فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا کمک کن❣
🍃در آخرین روزها و شب های سال،
دلهایمان مهربانتر از همیشه
و دست هایمان بخشاینده تر از هر زمانِ دیگری،
دست گیرِ افتاده ای باشد،
نگاهمان یاری رسان بغضی نیمه جان
و آغوشمان شانه ای برای دردهای بی کسی باشد.
خدایا کمک کن❣
🍃در آخرین روزها و شب های سال،
آنچنان یکرنگ و یکدل باشیم که آغاز سالمان
آمیخته با عشق،محبت و مهربانی باشد.
خدایا کمک کن❣
🍃در آخرین روزها و شب های سال،
روزنهٔ امیدی در این دل براه بیفتد
آنقدر که بتابد و مهتابی کند
تمام آن تاریکی های بی سبب را. . .
خدایا در این روزهای
نزدیک سال نو
روزیمان را وسعت ببخش و
برکتمان را افزون کن
و یاریمان کن در راه خیر و کمک به دیگران
پیش قدم باشیم...❤️
🍃"پنجشنبه و ياد درگذشتگان"
هیچ هدیهای
شادی بخشتر از طلب
آمرزش برای اموات نیست...
✨خدایا همه اموات
و گذشتگانمان را
ببخش و بیامرز
و قرین رحمت خویش قرار بده...
آمین یا رب العالمین....🥀
🌹@gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #پارت341 🌹آنقدر ترش بود که چشمهایش را جمع کرد و اخمهایش را در هم گره زد و
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس
#پارت342
🌹🍃سرم را پایین انداختم. دستش را زیر چانهام گرفت و سرم را بالا آورد و نگاهش را آویزان چشم هایم کرد و گفت:
–من هیچ فکری نکردم.
درنگاهش ترس بود، من کاملا احساسش کردم، شاید می ترسید حرفی بزنم که این فاصله ها بیشتر شود.
دلم برای چشمهایش تنگ شده بود.
اخم ریزی کرد و نفس عمیقی کشید.
–باید با هم حرف بزنیم.
–اگه دوباره حرف خودت رو نمیزنی باشه حرف میزنیم.
–بگو، می شنوم.
نگاهم راخرج دستهایش کردم و گفتم:
–چی بگم، من که مشکلی با تو ندارم.
بعد آرامتر دنبالهی حرفم را گرفتم.
–دلم برای مهربونیات تنگ شده کمیل. برای حمایتهات، برای این که بازم مثل کوه پشتم باشی. من از نبودنت میترسم. ازاین بداخلاقیات وسردیهات وحشت به دلم میوفته.
دوباره بغض مثل یه گیرهی قوی راه گلویم را آنقدر فشار داد که احساس کردم نفس کشیدن برایم سخت شده است.
ترسیدم دوباده اشکم بریزد و دل تنگیام را بیشتر از این جار بزند. برای همین سکوت کردم.
گفت: گریه که بد نیست، اینقدرخودت رو برای نگه داشتنش اذیت نکن.
🌹🍃من هر کاری کردم خدا شاهده به خاطر خودت بود.
راحیل خودت بهترمی دونی خاطرت چقدر برام عزیزه،
برای همین میخوام بهت بگم به خاطر رو درواسی، یا حرف مردم یا ترسیدن ازاین که یه وقت دیگران کارت رو تایید نکنن تصمیم نگیر، نگران منم نباش، تو هر تصمیمی بگیری من بارضایت قبول می کنم،
دفعهی اولم که نیست.
مکثی کرد و از ته دل آهی کشید که گیره ی گلویم فشردهتر شد.
–اگه برای محرم شدن عجله کردم به خاطر ترس از پیامهایی بود که اون دیوانه میداد. احساس وظیفه کردم.
در ضمن فکرمی کردم تو خودت هم به من علاقه داری، پس با خودم فکر کردم چه بهتر که زودتر عقد کنیم و خیال منم راحت بشه.
باحرف آخرش بادلخوری نگاهش کردم.
–من چیکارکردم که تو فکر کردی بهت علاقه ندارم؟
–ببین راحیل اصلا موضوع این نیست که توکاری کردی، موضوع زندگی گذشته ی خودمه، حرف یک عمرزندگیه، من نمی خوام که ...
حرفش را بریدم و صدایم را کمی بلند کردم.
–موضوع اینه که تو به من اعتماد نداری، اون روز تو هم جای من بودی همون برخورد رو میکردی.
اگه الان مادر ریحانه یهو روبروت ظاهر بشه چه حالی میشی؟ شوکه نمیشی؟
🌹🍃آرش برای من مرده، فقط زنده شدنش جلوم بهم شوک وارد کرد همین.
تو فکرمی کنی داری به من محبت می کنی؟
این کارهات فقط داره اعتمادم رونسبت به علاقهات کم می کنه.
مگه نگفتی هیچ وقت تنهام نمیزاری؟
اشکهایم دیگر صبور نبودند.
–وقتی به حرفهام اعتماد نداری، موندنم تو این زندگی چه فایدهایی داره.
حرف زدنمون آب در هاونگ کوبیدنه. دیگه نمیتونم اینجا بشینم.
بلند شدم و به طرف در رفتم.
نمی دانم چطور فوری خودش را به من رساند. دستم را گرفت.
– فرارنکن. وایسا وحرفت رو بزن.
–من حرفهام رو زدم، دیگه چیزی ندارم که بگم.
نگاهش را به چشم هایم سنجاق کرد و با مهربانی گفت:
–مطمئنی همه چیز رو گفتی؟
در لحظه یاد حرفهای خانمی افتادم که در مترو دیده بودم.
خدا را شکرکردم که هر دوچشم داریم. می تواند نگاهم کند، می توانم نگاهش کنم.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #پارت342 🌹🍃سرم را پایین انداختم. دستش را زیر چانهام گرفت و سرم را بالا آو
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس
#پارت343
🌹🍃وگرنه این همه حرفها را چگونه با زبان نگاه به هم می گفتیم. همان حرفهایی که زبان قاصراز گفتنش است.
ازسوالش سرخ شدم و گریه ام بند آمد. دوباره پرسید:
–مطمئنی؟
احساس کردم صورتم گلولهی آتش شده، چشم هایم را پایین انداختم.
باحالت بامزه ایی گفت:
–چه فوری ام واسه من قهر میکنه. دیگه نبینما. مشتی به سینهاش زدم.
–فعلا که تو ناز میکنی، همهچی برعکس شده.
از این همه داشتن ها دوباره گریهام گرفت. و زیر گوشم با صدایی که معلوم بود سعی می کند آرامش داشته باشد گفت:
–ناز چیه عزیزم، میدونی تو این چند روز چی کشیدم؟
بعد آهی کشید.
–آروم باش عزیزدلم، آروم باش حورالعین من...
کمی که آرام شدم، گفت:
–من رو میبخشی راحیل؟
نگاهم را روی لباسش بالا و پایین دادم.
–خیلی اذیتم کردی.
–معذرت می خوام. قصدم ناراحتیت نبود.
این سکوت تو باعث میشد گاهی فکر کنم، نکنه واقعا کارم درسته.
سرم را بالا گرفتم:
–سکوتم؟ خب وقتی تو به من اهمیتی نمیدادی من چیکار میتونستم بکنم؟
🌹🍃لبخندی روی لبهایش نشست.
–تو همون اول فقط کافی بود یه کار کنی که همه چی تموم بشه.
مبهوت نگاهش کردم.
–چیکار؟
نگاه جستجوگرش در چشم هایم ثابت ماند.
کمکم بانگاهش دلخوریها راکنار زد و غصه هایم را مرحم شد، حرفهایش فقط درکتاب لغت چشم هایم ترجمه میشد.
اگر دهخدا بود حتما کتاب لغت دیگری برای معانی این حرفها مینگاشت.
غرورم و تمام گذشتهام را پلهایی کردم و زیر پایم گذاشتم و رویش ایستادم.
لبخندش عمیقتر شد.
آرام گفتم:
–دوستت دارم.💞
زیر لب طوری که به زور صدایش را می شنیدم گفت:
– بالاخره امام رضا جوابم رو داد.
💟 خوشبختی به همین سادگیست، خوشبختی همان خدا را شکر گفتنهای از سر رضایت است، دل سپردن است.
تو دل بسپار به خدا، خداقول داده که خوشبختت کند. گاهی خوشبختی آن دری نیست که خدا برایمان بسته است و ما پشتش تحصن کردهایم. باید دنبال درهای باز خوشبختی گشت و به خدا اعتماد کرد. باید باور کنیم که خدا بیشتر و بهتر از ما میداند.✨
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️͜͡🕊
#استوری
اولین لقمه دنیایی من تربت بود
رفت در کام حنجرهام گفت حسین
به افق شب جمعه
🌷#شب_زیارتی_ارباب
💞#تنهامسیراستانگیلان
🌙#شبتون_حسینی
🌹@gilan_tanhamasir
#سلام_امام_زمانم 💞
چه شود که نازنینا، رُخ خود به ما نمائی
به تبسّمی، نگاهی، گرهی ز دل گشائی
به کدام واژه جویم، صفت لطیف عشقت
که تو پاک تر از آنی که درون واژه آئی
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَـــرَج🌷
🌹🍃🌹🍃
@gilan_tanhamasir
سلااااام و درودها نثــــار قلب پر مهرتون دوستان و همراهان عزیزمون☺️🌺
صبح آدینتون قرین آرامش و دلتون شاد شاااد و روز آدینه تـــون پُـــــر از نــور خدا باشه الهی✨
جمعهها روز خانوادهست و پُر هست از خاطرات و دور هم بودنهای شاد و پرخنده ، 👌
🤲امیدوارم امروز رو همراه با خاطراتی زیبا و ماندگار در کنار خانواده ، دوستان و عزیزانتون سپری کنید .😊
#تنهامسیراستانگیلان❤️
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
@gilan_tanhamasir
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻یک راه خوب برای عاشق امام زمان(ع) شدن
➕خاطرهای زیبا از حاج قاسم سلیمانی
#تصویری
#استاد_پناهیان
🌹@Gilan_tanhamasir
کارخانه ارج جان گرفت
🔹سخنگوی دولت: چرخ اقتصاد چرخید و #کارخانه_ارج پس از ۵ سال تعطیلی به مدار تولید بازگشت.
🔹دستوری که رئیسجمهور برای احیای این کارخانه یک سال پیش در قوهقضاییه صادر کرد و با کمک وزارت صمت در دولت مردمی نتیجه داد.
#ایران_قوی
#دولت_مردمی
🇮🇷@gilan_tanhamasir