eitaa logo
[ ♡قـنـوت♡ ]
152 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
529 ویدیو
10 فایل
♡إلهی، از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده‌ام، از انس و جان شرمنده‌ام، حتی از روی شیطان شرمنده‌ام🖤 که همه در کار خود استوارند و این سست عهد، ناپایدار. 🌱♡✓درصورت عضویت کپی وفورواردحلال💎
مشاهده در ایتا
دانلود
[ ♡قـنـوت♡ ]
از نگاه حضرت زینب(س): دوست داشتی حسین را دمادم در آغوش بگیری و بوی حسین را با شامه تمامی رگ‌هایت است
••) با این دل گداخته که نمیتوان بر جگر حسین مرهم گذاشت اکنون صاحب عزا تویی چگونه به تسلای حسین برخیزی؟ نیازی نیست زینب این را هم حسین خوب میفهمد وقتی پیکر پاره پاره علی اکبر به نزدیکی خیمه ها میرسد و وقتی تو شیون کنان و صیحه زنان خودت را از خیمه بیرون میاندازی وقتی به پهنای صورت اشک میریزی و روی به ناخن می‌خراشی وقتی تا رسیدن به پیکر علی چندبار زمین میخوری و بر میخیزی وقتی خودت را به روی پیکر علی اکبر می‌اندازی... 📚
[ ♡قـنـوت♡ ]
••) با این دل گداخته که نمیتوان بر جگر حسین مرهم گذاشت اکنون صاحب عزا تویی چگونه به تسلای حسین برخ
حسین فریاد میزند: که زینب را دریابید حسینی که خود قامتش در این عزا شکسته است و پشتش دو تا شده است حسینی که غم عالم بر دلش نشسته است و جهان پیش چشمان اشکبارش تیره حسینی و تار شده است حسینی که خود بر بلندترین نقطهٔ عزا ایستاده است، فقط نگران حال توست و به دیگران نهیب میزند که زینب را دریابید هم الان است که قالب تهی کند و کبوتر جان از قفس تنش بگریزد . . . 💔 📚
[ ♡قـنـوت♡ ]
حسین فریاد میزند: که زینب را دریابید حسینی که خود قامتش در این عزا شکسته است و پشتش
..( از زبان حضرت زینب(س): به من نیندیش عباس من اندیشه من پای رفتنت را سست نکند تا وقتی خدا هست تحمل همه چیز ممکن است و همیشه خدا هست خدا همین‌جاست که من ایستادم برو آرام جانم ،برو قرار دلم من از هم اکنون باید به تسلای حسین برخیزم غم برادری چون تو پشت حسین را می‌شکند جانم فدای این دو برادر 🕊 📚 @Ghonott
[ ♡قـنـوت♡ ]
..( از زبان حضرت زینب(س): به من نیندیش عباس من اندیشه من پای رفتنت را سست نکند تا وقتی خدا هست تحمل
از زبان حضرت زینب(س): می‌دانی که در پی این رفتن بازگشتی نیست و می‌دانی که قصه به سر رسیده است و فصل هجران سر رسیده است 📚
[ ♡قـنـوت♡ ]
از زبان حضرت زینب(س): می‌دانی که در پی این رفتن بازگشتی نیست و می‌دانی که قصه #وصال به سر رسیده اس
ـ. چه سرخی غریبی دارد آفتاب و چه شرم جانکاهی از آنچه در نگاهش اتفاق است آن چنان که با این رنج و تعب چهرۀ خود را در پشت کوهسار جمع می‌کند انگار این پیکرهای پاره پاره این کبوتران پر و بال سوخته و این آشیانه های آتش گرفته را نمیتواند ببیند 📚
[ ♡قـنـوت♡ ]
ـ. چه سرخی غریبی دارد آفتاب و چه شرم جانکاهی از آنچه در نگاهش اتفاق است آن چنان که با این رنج و تعب
.ـ. تو هم چشمهایت را ببند خورشید که پس از حسین، در دنیا چیزی برای دیدن وجود ندارد دنیایی که حضور حسین را در خود بر نمی تابد دیدنی نیست . . .💔 📚
[ ♡قـنـوت♡ ]
.ـ. تو هم چشمهایت را ببند خورشید که پس از حسین، در دنیا چیزی برای دیدن وجود ندارد دنیایی که حضور
خطاب به حضرت زینب(س): تو اگر بیفتی پرچم کربلا فرو می‌افتد و تو اگر بشکنی پیام عاشورا می‌شکند پس ایستاده بمان و کار را به انجام برسان که کربلا را استقامت تو معنا می‌کند و استواری توست که به عاشورا رنگ جاودانگی می‌زند راه رفتن با روح، ایستادن بی جسم دویدن با روان، استقامت با جان و ادامه حیات با ایمان کاری است که تنها از تو بر می‌آید پس ایستاده بمان و سپاهت را به سامان برسان و زمین و آسمان را از این بی سر و سامانی برهان 📚
[ ♡قـنـوت♡ ]
خطاب به حضرت زینب(س): تو اگر بیفتی پرچم کربلا فرو می‌افتد و تو اگر بشکنی پیام عاشورا می‌شکند پس ایس
الشّام الشّام الشّام... خطاب به حضرت زینب(س): کوفه ای که زمانی مرکز حکومت پدرت بوده است جان تو را به آتش کشید شام با تو چه خواهد کرد؟ "شام"ی که از ابتدا مقر حکومت بنی‌امیه بوده است و بر تمام منابر هر صبح و ظهر و شام علیه علی خطبه خوانده‌اند و به او ناسزا گفته‌اند "شام"ی که مردمش دست پرورده یزید و معاویه‌اند "شام"ی که نطفه‌اش را به دشمنی با اهل بیت بسته‌اند با تو چه خواهد کرد؟💔 📚
[ ♡قـنـوت♡ ]
الشّام الشّام الشّام... خطاب به حضرت زینب(س): کوفه ای که زمانی مرکز حکومت پدرت بوده است جان تو را
ـ پشت سر فریب گاه فتنه خیز کوفه است و پیش رو شهر شوم پشت سر خستگی و فرسودگی است و پیش رو التهاب و اضطراب کاش کوفه نقطه ختم مصیبت بود کاش شهری به نام شام در عالم نبود کاش در بین کوفه و شام منزلی به نام نصیبین نبود و سجاد در این منزل با غل و زنجیر از مرکب فرو نمی‌افتاد کاش.... 💔 📚
از نگاه حضرت زینب(س): دوست داشتی حسین را دمادم در آغوش بگیری و بوی حسین را با شامه تمامی رگ‌هایت استشمام کنی اما تو بزرگ بودی و حسین بزرگ تر و شرم همیشه مانع می‌شد مگر که بهانه‌ای پیش ‌می‌آمد سفری، فراق چند روزه ای، تسلای مصیبتی‌و... تو همیشه به نگاه اکتفا می‌کردی و با چشم هایت بر سر و روی حسین بوسه می‌زدی وقتی علی اکبر آمد ، میوه بهانه چیده شده و همه موانع برچیده شد حسین کوچکت همیشه در آغوش تو بود و تو می‌توانستی تمامی احساسات حسین طلبانه‌ات را نثار او کنی از آن پس هرگاه دلت برای حسین تنگ می‌شد بوسه بر گونه های علی اکبر می‌زدی 📚 میلاد حضرت علی اکبر(ع)گرامی باد🪴
این صدای گام های حسین است که به خیمه تو نزدیک می‌شود و این دست اوست که یال خیمه را کنار‌ می‌زند و تبسم شیرینش از پس پرده طلوع می‌کند همیشه همین‌طور بوده است هربار دلت هوای او را کرده، او در ظهور پیش قدم شده و حیرت راهم بر اشتیاق و تمنا و شیدایی‌ات افزوده تمام قد پیش پای او بر می‌خیزی و او را بر سجاده ات می‌نشانی. می‌خواهی تمام تار و پود سجاده از بوی حضوراو آکنده شود. می‌گوید: خواهرم! در نماز شب هایت مرا فراموش نکنی! و تو بر دلت می‌گذرد: چه جای فراموشی برادر؟ مگر جز تو قبله دیگری هم هست؟ مگر ماهی، حضور آب را در دریا فراموش می‌کند؟ مگر زیستن بی یاد تو معنا دارد؟ مگر زندگی بی حضور خاطره‌ات ممکن است؟ 📚 فرازی از کتاب (روایت واقعه عاشورا از نگاه حضرت زینب به قلم سید مهدي شجاعی)