📘#داستانهایبحارالانوار
💠شب #نیمه_شعبان
🔹یکی از همسران پیامبر میگوید:
شبی دیدم رسول خدا به آرامی از رختخواب بیرون آمد گمان کردم که حضرت بیرون رفته در پی او رفتم دیدم که بر روی زمین به سجده افتاده و آنچنان به زمین چسبیده بود که گویی جامه ای بر روی زمین افتاده است.
به آن حضرت نزدیک شدم دیدم در سجده اش مناجات میکرد،سپس سر از سجده برداشت بار دیگر به سجده رفت وگفت:
پروردگارا! جسم و جسدم در پیشگاهت به سجده افتاده دل و قلبم به تو ایمان آورده این دستهای حاجت من است با کارهایی که علیه خود انجام داده، ای پرودگار عظیمی که برای هر موضوع بزرگی به او امید هست بر من ببخش کار عظیم را، زیرا خطای بزرگ را نمی بخشد مگر پروردگار بزرگ.
🔹دیدم پیامبر سر برداشت و مجددا به سجده رفت و دعایی خواند، بعد از آن صورت خود را برخاک نهاده و فرمود:
پروردگارا صورت خویش را در مقابل تو به خاک میمالم و سزاوار است برای من که درپیشگاهت سجده کنم.
آنگاه که مناجات حضرت تمام شد من دوان دوان به رختخواب رفتم و نفسم به شدت میزد. رسول خدا که متوجه نفس زدن من شد فرمود:
چرا به این تندی نفس میزنی؟ گفتم: نزد شما بودم یا رسول الله.
فرمود: آیا میدانی امشب چه شبی است؟ اکنون نصف شب نیمه ی #شعبان است که:
➖در آن، روزیها تقسیم میشود.
➖عمرها نوشته میشود.
➖حاجیان خانه ی خدا ثبت نام میشوند.
➖ملائکان آسمان به سرزمین مکه نازل میشوند.
➖خداوند انسانها را میبخشد، جز آنان که:
١- مشرک اند
۲- بداخلاق اند
٣- قاطع رحم اند
۴-شرابخوار و اصرار کنندگان بر گناهند.
📚بحارالانوار ج ۹۸، اقتباس و تلخیص از ص ۴۱۷ و ص ۴۱۸