eitaa logo
قصه های کودکانه
34.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
914 ویدیو
323 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
سعید کوچولوی بی‌ انضباط_صدای اصلی_504181-mc.mp3
12.41M
🌼 سعید کوچولوی بی انضباط سعید پسر کوچولوی قصه ی ماست اون خیلی اهل نظم و تمیزی نبود، یه روز توی کوچه با دوستاش فوتبال بازی میکرد؛ اون دلش میخواست شبیه ستاره های فوتبال باشه، به همین دلیل خودش رو بی جهت به زمین می انداخت، لباسای سعید خیلی کثیف شده بودن... 🌼کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که رعایت بهداشت و تمیزی برای سلامتی انسان لازمه. 🌸🌸🌼🌸🌸 🍃کانال تربیتی کودک👇 https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 @Ghesehayekoodakane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: "احترام به پدر و مادر" در شهرکوچکی، پسری به نام احسان زندگی می‌کرد. احسان پسر فعالی بود و همیشه در حال بازی و خوش‌گذرانی بود. او پدر و مادرش را خیلی دوست داشت، اما گاهی اوقات به حرف‌های آن‌ها گوش نمی‌داد و بیشتر به فکر بازی کردن بود. یک روز، پدرش به او گفت: "احسان جان، قبل از اینکه به بازی بروی، لطفاً اتاقت را مرتب کن." اما احسان به جای گوش دادن، جیک جیک کنان خارج شد و به بازی با دوستانش رفت. بعد از چند ساعت، احسان متوجه شد که همه دوستانش به خانه‌هایشان رفته‌اند و او تنها مانده است. احساس تنهایی کرد و به خانه برگشت. وقتی وارد خانه شد، دید که مادرش در آشپزخانه مشغول درست کردن شام است. او به احسان گفت: "احسان جان، اگر اتاقت را مرتب کرده بودی، می‌توانستی به من کمک کنی." خدا در قرآن می‌فرماید: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» احسان، احساس شرمندگی کرد و فهمید که همیشه باید به پدر و مادرش احترام بگذارد و به حرف‌های آن‌ها گوش کند. او به اتاقش رفت و با سرعت اتاقش را مرتب کرد. سپس به مادرش کمک کرد تا شام را آماده کند. بعد از شام، احسان به پدر و مادرش گفت: "متأسفم که به حرف‌هایتان گوش نکردم. من یاد گرفتم که باید به شما احترام بگذارم و کارهای خانه را جدی بگیرم." پدر و مادرش از او تشکر کردند و گفتند: "احسان جان، احترام به والدین بهترین راه برای نشان دادن محبت است. ما همیشه برای تو بهترین‌ها را می‌خواهیم." از آن روز به بعد، احسان همیشه به حرف‌های پدر و مادرش گوش می‌داد و با احترام رفتار می‌کرد. او فهمید که احترام به والدین نه تنها وظیفه‌ای مهم است، بلکه باعث شادی و محبت بیشتری در خانواده‌اش می‌شود. و بدین ترتیب، احسان و خانواده‌اش زندگی شاد و رضایت‌بخشی را ادامه دادند. 🌼این داستان به کودکان یادآوری می‌کند که احترام به پدر و مادر نه تنها برای ایجاد روابط بهتر در خانواده مهم است، بلکه باعث می‌شود همیشه خوشحال و موفق باشند. 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بهترین تولد دنیا_صدای اصلی_447349-mc-mc (۱)(1).mp3
3.17M
🌼 بهترین تولد دنیا 🌸این برنامه به مناسبت میلاد امیرالمومنین علیه السلام تهیه و تولید شد 🌸🌸🌼🌸🌸 🍃کانال تربیتی کودک👇 https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 @Ghesehayekoodakane
🌼«میلادِ مولودِ کعبه مبارک» 🌷شده روزِ میلادِ مولا علی 🌼 علیِ ولی جانشینِ نبی 🌷همه اهلِ عالَم شده در عجب 🌼ز میلادِ حضرت به ماهِ رجب 🌷چوهنگامه‌ی‌وضعِ‌حملش رسید 🌼سوی‌کعبه شدمادرش با امید 🌷گرفت آن زمان پرده‌ی‌کعبه را 🌼بسی گفت حمد و ثنایِ خدا 🌷بگفتا که آسان نما کارِ من 🌼خداوندگارا تویی یارِ من 🌷چنین گفت پروردگارِ جهان 🌼شمایید در خانه‌ام میهمان 🌷به ناگاه دیوارِ کعبه شکافت 🌼بدان‌خانه‌مادرچه‌خوش‌راه یافت 🌼از اینجا شود قدر و جاهش عیان 🌷که شد تا سه روزش خدا میزبان 🌷مددکارِ او گشت خیلِ مَلَک 🌼بگشتند گِردش چو چرخ و فَلَک 🌷چو مولا علی پا به عالَم نهاد 🌼دلِ جِن و اِنس ومَلَک گشت شاد 🌷به مهمان خدا چونکه حرمت گذاشت 🌼به کعبه سه روزش پسِ پرده داشت 🌷یکی لوحِ سبز آمد از آسمان 🌼در آن بودیک بیت‌شعری عیان 🌷برآن لوح بنوشته نامِ علی 🌼علی آنکه قرآن بخوانْدش ولی 🌷علی نامِ زیبای نوزاد بود 🌼زنامش دلِ عالَمی شاد بود 🌷چه قُربی علی نزدِ الله داشت 🌼که بر او خدا نامِ خود را گذاشت 🌷علی کیست او خانه زادِ خداست 🌼علی مَظهرِ عدل و دادِ خداست 🌷علی‌کیست او نفْس و جانِ رسول 🌼به یُمنِ نمازش نمازم قبول 🌷خدا میزبانِ چنین مادر است 🌼عجب بانویی مادرِ حیدر است 🌷ابوطالب ای مردِ پاکِ خدا 🌼به فرزند و بر همسرت مرحبا شاعر سلمان آتشی 🌼🌸🍃🌸🌼 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼رفتار خوب روزی روزگاری در یک دهکده کوچک، پسری به نام جلال زندگی می‌کرد. جلال پسری مهربان و باهوش بود، اما گاهی اوقات در صحبت کردن با والدینش کمی بی‌احترامی می‌کرد. مادرش همیشه به او می‌گفت: «جلال جان، باید با ما با احترام صحبت کنی. یاد بگیر که چگونه با کلمات خوب و محبت‌آمیز با دیگران صحبت کنی.» یک روز، جلال به بازار رفت تا کمی میوه بخرد. در راه، با دوستش، حسین، برخورد کرد. حسین به جلال گفت: «جلال، می‌دانی که امروز روز پدر است؟ باید برای پدرت یک هدیه بخری!» جلال به فکر فرو رفت. او تصمیم گرفت که یک دسته گل زیبا برای پدرش بخرد. وقتی به خانه برگشت، با خوشحالی دسته گل را به پدرش تقدیم کرد و گفت: «پدر، این گل‌ها را برای تو آوردم. تو بهترین پدر دنیا هستی!» پدرش با چشمانی پر از اشک شکرگزاری گفت: «پسرم، تو همیشه باید با من و مادرت با احترام و محبت صحبت کنی. آیه‌ای در قرآن هست که می‌گوید: «وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا» یعنی با آن‌ها با کلمات خوب و محترمانه صحبت کن.» جلال با شنیدن این آیه به یاد آورد که چقدر مهم است که با والدینش با احترام و محبت صحبت کند. او تصمیم گرفت از آن روز به بعد، همیشه با کلمات خوب و محبت‌آمیز با آن‌ها صحبت کند. از آن روز به بعد، جلال هر روز به والدینش با احترام و محبت صحبت می‌کرد. او فهمید که کلمات خوب می‌توانند قلب‌ها را شاد کنند و روابط را قوی‌تر سازند. 🌸این داستان به ما یادآوری می‌کند که باید با دیگران، به ویژه والدین‌مان، با احترام و محبت صحبت کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم که کلمات ما می‌توانند تأثیر زیادی بر روی دیگران داشته باشند. 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
19.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼میلاد امام علی علیه السلام 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آدم برفی_صدای اصلی_424014-mc.mp3
9.98M
☃️آدم برفی 🍃مسعود و علی دو دوست مهربان بودند که در یکی از روستاهای زیبای کشورمان زندگی میکردند. در آنجا برف فراوانی باریده بود، هوا هم خیلی سرد بود. 👆بهتر است ادامه داستان را بشنوید. کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند. 🌸🍂🌼🍃🌸 🍃کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 کانال تربیت کودک👇 https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
🦆پر آبی و جوجه ها روزی روزگاری در یک دریاچه زیبا، یک مرغابی مادر به نام پر آبی زندگی می‌کرد. پر آبی چهار جوجه‌مرغابی کوچولو داشت که نام‌هایشان را گذاشته بود: بامزه، زود، خوابالو و شیطون. هر روز، پر آبی و جوجه‌ها کنار دریاچه بازی می‌کردند و از زیبایی‌های طبیعت لذت می‌بردند. یک روز، پر آبی تصمیم گرفت که به سفر بروند و دریاچه‌های دیگر را ببینند. او به جوجه‌ها گفت: "امروز می‌خواهیم به یک سفر بزرگ برویم! آماده‌اید؟" جوجه‌ها با خوشحالی جیک‌جیک کردند و آماده شدند. پر آبی جوجه‌ها را به صف کرد و گفت: "یادتان باشد که همیشه نزدیک من باشید و از هم دور نشوید." جوجه‌ها با دقت به حرف‌های مادرشان گوش کردند و به راه افتادند. در طول راه، آن‌ها با مناظر زیبا و گل‌های رنگارنگ روبرو شدند. بامزه از همه چیز هیجان‌زده بود و زود همیشه جلوتر می‌دوید. خوابالو کمی خسته بود و شیطون هم به دنبال پروانه‌ها می‌دوید. ناگهان، زود از مادرش دور شد و به سمت یک درخت بزرگ دوید. پر آبی نگران شد و گفت: "زود، برگرد! نباید دور شوی!" اما زود به بازی ادامه داد و متوجه نشد که چقدر از مادرش دور شده است. پر آبی و جوجه‌ها به جستجوی زود رفتند. آن‌ها صدای جیک‌جیک زود را شنیدند و به سمت او رفتند. وقتی زود را پیدا کردند، پر آبی با محبت گفت: "عزیزم، همیشه باید نزدیک من باشی. ما خانواده‌ایم و باید با هم باشیم." زود با شرمندگی گفت: "متاسفم، مادر. من فقط می‌خواستم کمی بازی کنم." پر آبی او را در آغوش گرفت و گفت: "مهم این است که ما همیشه با هم باشیم." بعد از آن، آن‌ها به سفرشان ادامه دادند و با هم از زیبایی‌های طبیعت لذت بردند. در نهایت، پر آبی و جوجه‌ها به خانه برگشتند و از سفرشان خاطرات زیبایی ساختند. 🌼این داستان به ما یاد می‌دهد که خانواده همیشه باید کنار هم باشند و از یکدیگر مراقبت کنند. 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مسجد روستا_صدای اصلی_220765-mc.mp3
3.39M
🌼مسجد روستا 🌸مردم روستا مسجد نداشتند، یک نفر از روستاییان زمینی را برای ساختن مسجد به روستاییان هدیه کرد. مردم ده هم همه برای ساختن مسجد کمک کردند. 🖤این برنامه به مناسبت وفات حضرت زینب (س) تهیه و تولیدشد. 🌸🌸🌼🌸🌸 🍃کانال تربیتی کودک👇 https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 @Ghesehayekoodakane