eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
761 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
63 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸‹‹تازه زمان هايی كه كار داشتيم وضع مان نسبتا خوب بود. اما اوقاتي هم فرا می رسيد كه بيكار بوديم. 🔸شب ها كه همه می خوابيدند با برادرم توی كوچه های بيروت راه می افتاديم و از پشت هشتی در خانه ها نان خشك جمع می كرديم. نان ها را به خانه می آورديم و می شستيم و روی پارچه ای پهن می كرديم تا آبش گرفته شود. بعد نان ها را به جای غذا، می خورديم ››. 🔸احساس كردم، بار ديگر حال پدرم به شدت بد شده است. قطره های اشك از گوشه چشمانشان، به پايين می لغزيد. خيلی خجالت كشيده بودم. 🔸خدا كمك كرد، و صدای مادر هر دو ما را، به خود آورد. به سراغ مادر رفتيم. دوباره آرتروز زانو، ناراحت شان كرده بود، و از فشار درد، ناله می كردند. 🔸پدر، فورا دست به كار شدند. رفتند و دارويی را، كه با نيش زنبور عسل درست شده بود، آوردند و با آن پای مادر را ماساژ دادند. 🔸رو به من كردند، و گفتند : فوری برو، و قرص شداسپام مادر را، با ليوانی آب بياور به هر ترتيب با رسيدگی پدر، درد زانوی مادر كمتر شد، و حدود ساعت 3 بعد از نيمه شب، مادر به خواب رفتند. 🔸وقتی پدر تنفس آرام مادر را شنيدند، خيال شان راحت شد، و به من گفتند : خوب، حالا ديگر عيبی ندارد، كه بخوابيم چون الحمدالله مادر هم، خوابشان برد. در همين هنگام سوالی به ذهنم رسيد، و از پدر پرسيدم؛ ادامه دارد... 🌹@Gilan_tanhamasir