ولی آنک شماای ناجوانمردان
جوانمردی چنین آیینه جان را
آرمان پاک انسان را به کنج مسلخ آوردید
به جرم عشق و ایمان دورهاش کردید...!!!
#آرمان_علی_وردی🥲
آخ خُدا عاشقتم 🇵🇸
#برای_آرمان
توی کولهات کتاب بود، چند جلد کتاب
حوزه و یک عبای سادهٔ طلبگی، یک
جوان معمولی بیستویکساله بودی
با گرمکن ورزشی وسط شهرک اکباتان.
در کولهٔ تو نه س.ل.ا.ح پیدا میشد،
نه بیسیم، نه باتوم. تو نه نظامی بودی،
نه مسلح، نه لباسشخصی، جرمت،
همان کتابها و عبای توی کیفت بود.
نمیدانم همدرسهایت از این به بعد،
وقتی چشمشان به کتابها بیفتد،
چطورحواسشان را جمع درس میکنند.
نمیدانم وقتی گروهی بروند انگشتر
عقیق انتخاب کنند، کدامشان یاد رکاب
شکستهٔ انگشتر خونین تو میافتد و
زودتر گریهاش میگیرد.
اما...
میدانم هروقت عطر غذای محبوبت
بلند شود، مادرت پناه میبرد به رول
دستمال کاغذی آشپزخانه. میدانم
بهت هنوز در مادرت تهنشین نشده و
هیچ پنجشنبهای باورش نمیشود دارد
حلوای خیرات جوان رشیدش را میپزد.
میدانم زنی نیمهشبها به کمد
لباسهایت پناه خواهد برد و عطر
محو تو را میان شان جستوجو خواهد
کرد؛ عطری که از اولین لحظهای که تو
را به آغوشش سپردهاند، برایش
عزیزترین بوی دنیاست.
یک چیز دیگر را هم نمیدانم.
نمیدانم صاحب آن عکس دوم که
زیرنویس آبی شبکهٔ خبر شهادت داد
برادر توست، چند بار دیگر از دلتنگیات
اشک خواهد ریخت. برای چند نفر دیگر
با بغض خواهد گفت: «داداشم خیلی
خوب بود. خیلی مهربون بود».
نمیدانم قلب کوچکی که به تو انس
گرفته بود، چطور داغ برادر را تاب
خواهد آورد.
آرمان!
چه خالص اشکی در عزای حسینبنعلی
ریخته بودی که اینطور روضهٔ گودال
قتلگاه را برایمان زنده کردی؟
در تن آنها که با آجر و چاقو و سنگ
و مشت و لگد شهیدت کردند، سلولی
است که سرش را بگیری، به لشکر
عمربنسعد میرسد.
برای تو آرمان! برای اشکهای برادرت!
برای موهای یک شبه سفید شدهٔ مادرت!
اعلام انزجار میکنیم از هرکس که
خیابانهای ایران را آتشگرفته و
خونآلود میپسندد.
در حوزه به تو بحث و گفتوگو یاد
میدادند.تو اهل کلمات شریف بودی که
راضی نشدی دهان آلوده کنی به ناسزا.
ترس، تو را هرزهزبان نکرد. تو قداست
کلمات را میفهمیدی. به قداست نام تو
پناه میبریم از اینهمه کلمهٔ متعفن
کریه که دورمان را گرفته. از وطنمان
میخواهیم که گوش شنوا و سینهٔ
گشودهباشد برای شنیدن و اصلاحکردن
و مشت آهنین و سینهٔ پولادین باشد
برای کفتارهایی که میخواهند مادران
مظلوم ایران را به عزای جوانهایشان بنشانند.
دنیا نامی از تو نبرد...
دنیا میخواهد تو فراموش شوی. دنیا
خبر ندارد ما مادران ایرانی، هزار چون
تو خواهیم پرورید. دنیا نمیداند امروز
آرمان ما زندهتر از همیشه است.
#پیمان_مماشات✨
#آرمان_علی_وردی🌿
#لبیک_یا_خامنه_ای♥️
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طلبه باشی، شهیدم بشی...🥺💔
روز طلبه مبارک✨
روز طلبه رو بهتون تبریک میگم طلبه های عزیز ☺️
#آرمان_علی_وردی
┏━━━━━━━━🌸🍃━┓
@God_lloveyou
┗━━🌸🍃━━━━━━━┛
آخ خُدا عاشقتم 🇵🇸
حوالی پاییز، در میان تیرگی شب های آبان ماه،طلبه ی جوانی که پاره ی تن و جگرگوشه ی پدر و مادرش بود، گرفتار گله ی گرگ ها شد؛ که به گمانم با انسانیت غریبه بودند؛ دریدند، ناسزا گفتند.
چیست این کتک خوردن در میان کوچه ها؟
چیست این قصه ی غربت؟
اما مگر او چه کرده بود؟ ایستادگی!
پایِ چه ؟ عقایدش!
و چه سنگدلانه خواستند آرمان های آرمان را لکه دار کنند اما بیچارگان نمیدانستند که ابراهیمِ آرمان، سال هاست که بت هایِ شرک و نفاق را شکانده.
نمیدانستند که او ایرانیست و آرمانش شهادت!
نمیدانستند که او شیعه ی حیدر_ امیرالمومنین_است و ورد زبانش علی و سرباز سید علی است.
دل هایشان کور بود و میخواستند نور ایمانِ آرمان را نیز خاموش کنند
وجدانشان غرق در رذائل حیوانی بود و انسانیتشان رو به افول؛ اما شهادت آرمان، خورشیدی بود که به ظُلَمات و تاریکی آبانِ تلخ تابید؛ بیدارمان کرد و تحقیقا، هزاران درس را به "ملت امام حسین" تقدیم کرد؛ درس جانفدا بودن ، درس مقاومت، درس شهـــــــــــــــادت.
آرمان رفت ولی نامش، یادش و عقایدش تا ابد در سینه ی این خاک که امانتدار مردانی از دیار مَردستان است، میماند.
و امروز به یقین میدانیم و میفهمیم که
« ما برای، آنکه ایران، گوهری تابان شود؛ خـــــــون دلــــــــــــــها خورده ایـــــــــــــم»
آرمان دریـــــــــــــــای شجاعت بود و ما شبنمی ناچیز که باید سالیان سال پیرو مکتبِ جوانمردی او باشیم.
این روزها،شهید شدن، دلِ شیر میخواهد و البته عشـــــــق!
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
به یاد طلبه ی بسیجیِ جوان؛ آرمـــــــــــــــان عزیـــــــــــــز
✍🏻دختران چادری
#آرمان_علی_وردی
┏━━━━━━━━🌸🍃━┓
@God_lloveyou
┗━━🌸🍃━━━━━━━┛