بسم رب الشهدا و الصدیقین مراسم روز مادر یک سال پیش دیدمش، از پسر شهیدش میگفت از اینکه چقدر هوایش را دارد و هنوز هر چه می گوید گوش می دهد، چه بی ریا و صمیمانه دعوتمان می کرد به خانه اش برای آبگوشتی که بار بگذارد، از طعم بی نظیرش می گفت چشمی گفتم و لبخندی زد، مهرش عجیب بر دلم نشست نه که نخواهیم اما فرصتش پیش نیامده بود که برویم، روز مادر نزدیک است به رسم ادب خوب است که از مادر شهدا یاد کنیم، شماره اش را گرفتم ــــ الو سلام مادر جان خوبید؟ ــــ سلام عزیزم بفرمایید ــــ از طرف گروه خط مقدم تماس می گیرم، روز دوشنبه هستید مزاحمتون بشیم ــــ آره عزیزم من همیشه خونه م تشریف بیارید لبخندش را می شد از پشت تلفن احساس کرد، فوری خبرش را در گروه گذاشتم زمستان است، برف و باران نمی بارد، اما عده ای از اعضای گروه از سرما و سرما خوردگیش بی نصیب نمانده بودند، عده ای هم درگیر امتحاناتشان بودند و یا شاغل بودند با خانم اردستانی (محدثه) تماس گرفتم ــــ الو سلام محدثه جان برنامه ی فردات چیه ــــ خبرت میکنم صبح روز بعد ــــ الو سلام علیکم ــــ کی بریم ــــ می گفت ظهر برا آبگوشت بریم خونشون اما چون تعدادمون کمه کیف نمیده گفتم بعد از ظهر مزاحمتون میشیم ــــ آخی عزیزم، میبینمت ــــ ان شاءالله دست خالی که نمی شد برویم گلدان گل و یک جعبه شیرینی خریدیم به همراه کادویی که محدثه جان زحمت کشیده بودند راه افتادیم به سمت خانه ی مادر شهید حمید رضا کوثری، بین راه تلفن همراهم به صدا در آمد خانم مزینانی (فاطمه) بود ــــ الو سلام ــــ سلام عزیز دل ــــ برنامه سر جاشه؟ ــــ بله که سر جاشه ــــ منم دارم میام ساعت ۳ میبینمت ان شاءالله ــــ ان شاءالله فاطمه هم شاغل است و دست بر قضا تولد دوستش هم بود با هر زحمتی که بود خود را رسانده بود برای اینکه دل مادری را شاد کند، برای اینکه دل خودش را جلایی بدهد نزدیک خانه که شدیم با فاطمه تماس گرفتم ـــ کجایی؟ ـــ رسیدم تو پارکینگم ـــ بی زحمت بیا بیرون گلدون رو بگیر ، بچه م خوابه درب آسانسور را که باز میکنیم صدای دلنشینی می گوید، بفرمایید خوش آمدید پیر زن با نمک و خوش رویی بین چهار چوب در به استقبال مان آمده بود، نگاهش همان نگاه پر مهر سال پیش بود اینجا مرد نیست راحت باشید، از همان لحظه ی ورود دعوتمان می کرد به راحتی در خانه اش، و ما چقدر راحت بودیم، بوی خانه ی مادرمان را می داد، دختر خواهرش که در طبقه ی پایین شان بود را گفته بود بیاید برای پذیرایی تعارفمان میکرد به میوه هایی که روی میزشان چیده بودند و نقل و آبنبات هایی که مخصوص مادر بزرگ هاست، از همان آبنبات های زرد و مستطیل شکل. بعد از احوالپرسی و گله از اینکه چرا ناهار نیامدید شروع کرد به تعریف کردن از پسر شهیدش، اینکه عکسش را به همه جای خانه زده است که همیشه جلوی چشمش باشد با ذوق تابلو فرشی که در اتاق بود را نشانمان داد و گفت این را هم گذاشته ام اینجا که هر وقت بیدار می شوم پسرم را ببینم، مجنون را در درون این مادر دیدم، او از پسرش میگفت و من مجذوب این مادر، اجازه خواستم که فیلم بگیرم با خوش رویی گفت باشه عزیزم اشکالی نداره چادر سرم نیست؟ گفتیم نه مادر جان هر طور راحتی با خنده ای که همراه شیطنت شیرینی بود گفت والا اینطوری راحت ترم بی حجاب که نیستم، بدون اینکه اجازه بگیرم به اتاق خواب رفتم و تابلو فرش را برداشتم و به سالن پذیرایی آوردم، محدثه با چشمانی گرد پرسید چکار میکنی؟ و من به خود آمدم اصلا حواسم نبود اینجا خانه ی مادر خودم نیست، که دوباره صدای دلنشین مادر روحم را جلا داد که بهتر بیار بذار رو مبل، من دوباره حس خانه ی مادری خودم را گرفتم هوا داشت تاریک می شد اجازه خواستیم که رفع زحمت کنیم، لبخندی زد و با آن لحن شیرینش بار دیگر دعوتمان کرد که با دیگر دوستانمان برای صرف آبگوشت مهمانش بشویم، چشمی گفتیم و باز هم همان لبخند دوست داشتنی را بدرقه ی راهمان کرد . #روز_مادر #مادر #روز_زن ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯

خرده روایتی از مادر شهید حمید رضا کوثری #روز_مادر #مادر #روز_زن ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯

مادر که باشی یاس می شوی عطرت می پیچد در تن باغچه زندگی و طنین روح نوازت می نشیند در نگاه گلها مادر که باشی نگاهت پنجره ای می شود بی قرار، چشم دوخته به راه جاده تا از راه برسد زاده ای که روح و جان تو را با خودش برده مادر که باشی دیگر خودت نیستی تو فرزندتی! حتی اگر رفته باشد، تو را کنج غمخانه ای رها کرده و سالها به دیدارت نیامده باشد باز هم تو ضربان قلبت به عشق او می تپد و نبض زندگی ات به نام او شماره می اندازد مادر که باشی چشم امیدت هیچگاه بسته نمی شود، کوره مهرت سرد نمی شود و تنور انتظارت از حرارت نمی افتد تو منتظر می مانی و دستاویز می شوی به هر آنچه و هر آنکسی که بوی پیراهن یوسفت از او به مشام برسد مادر که باشی.... آه...‌مادر بودن چقدر عجیب است! به قلم لیلا رستم خانی (کارگروه نویسندگان) با گویندگی کوثر انصاری (کارگروه رسانه) #روز_مادر #مادر #روز_زن ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯

•🧡🌸• زهرا زهرا رمــز استجـابتی زهرا زهرا چشمه ی سیاتی 🎙حاج محمود کریمی #روز_مادر 🥰 #روز_زن🦋 #میلاد_حضرت_زهرا 💐 ─━━━━━⊱🌼⊰━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯

#عاشقانه های امام...😉💕 بخشی از نامه عاشقانه حضرت امام به همسرش در جریان سفر حج که همزمان با فرارسیدن روز زن مورد توجه قرار گرفته است: تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد. در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می ‏کند ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدری نگران هستیم ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم تر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است جای شما خیلی خیلی خالیست ‎‎‌‌ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ عاشق ترین مرد تاریخ ساز تولدت مبارک بر روح خدایی ات صلوات✨🕊 #روز_مادر #میلاد_حضرت_زهرا #روز_زن ─━━━━━⊱🌼⊰━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯

مادر آن یگانه سیرتی که در ملک ملکوتی ذات اقدس الهی پرورده شده پرستویی تمام و کمال که در وصفش خداوند عزوجل آن یگانه خالق هستی قادر به سخن است و بس مهر بانویی که با عشق فرزندانی از وجودش آفرید و از شیره ی جانش به آنان بخشید و در نجوا های نمازش برایشان ثنامی گفت بعد ها آنان شدند مایه ی سربلندی اش بر قبله گاه دستان زنی سجده میکنم که چشمه های باورم به تقدس راستینش ایمان آوردند.از روزی که بهشت فرش قدمهایش شد و نامش بر عرش کبریایی مادر نام گرفت…. ستاره ای درخشان که کل عالم به وجودش افتخار می کنند آنها الگویشان آن مادر خون دلخورده است که فرزندانی پرورید که اکنون کل عالم و آدم به قبلگاهشان سجده می کنند و اکنون ما به داشتن چنین شیر زن هایی افتخار می کنیم و پاس می داریم خون همیشه جوشان شهیدانشان را افتخار می کنیم به زنان شیر دل آن مادران از خود گذشته که با صبر و استقامت در آن روز های سخت و دشوار چنین فرزندانی را تربیت کردند . ✍ به قلم : کوثر انصاری #روز_زن #میلاد_حضرت_زهرا #روز_مادر ─━━━━━⊱🌼⊰━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯

⭕️ آیا می‌توان زحمات مادر را جبران کرد؟ #روز_مادر #روز_زن #مادر ─━━━━━⊱🌼⊰━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯