستان حضرت گفت: اجازه بدهید این سگ را از اینجا دور کنم. امام (علیه السلام) به او فرمود: نه! هرگز این کار را نکن! چون دوست ندارم در حالی که غذا می­ خورم جانداری به من نگاه کند و چیزی به او ندهم. بگذار باشد، وقتی که سیر شد خودش می­ رود. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
یکی از شب­ های جمعه امام حسن (علیه السلام) بیدار شد و مادرش حضرت زهرا (علیهاالسلام) را دید که در حال نماز است و برای همه همسایه­ ها با ذکر نام دعا می­ کند. امام حسن (علیه السلام) از مادرش پرسید: مادرجان چرا برای خود دعا نمی­ کنید؟ حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرمودند: اول همسایه بعد اهل خانه.(الجارثم الدار) 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔶شعر 🔸میلاد امام مجتبی هم تبریک به شیعیانِ عالَم 🌸 تولدِ مجتبی 💚 فرزندِ پاکِ زهرا 🌼 بادامبارک امروز ✨ برعاشقانِ مولا 🌸 نیمه‌یِ ماه خدا 💚 ما کودکانِ دنیا 🌼 همیشه‌جشن‌میگیریم ✨ واسِ امام مجتبی 🌸 خوشیم‌که‌یک عالَمه 💚 عیدی میگیریم‌همه 🌼 توو روزِمیلادتون ✨ ازحضرتِ فاطمه 🌸 دنیا شده مُصَفا 💚 از گلِ رویِ شما 🌼 برایِ خیرِ مَقدَم ✨ چه‌جشنی‌گشته‌برپا 🌸 توو شهروهم‌توو روستا 💚 شربت‌و نُقله‌هرجا 🌼 آواز‌میخونن‌از‌شوق ✨ پرندگانِ زیبا 🌸 توو کوچه‌وتوو هرجا 💚 چراغونیه برپا 🌼 پخش‌میشه‌از‌بلندگو ✨ مداحیایِ زیبا 🌸 میگن بابا و مامان 💚 به عشقِ‌دین‌وقرآن 🌼 جشن‌میگیریم برایِ ✨ امامِ دوم از جان 🌸 ما کودکانِ ایران 💚 دوسِت داریم فراوان 🌼 میخوایم‌که توو بهشتم ✨ باشیم کنارت ای‌جان 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞|اَسماءُ الحُسنی دهه نودی ها 🌀همخوانی بسیار زیبای تواشیح خاطره انگیز ماه مبارک رمضان ⭕️️جدیدترین اثر: 💠گروه تواشیح نوجوانان تسنیم💠 ⚜به همراه تصاویر زیبا از اماکن تاریخی و مذهبی ایران و جهان اسلام 📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت: 🌐 aparat.com/v/PGUCe 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فکر بی‌نظیر عزیزجون_صدای اصلی_420615-mc.mp3
10.28M
🌃 🌃 🍃 فکر بی نظیر عزیز جون 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
✔️ مناسب ۵ سال تصویر را به کودک نشان دهید سپس👇 1- سمت چپ مربع چه شکلی قرار دارد؟ 2- سمت راست دایره چه شکلی قرار دارد؟ 3- بین دایره و مثلث چه شکلی قرار دارد؟ 4- سمت راست مثلث چه شکلی قرار دارد؟ 5- اولین شکل سمت چپ کدام است؟ 6- آخرین شکل از سمت راست کدام است ؟ 🐞🍃 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
در بسیاری از خانواده‌ها مشارکت میان پدر و مادر و کودک وجود دارد؛ اما در تماشای کارتون و فیلم و سریال و بازی‌های رایانه‌ای. پدر و مادر در کنار فرزندشان نشسته و برنامه‌های مخصوص به کودکان را تماشا کرده یا به همراه کودک بازی رایانه‌ای می‌کنند. کودک نیز هم‌نشین والدین شده و فیلم و سریال‌های مربوط به بزرگ‌ترها را می‌بیند. چنین مشارکتی نه تنها آثار مثبت بازی‌های مشارکتی را ندارد؛ بلکه فاصلۀ میان کودک و والدین را زیاد هم می‌کند. 🐞🍃 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
‍ 🍃🦔 خارپشت خوشبخت 🦔🍃 آن روز، روز قشنگی بود و میکو، خارپشت کوچولو حسابی سرحال بود. توی باغش خودش دراز کشیده بود و ابرها را تماشا می کرد.شکل و قیافه ابرها طوری عوض می شد که میکو یاد بعضی از حیوانات یا گیاهان باغ می افتاد. میکو باغش را خیلی دوست داشت او همه گل ها، بوته ها،و حتی همه علف های هرز را به اسم و نام خودش می شناخت.غیر از این که اسم همه رابلد بود می دانست که هر گیاهی می تواند کدام بیماری را خوب کند. خارپشت کوچولو حتی همه حیواناتی را که رد آن جا زندگی می کردندمی شناخت.با حیواناتی که روی زمین می خزیدند آشنا بود حیواناتی که پستان دار بودند و به بچه هایشان شیر می دادند با همه حتی حشره ها آشنا بود. تازه این که چیزی نبود، میکو پرنده ها را هم با نگاهش دنبال می کرد و آن ها را از روی صدای آوازشان می شناخت.خلاصه، میکو آن روز برای خودش دراز کشیده بود و فکر می کرد، یک دفعه صدایی بلند شد و فکرهای او را به هم ریخت: عجب زمانه ای شده ها، آخه یک نگاهی به خودت بکن. تو باغت دراز کشیده ای و لم داده ای و تمام روز را با خودت خیال می بافی که چی؟ تنبل بی مصرف. این صدای بابا بزرگ بود که بیرون آمده بود تا مثل هر روز قدم بزند. پیرمردگفت: عجب دوره و زمانه ای شده است بچه های این دوره اصلا به درد نمی خورند. یادم هست بچه که بودم یک بار نشد تمام روز را لم بدهم یا ول بگردم و برای خودم تو هوا سیر کنم آخه پسر جان تو باید کاری کنی! میکو جواب داد ولی پدر بزرگ من که بیکار نیستم. دارم به ابرها نگاه می کنم توی گل و گیاهان چشم می گردانم و... په! مثلا که چی؟ نه آقا جان. نه آقا جان. این حرف ها پوچ است. وسط علف ها ولو شده ای. و گل ها را الکی بو می کنی؟ و وقتت راتلف می کنی؟ تو باید از جوانی ات استفاده کنی و کار مهمی انجام بدهی و عاقبت به خیر شوی. میکو جواب داد: آخه من همین جا و همین جوری هم خوشبختم. پدربزرگ گفت: حرفش را هم نزن .برو یک نگاهی بینداز ببین بقیه چه طوری زندگی شان را جمع و جور می کنند. پدر بزرگ این را گفت سرش را تکان داد و لنگان لنگان رفت. میکو گیج شده بود. به نظر او انگار که بابا بزرگ از او شاکی شده و ناراضی بود. مثلا بقیه چی کار می کنند که کارشان از او بهتر است؟ خارپشت کو چولو هر چه فکر کرد عقلش به جای نرسید.انگار باید خودم راه بیفتم ببینم جاهای دیگر چه خبر است؟ شاید از بقیه چیزهایی یاد گرفتم. این شد که کوله پشتی اش را بست و راهی شد. یک دفعه لاک پشت مثل برق از کنار میکو رد شد میکو داد زد: هی خانم لاک پشته صبر کن ببینم. واسه چی می دوی؟ لاک پشت به سرعت نفس نفس زنان گفت: دارم... دارم... آموزش می بینم و تمرین می کنم. خار پشت کوچولو پرسید: تمرین واسه چی؟ واسه این که ... واسه این که بتوانم از همه لاک پشت های دنیا ...تندتر بدوم. میکو پیشانی اش را خاراند و گفت: با این لاک سنگینی که روی کولت داری یک کم سخت نیست که بدوی؟ لاک پشت گفت: معلومه که سخته!پس خیال می کنی برای چه موقع دویدن لاکم را روی کولم می کشم؟ عوضش... می دانی، اگر... اگر من تندترین لاک پشت دونده دنیا بشوم آن وقت دیگر همه من را می شناسند ... و من خوشبخت می شوم. میکو با خودش گفت: خانم لاک پشته درست می گوید.ها! هی بگذار تا من هم با تو بدوم. و هر دو تا از جا کنده شدند و دویدند. ولی چیزی نگذشت که خارپشت از پا افتاد و کنار کشید.حسابی از نفس افتاده بود.اما خانم لاک پشته همان طور دوید و دوید و رفت. حتی برنگشت تا پشت سرش را نگاه کند.میکو با خودش گفت: ول کن بابا ما نیستیم.دویدن تفریح خوبی است ولی نه این جوری! چند لحظه ای استراحت کرد و بعد با قدم هایی آهسته تر به راهش ادامه داد. 🦔🍃 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نقاشی آهو ویدیو آموزش در مطلب بعدی👇 🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیو آموزش نقاشی آهو همراه با رنگ آمیزی 🎨🍃🌼🍃🌼🍃 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
سارا کوچولو_صدای اصلی_409700-mc.mp3
9.67M
🌃 🌃 🍃 سارا کوچولو 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4