4_337005652557693275.mp3
زمان:
حجم:
3.67M
🎼🎼🎼#قصه_کودکان 🎼🎼🎼
نام قصه : دانا و نادان
🌸🌸🍃🍁🍃🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehayekoodakane
4_337005652557693280.mp3
زمان:
حجم:
3.47M
🎼🎼🎼#قصه_کودکان 🎼🎼🎼
نام قصه : دختر چوپان
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehayekoodakane
🐰🐭خانه ای به بزرگی یک کلاه کشی🐭
روزی که موشه با خرگوشه آشنا شد، هوا سرد بود. موشه یک کلاه کِشی سرش بود؛ اما خرگوشه کلاه نداشت و سردش بود.
موشه کلاه کشی اش را به خرگوشه داد. خرگوشه تشکر کرد و گفت:
«کلاه تو اندازه ی سر من نیست. » اما وقتی کلاه را کرد توی سرش،
کلاه کشی، کِش آمد و اندازه ی سرش شد.
همان روز موشه، خرگوشه را به لانه اش دعوت کرد. خرگوشه خندید
و گفت: «من که توی لانه ی تو جا نمی شوم! » موشه گفت:
«بزرگ تر از تو هم جا می شود! »
جوجه جغده از بالای درخت پرسید: «من چی؟ من هم توی لانه ات جا می شوم؟ »
موشه گفت: «بله بفرما! » جوجه جغده هم رفت توی سوراخ و به لانه ی موشه
رسید. خرگوشه به موشه گفت: «نمی دانم چه کلکی زده ای که جوجه جغده
توی لانه ات جا شد؛ اما منو هیچ جوری نمی توانی توی لانه ی فسقلی ات
جا بدهی! کلاهت اندازه ام شد، ولی خانه ات اندازه ام نیست. » موشه گفت:
«پس برو کنار، بگذار من بروم. مهمان ها منتظرم هستند. » موشه رفت توی
لانه اش. کمی بعد صدای خنده و شادی از توی لانه به گوش خرگوشه رسید. خرگوشه که
خیلی دلش می خواست توی مهمانی آن ها باشد، با خودش گفت: «حالا امتحان می کنم،
ببینم چی می شود. » بعد اول سرش را کرد توی سوراخ، بعد هم گردن و بقیه ی بدنش را.
راهروها تاریک بودند، اما تنگ نبودند. خرگوشه همه جا را لمس کرد و بو کشید. هی خودش
را این طرف و آن طرف تاب داد. بعد هم خندید و گفت: «ای موش بلا! باید زودتر می فهمیدم. »
موشه برای خرگوشه شربت آورد و گفت: «این جا تنها جای جنگل است که زمینش کِش می آید و
باز و بسته می شود. » خرگوشه خندید
و گفت: «خانه ات هم مثل کلاهت، کشی است!»
#قصه_کودکان
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4