#یک_قصه_یک_حدیث
🌼من دیگه عصبانی نمیشم
روزی روزگاری در یک روستای کوچک، پسری به نام حسن زندگی میکرد. حسن پسری باهوش و مهربان بود، اما گاهی اوقات وقتی عصبانی میشد، نمیتوانست خود را کنترل کند و حرفهایی میزد که بعداً از گفتههایش پشیمان میشد.
یک روز، حسن و دوستانش در حال بازی بودند که ناگهان یکی از دوستانش به نام امیر، توپ را به طرف حسن پرتاب کرد و به او برخورد کرد. حسن به شدت عصبانی شد و شروع به فریاد زدن کرد: «چرا این کار را کردی؟ تو همیشه این کارها را میکنی!»
امیر که از این رفتار حسن ناراحت شده بود، به او گفت: «حسن، چرا اینقدر عصبانی هستی؟ من فقط یک شوخی کردم!»
حسن در آن لحظه متوجه نشد که چقدر رفتار او ناپسند است. او به خانه برگشت و در حالی که هنوز عصبانی بود، به مادرش گفت: «امیر خیلی بیاحترامی کرد و من نمیدانم چه کار کنم!»
مادرش با آرامش به او گفت: «حسن جان، به یاد داشته باش که در زمان عصبانیت، هیچگاه نباید صحبت کنی. حدیثی هست که میگوید: «لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ» یعنی در زمان غضب، ادب و احترام از بین میرود.»
حسن به حرفهای مادرش فکر کرد و فهمید که او درست میگوید. او تصمیم گرفت که در آینده، وقتی عصبانی میشود، قبل از اینکه چیزی بگوید، چند نفس عمیق بکشد و آرام شود.
روز بعد، حسن دوباره با امیر و دیگر دوستانش بازی میکرد. این بار وقتی امیر به او برخورد کرد، حسن به یاد حدیث مادرش افتاد و به جای عصبانی شدن، با لبخند گفت: «امیر، مراقب باش، اما من میدانم که تو فقط شوخی میکنی.»
امیر با تعجب به حسن نگاه کرد و گفت: «حسن، تو خیلی تغییر کردی!»
حسن با خوشحالی گفت: «بله، من یاد گرفتم که در زمان عصبانیت باید آرام باشم و با ادب صحبت کنم.»
این داستان به ما یادآوری میکند که در زمان عصبانیت، باید خود را کنترل کنیم و با ادب و احترام با دیگران صحبت کنیم.
🦋🌼🌸🦋
✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز میباشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ضمن عرض سلام خدمت همه ی شما بزرگواران و دوستان عزیز
کانال قصه های کودکانه امسال در نظر دارد با همکاری شما هزینه اعتکاف تعدادی از دانش آموزان بی بضاعت یکی از مناطق محروم استان خوزستان را که خیلی دوست دارند معتکف بشن ولی هزینه ی پرداخت آن را ندارند، تأمین کند. این دانشآموزان با عشق و اشتیاق به یادگیری و رشد در مسیر معنوی خود هستند، اما به دلیل شرایط مالی سخت، از این فرصت محروم ماندهاند.
ما به کمک شما نیاز داریم تا بتوانیم این دانشآموزان را در این مسیر حمایت کنیم. هر کمک کوچک شما میتواند تأثیر بزرگی در زندگی این بچهها داشته باشد و به آنها این امکان را بدهد که در این ایام معنوی شرکت کنند و از برکات آن بهرهمند شوند.
ما برنامهریزی کردهایم که با جمعآوری کمکهای مالی، هزینههای مربوط به اعتکاف این دانشآموزان را تأمین کنیم.
از شما عزیزان دعوت میکنیم تا با هر مقدار که میتوانید، به این طرح کمک کنید. همچنین، اگر میتوانید این پیام را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید تا این حرکت خیرخواهانه گسترش یابد و تعداد بیشتری از دانشآموزان بتوانند از این فرصت بهرهمند شوند.
ما با هم میتوانیم دنیای بهتری بسازیم و به این دانش آموزان امید و انگیزه بدهیم. بیایید دست در دست هم، در این مسیر معنوی قدم برداریم و به این دانشآموزان کمک کنیم تا در اعتکاف شرکت کنند و از برکات آن بهرهمند شوند.
شماره کارت جهت واریز و اهدای مهربانی های شما( روی کارت بزنید کپی میشود)
6037991782716702🌼لطفاً عکس فیش واریزی را ارسال نمایید👇 @admin1000 با تشکر از محبت و همکاری شما عزیزان. مدیر کانال قصههای کودکانه
قصه های کودکانه
ضمن عرض سلام خدمت همه ی شما بزرگواران و دوستان عزیز کانال قصه های کودکانه امسال در نظر دارد با همک
اولین واریزی😍
انشاالله که قبول باشه
#اعتکاف_دانش_آموزی
قبول باشه انشاالله
ممنون از لطف و محبت شما همراهان همیشگی کانال قصه های کودکانه 😍
#اعتکاف_دانش_آموزی
#قصه_کودکانه
🌼اعتکاف
در یک شهر کوچک، دانشآموزی به نام علی زندگی میکرد. علی همیشه در مدرسه درسهایش را با جدیت میخواند و به یادگیری علاقه زیادی داشت. اما او همچنین به معنویت و عبادت نیز اهمیت میداد. هر ساله، وقتی ماه رجب فرا میرسید، علی به یاد اعتکاف میافتاد و آرزو میکرد که بتواند در این ایام مقدس در مسجد بماند و به عبادت و تفکر بپردازد.اما خانواده علی وضعیت مالی خوبی نداشتند و هزینههای اعتکاف برای آنها سنگین بود. علی هر بار که دوستانش را میدید که در اعتکاف شرکت میکنند، دلش میگرفت و آرزو میکرد که او هم بتواند در کنار آنها باشد.
یک روز، علی تصمیم گرفت که به معلمش، درباره آرزویش بگوید. او با دلی پر از امید به کلاس رفت و در پایان درس، به معلمش گفت: "آقای معلم، من خیلی دوست دارم در اعتکاف شرکت کنم، اما خانوادهام نمیتوانند هزینهاش را تأمین کنند."
معلم با محبت به علی نگاه کرد و گفت: "علی جان، اعتکاف فقط به هزینه نیاز ندارد، بلکه به نیت و اراده تو بستگی دارد. من میتوانم به تو کمک کنم تا در این مسیر قدم برداری."
معلم با همکاری دیگر معلمان و والدین دانشآموزان، تصمیم گرفتند که یک برنامه جمعآوری کمک مالی برای تأمین هزینههای اعتکاف علی و چند دانشآموز دیگر برگزار کنند. آنها با برگزاری یک پویش خیریه، توانستند هزینههای لازم را جمعآوری کنند.
سرانجام، روز اعتکاف فرا رسید و علی با دل پر از شوق به مسجد رفت. او در کنار دوستانش نشسته بود و از لحظه لحظهی عبادت و دعا لذت میبرد. در این ایام، علی یاد گرفت که اعتکاف تنها یک عمل عبادی نیست، بلکه فرصتی برای نزدیکی به خدا و تفکر در زندگی است.
علی در این مدت با دوستانش دربارهی آرزوها و اهدافش صحبت کرد و تصمیم گرفت که در آینده به دیگران کمک کند تا آنها هم بتوانند از این فرصتهای معنوی بهرهمند شوند.
پس از پایان اعتکاف، علی با قلبی پر از آرامش و روحیهای تازه به خانه برگشت. او فهمید که با تلاش و همکاری میتوان به آرزوها رسید و این تجربه برای او تبدیل به یک یادگاری ارزشمند شد.
از آن روز به بعد، علی نه تنها به یادگیری ادامه داد، بلکه به عنوان یک الگو برای دیگران نیز شناخته شد و همیشه در تلاش بود تا به دیگران کمک کند تا از فرصتهای معنوی بهرهمند شوند.
پایان.
🦋🌼🌸🦋
✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز میباشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
May 11
قصه های کودکانه
ضمن عرض سلام خدمت همه ی شما بزرگواران و دوستان عزیز کانال قصه های کودکانه امسال در نظر دارد با همک
مبلغ یک میلیون دیگه هم بابت اعتکاف دانش آموزان بی بضاعت واریز شد.
خدا خیرتون بده
قبول باشه انشاالله
#اعتکاف_دانش_آموزی
سلام وقتتون بخیر هرچیزی که در راه خداوند داده میشه حتی اگر اندک هم باشه با ارزشه مهم نیت شما بوده که در این کار خیر شریک شدید خدا خیرتون بده ان شاء الله وبه خانواده هاتون سلامتی بده
#اعتکاف_دانش_آموزی
🌹 شعر امام جواد علیه السلام 🌹
🌸 در نگاهش آفتاب
🌼 بر لبش لبخند بود
🌸 علمِ او بالاتر از
🌼 هر چه دانشمند بود
🌸 ساده و بخشنده بود
🌼 مثلِ ابری مهربان
🌸 با همان سنِّ کمش
🌼 شد امامِ شیعیان
🌸 چهرهای پر نور داشت
🌼 او شبیهِ ماه بود
🌸 بندهی خاص خدا
🌼 او ولی الله بود
🌸 مشهدیم ماهِ رجب
🌼 زایرِ بابایِ او
🌸 ای خدا قسمت نما
🌼 مرقدِ زیبای او
#ولادت_امام_جواد_ع
#ماه_رجب
#شعر_کودکانه
🦋🌼🌸🦋
✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز میباشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4