eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
761 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
63 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب عزای امام عالمین است دل را هوای قبر غریب کاظمین است باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده مهدی به یاد جدش،صاحب عزا گردیده 🔳 شهادت امام موسی کاظم علیه السلام بر وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه و همه منتظرین تسلیت باد. 🥀 🥀 @Gilan_tanhamasir
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• 🌹سلام عرض ادب و احترام خدمت همه ی شما بزرگواران که سر سفره با برکت ائمه نشسته اید. ☀️پگاهتون به زیبایی گلهای بهشتی🌺 🔘 شهادت باب‌الحوائج ، امام موسی کاظم عليه‌السلام رو تسلیت عرض میکنیم. 🖤با عرض تسلیت محضر مبارک امام زمان (عج ) و محبین ایشان ، ان شاءالله که دلامون همیشه مملو از مهر ائمه باشه ، و حوائج دنیا و آخرتمون به عنایتشون برآورده به خیر بشه ....🤲 رزقهای معنوی نصیبتون و عزاداری هاتون مقبول حضرت ... 🤲 🏴 @Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یک توبیخ شیرین! 🔻ماجرای برخورد زیبای امام کاظم(ع) با بُشر حافی 🥀@Gilan_tanhamasir
🏴 چند خط روضه مکتوب!😭 ▪️السلام علیک یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر الکاظم علیهماالسلام 🥀@Gilan_tanhamasir
مداحی آنلاین - چه تک و تنها چه غریبونه - کریمی.mp3
5.68M
🔳 (ع) 🌴چه تک و تنها چه غریبونه 🌴یه نفر کُنج این زندونه 🎤 🤲🌷 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮    @gilan_tanhamasir ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام وعرض ادب وقتتون بخیــــر😊 خداراشکرررررر بابت نعمت زندگی ونعمت برف وباران و...و...و.... 😍 🍒 نزدیک عید هست، ان شاءالله یه سری پیام میذاریم که حاوی یه ←برنامه منظم برای خانه تکانی→ هست ✍هم اینکه به مرور کارهای خونه رو انجام بدید هم خسته و اذیت نشید حتما دوستانتون رو هم دعوت کنید که از این مطالب استفاده کنن 🏡👇🏖 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
سلام وعرض ادب وقتتون بخیــــر😊 خداراشکرررررر بابت نعمت زندگی ونعمت برف وباران و...و...و.... 😍
•°o.O❅💖❅•﷽❅💖❅•°o.O 1 🔸دغدغه اخر سال همه خانمهای ایرانی مشترکه واون چیزی نیست جز ؛ ←خانه تکانی شب عید→ 👩‍🍳🏡🌹 💢اخر سالی انقدر کار میکنیم وخودمونو خســـ🤕ـــتـه میکنیم و چندین وچند روز کار سخت انجام میدیم که آخرش هم خستگی جسمیش باعث میشه‌: 🔺 یا با خانواده دعوامــ🤭ــون بشه یا بیمار بشیم و کمر و گردن ودستامون از بین بره🤒 ⚜امسال اما یک عیــ💌ـــدی ویژه پیش از عید براتون داریم😌 📝میخوایم یک ←برنامه هماهنگ→ داشته باشیم در یک ماه آخر سال برای خانه تکانی...💕 💢اما نه مثل سالهای قبل... 🔰امسال یه جوری میخوایم کار کنیم که نه زیاد خســته بشیم نه همه کارها بمونه برای دم سال تحویل 👏😉 💥من میخوام امسال معجزه داشتن← برنامه → رو در یک قالب کوچیک به نام؛👇 «خانه تکانی» ودر یک بخش کوچیک اما پر اهمیت به نام خــ🏡ـــانــه بهتون نشون بدم 🌹تا ببینید با یک برنامه دقیق چقدر راحت میشه کارهای بزرگ انجام داد.👏 💟 🌸 💟 💭 تازه «خونه تکونی» اول راهه...☺️ !! گامهای بزرگی در پیشه!! با ما همراه بشید ←برنامه ریزی مدیریت منزل با؛ « » 😊 👉 🏡 👌ضمنا ما راهکارهایی برای « عدم بی نظمی » مجدد در خانه ارائه میدیم؛ ← که با صرف دقایق کمی در طول روز میتونید خونــ❤️ـــه ای مرتب در تمام سال داشته باشید 😊 ✅ 🌹 و برای کارهای عقب افتاده خود فرصت پیدا کنید.💯😍 دوستان خود رو دعوت کنید 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷سرنوشت پدرم، تمام ضميرم را، اشغال كرده بود تا فردا شب هم صبر نداشتم، چه رسد، به شب های بعد اما پدرم به قول و قرار، اعتقاد داشتند. 🌷شب ديگر هم فرا رسيد، سر ساعت موعود، 10 شب در جای خودم، دركنار ميز بغل صندلی مخصوص پدرم نشستم، و سلام كردم چهره شان را خوشحال ديدم 🌷نسخه ی قديمی ديوان حافظ در دست شان بود پدرم گفتند: هميشه حافظ، بهترين حرف را می زند ديشب حرف آخر را زد امشب هم با او، شروع می كنيم. 🌷پدر ديوان حافظ را، گشودند همان طور كه عينك شان را برداشته بودند، و سرشان را، توی كتاب برده بودند، لبخند بسيار دلنشينی زدند، و گفتند: حافظ هم ما را خوب شناخته است، می گويد: 🌸درد عشقی كشيده ام كه مپرس 🍃زهر هجری كشيده ام كه مپرس 🌺گشته ام در جهان و آخر كار 🍃دلبری برگزيده ام كه مپرس 🌸آن چنان در هوای خاك درش 🍃می رود آب ديده ام كه مپرس 🌺بی تو دركلبه گدايی خويش ادامه دارد...
🍃رنج هايی كشيده ام كه مپرس 🌷بعد سرشان را، از روی كتاب بلند كردند، و عينك شان را، به چشم زدند، و از پشت عينك، نگاه بسيار عميقی به من انداختند، و با لحن طنز آميزی گفتند: چندين شب است، كه من به يك سؤال شما، پاسخ می دهم آيا خسته نشده ای؟ 🌷گفتم: بابا جون، اختيار داريد، چه فرمايشی می كنيد، باور كنيد ساعت به ساعت، حساس تر وكنجكاوتر می شوم سرگذشت زندگی شما از عجيب، عجيب تر و از شنيدنی، شنيدنی تر است 🌷فكر می كنم، اگر اين شب ها، صد سال هم طول بكشد، باز من همين اشتياق را دارم شما چقدر مهربان و محجوب هستيد، كه تا امروز خاطرات خود را، برايم نگفته بوديد! اگر حافظ زنده بود، هر شب می آمد، تا سرنوشت شما را گوش كند، و چه بسا يك ديوان شعر هم، برای شما می سرود، تا بهترين الگو را، برای فرزندان ايران ما، به جا بگذارد. 🌷بعد مثل بچه ای كه آرزو و اشتياق شنيدن يك داستان پر ماجرای نيمه كاره را، داشته باشم، گفتم: بابا جون، بهتر است حالا بگوييد، كه وقتی از پيش « بزرگ بزرگ» رفتيد منزل، چه كرديد؟ 🌷بد نيست، دوباره اين نكته را توضيح بدهم،كه چون اسم بزرگ بزرگ را، يك بار من و خواهرم، برای پدر بزرگمان ادا كرديم، پدرم برای احترام به انتخاب ما، وقتی در جمع خودمان بوديم، اين اسم را به كار می بردند. ادامه دارد...