پشت شیشه باد شبرو جار میزد
برف سیمین شاخهها را بار میزد
پیش آتش یار مهوش نرم نرمک تار میزد
جنبش انگشتهای نازنینش
به چه دلکش، به چه موزون
نقشهای تار و گلگون
بر رخ دیوار میزد
جامهای مِی تهی بودند از بزم شبانه
لیک لبریز از ترانه
چون دل من
پنجه نرم نگار خوشگل من
بسته میشد باز میشد
جان من لرزنده از ماهور و از شهناز میشد
@Glorious_poem
۱۱ دی، زادروز #گلچین_گیلانی