دوستی و مهربانی_صدای اصلی_406183-mc.mp3
9.9M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 قصه شب 🌃
🌼 دوستی و مهربانی
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🐝🐻خرس زورگو 🐻🐝
آقا خرسه از خواب بیدار شد، گرسنه بود و کم حوصله. دست و صورت نشسته راه افتاد توی جنگل تا برای صبحانه یه چیزی پیدا کنه.
حسابی هوس عسل کرده بود. یه راست رفت سراغ لونه زنبورا. دید زنبورا دارن عسل می فروشن. خرگوش، گوسفند، سنجاب، گاو، زرافه، خلاصه همه حیوونا، هم توی صف ایستادن.
خرسه که اصلا حوصله نداشت توی صف وایسه و اصلا هم نمی خواست بابت عسل پول بده با بداخلاقی اومد جلو. ظرف بزرگ عسل رو برداشت و راه افتاد. زنبورا دنبالش رفتن و صدا زدن آقا خرسه، آقا خرسه، اون عسل مال ماست. باید پولشو بدی، باید توی صف وایسی.
خرسه که می خواست زنبورا رو از خودش بترسونه یه غرش کرد و فریاد زد اگه بازم اعتراض کنید، خونتون و کندوهاتونو خراب می کنم. از این به بعد همه عسلهاتون مال منه. فهمیدید؟!
زنبورا که خیلی ترسیده بودن به خونه برگشتن. بچه زنبورا گفتن باید بریم خرسه رو نیش بزنیم. اما زنبورای بزرگتر گفتن نیش زدن آقا خرسه هیچ فایده ای نداره. اون پوست کلفت و سفتی داره.
بالاخره زنبورا به این نتیجه رسیدن تا با کمک همه حیوونای جنگل با خرس زورگو مبارزه کنن. اونا پیش حیوونای جنگل رفتن و کمک خواستن اما هیچ کس قبول نکرد به اونا کمک کنه.
زنبورای بیچاره هم با ناامیدی برگشتن و بساط عسل فروشی رو جمع کردن. اونا دیگه از ترس خرسه جرات نمی کردن عسلهاشونو بفروشن. روز بعد صبح زود که حیوونا برای خرید عسل صبحونه اومدن سراغ کندوهای زنبورا، از عسل خبری نبود. فردا و فرداش هم همینطور.
کم کم حیوونا از اینکه به زنبورا کمک نکرده بودن پشیمون شدن. اینطوری دیگه توی جنگل اثری از عسل نبود. حیوونا به سراغ زنبورا رفتن و گفتن برای همکاری آمادن. همه با هم یه نقشه کشیدن و دست به کار شدن.
صبح دو روز بعد، زنبورا با خیال راحت دوباره شروع به فروش عسل کردن.
آقا خرسه از سر و صدای بیرون متوجه شد که دوباره زنبورا دارن عسل می فروشن.
به سرعت به سمت کندوی زنبورا به راه افتاد. اما همین که داشت نزدیک کندوی زنبورا می شد، یه دفعه افتاد توی یه گودال بزرگ و شروع کرد به دست و پا زدن و فریاد کشیدن.
حیوونا قبل از اینکه خرسه از گودال بیرون بیاد، رفتن کنار جنگل، جایی که یه جاده از اونجا رد شده بود. کنار جاده شروع به جست و خیز و سر و صدا کردن.
اونا بالاخره توجه آدما رو به خودشون جلب کردن. آدما راه افتادن دنبال حیوونا تا خرسه رو توی گودال پیدا کردن. اونا تصمیم گرفتن خرس زورگو رو به باغ وحش شهر تحویل بدن.
خرسه که از جنگل رفت حیوونا یه جشن بزرگ گرفتن. زنبورا هم برای تشکر از همه حیوونای جنگل بهترین ظرف عسلشون رو به این جشن آوردن و با اون از همه پذیرایی کردن. از اون روز تا حالا زنبورا همیشه به همه حیوونای جنگل عسل می فروشن و همه برای صبحانه عسل خوش طعم دارن.
🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝
🌸🍯 🌸🍯 🌸🍯 🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸️شعر یلدای مهدوی 🌹
وقتی که یلدا میشه
ستاره پیدا میشه
لبها دعاگو برا
مهدی زهرا (عج) میشه
تق و تق و تق یه مهمون
اومده به خونهمون
کِی بشه از راه بیاد
مهدی صاحب زمون عج
آجیل توی پیاله
میوه ها توی سبد
یلدا دیگه چی میخواد
صلوات بر محمّد(ص)
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
#قصه_مهدوی
🐠ماهی کوچولو 🐟
🍃قصه در مطلب بعدی 👇
🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ماهی کوچولو.m4a
12.99M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
#قصه_مهدوی
🐠ماهی کوچولو🐠
🌼🐠🌸🍃🌼🐠🌸🍃🌼🐠🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیو آموزش نقاشی قلعه
همراه با رنگ آمیزی
🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
خاله پیرزن_صدای اصلی_222421-mc-mc(1).mp3
12.94M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 قصه شب 🌃
🌼 خاله پیرزن
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودکانه
انار
میوه خوشمزه منم
یه تاج دارم روی سرم
مثل صدف توی دلم
هزار تا مروارید دارم
با مزهای ترش و شیرین
نمونه هستم رو زمین
منم میوه سرما
قرمز و سرخ و زیبا
🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#یک_قصه_یک_حدیث
🍃عنوان قصه:زندان
حسین داشت از شهر به روستای خود باز میگشت. او خوشحال بود چون کالاهای خود را در بازار شهر فروخته بود. به منظور استراحت کنار فوارهی آبی ایستاد.
او با خود فکر کرد، "زمانی که خودم زیر درخت میخوابم، اجازه میدهم تا الاغم کمی بچرد. "
زمانی که داشت خوابش میبرد، پولِ درون کیسهی پولی اش را به خاطر آورد. فکر کرد که باید آن را در مکانی امن بگذارد. آن را باز کرد و به سکهها نگاه کرد. همگی سرجایشان بودند. هیچ کدام از سکهها گم نشده بود. کیسه را در درون لباسش گذاشت و به خواب رفت.
متاسفانه در درون درخت دزدی قرار داشت که همه چیز را دیده بود. آن دزد مرد بدی بود و تمام عمر خود را صرف آسیب رساندن به دیگران کرده بود. زمانی که کیسهی پولی حسین را دید چشمانش درخشید. به آرامی از درخت پایین آمد و یک نی و کوزه ای سمی را برداشت. مقداری سم بر روی نی ریخت.
به آرامی نزدیک حسین شد، حسینی که به خواب عمیقی فرو رفته بود. او میخواست حسین را بکشد و پولش را از طریق ریختن سم از طریق نی در درون دهان حسین بردارد
درست زمانی که دزد میخواست سم را بریزد حسین عطسه کرد.
دزد غافلگیر شد و سم را در درون دهان خود قورت داد و فورا مرد.
پیامبرمان(ص) فرموده است:
خداوند به کسی که به دیگران ضرر میرساند ضرر میزند. "
«من ضار ضار الله به»
🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4