هیچ شبی💫
پایان زندگی نیست
از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع میڪند🌸🍃
و بشارت صبحی دیگر میدهد
این یعنی امید هرگز نمیمیرد
شبتون بخیر ودر پناه حق🌟
#شب_بخیر
✍ @Golchintajrobeh 🎬
دل می رود ز دستم، صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه ی گل و مل، خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت، شکرانه ی سلامت
روزی تفقدی کن، درویش بی نوا را
آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی، ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی، تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی، اُم الخبائثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
هنگام تنگدستی، در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او، موم است سنگ خارا
آیینه ی سکندر، جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو، بخشندگانِ عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن، معذور دار ما را
عصر آدینه تون بخیرو سلامتی
#آدینه
#حافظ
#شعر
✍ @Golchintajrobeh 🎬
💢 بهلول عاقل
روزي بهلول بر هارون وارد شد
هارون گفت ای بهلول مرا پندی ده
بهلول گفـت ای هـارون اگر در
بیابانی که هیچ آبی در آن نیست و تشنگی بر تو غلبه نماید و نزدیک مرگ شوی ، آیا چه میدهی که تو
را جرعه ای آب دهند که عطش خود را فرو نشانی؟
هارون گفت : صد دینار طلا
بهلول گفـت : اگـر صـاحب
آن به پول رضایت ندهد چه می دهی ؟
گفت : نصف پادشاهی خود را می دهم
بهلول گفت پس از آنکه آب را آشامیدي ، اگربه مرض حبس الیوم مبتلا گردي و رفع آن نتوانی باز چه میدهی که کسی علاج آن درد را بنماید ؟
هارون گفت نصف دیگر پادشاهی خود را
بهلول جواب داد : پس مغـرور بـه ایـن پادشـاهی مبـاش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست
آیا سزاوار نیست که با خلق خدای عزوجل نیکویی کنی ؟!
#بهلول_عاقل
✍ @Golchintajrobeh 🎬
هدایت شده از گلچین تجربه ✍ 📚 🎬
🌟✨💫
پروردگارا؛
🪴
به ما دلی پُر مِهر و بخشش،
زبانی نرم و نیتی خیر عطا فرما،
تا در پناهِ اَمنِ تو
با رعایتِ حقوقِ دیگران
و با تسلط بر اعمال و گفتارمان
موجبِ آرامش در زندگیِ خود
و دیگران باشیم...🌱
🍀
الــــــٰهی آمــــین🙏
#شبتون_پُر_از_آرامش
✍ @Golchintajrobeh 🎬
🌿💦💧🌿💦💧🌿
تو خودت صبح دل انگیز جهانی به خدا
پس تو ای صبح دل انگیز جهان صبح بخیر
💦💧🌿💦💧🌿💦
سلام دوستان عزیز و همراهان گراهی صبح شنبه تون بخیر🌺🍃🌸
دعای هر روزمون : اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا بهم 🤲🌺🍃🌸
#صبح_بخیر
✍ @Golchintajrobeh 🎬
هموطن بی حجاب من
شاید خیلی از مردها به تو نگویند
اما من می گویم
در دل همه ی ما مردها
زن بی حجاب ، هرگز « زن نجیب » نیست ،
« زن قابل احترام » نیست ،
« زن باشرف » نیست ،
« زن باحیا » نیست ،
حتی اگر هزار سال بگذرد نیز
این طبیعت ما مردهاست.
در چشم ما زن بی حجاب ،
« زن ارزان » است ،
« زن مفت » است ،
« زن بی ارزش »
که فقط ابزار جنسی است و بس.
آنقدر بی ارزش
که به جای مغزش باید موهایش را نشان دهد تا جلب توجه کند.
در نظر همه ی ما مردها ،
زن فقط و فقط به خاطر « حیا » و « پاکی » اش
جذابیت حقیقی دارد.
نه به خاطر لخت و برهنه بودنش.
امروز که روسری برداشتی
شاید ندانی آخرش چه می شود. 🔥
👀 اما بنشین و ببین❗️
روزی که شوهرت
به همین ارزانی و مفتی 🔨 💍
تو را در اختیار دیگران می گذارد 😳
و زنهای دیگر را هم به خانه و حریم تو بیاورد.
هموطن بی حجاب من !
اگر امروز آمار طلاق و خیانت و اعتیاد و بزهکاری ۱۰ از ۱۰۰ است
بنشین و ببین
که نتیجه ی « آزادی » تو
یا درست تر بگویم
توهم آنچه که به اشتباه
از « آزادی در ذهنت فرو کرده اند »
۱۰ سال دیگر ، ۲۰ سال دیگر
در ایرانِ نجیب من ،
در ایرانِ مسلمان من بیرون خواهد زد
و روزی خواهد آمد ...
که آمار هولناک طلاق و خیانت
و اعتیاد و افسردگی
و قتل های خانگی
به همان آمریکا و انگلیس خواهد رسید. 😞
( هر ۲۰ ثانیه تجاوز به یک کودک ، هر ۲ ثانیه تجاوز به یک زن )
و آن وقت ، دیگر برگشتن به جامعه ی سالم ، جامعه ی امن و خانواده محور ، محال است.
👀 بنشین و ببین
عاقبت دروغ مسخره ای که :
❌ « در خارج ، زن و مرد مثل چوب خشک از کنار هم رد می شوند »❗️
و دروغ مضحک « بی حجابی عادی می شود »
چطور باعث عادی شدن = تجاوز و خیانت و قتل های خانگی و طلاق و زن بازی های روزانه خواهد شد.
آخر این راه همین است و بس 🕳
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
🔴 و اما هموطن باحجاب من 🧕
ممنونم از فداکاری ات
برای حفظ خانواده ی ایرانی.
ممنونم که با زحمت
خود را می پوشانی
تا چشم من ،
تا قلب من
و تا آرامش همسر من حفظ شود.
ممنونم که در روزگار برخی بی عفت ها ،
هنوز حیا و شرف و پاکی در وجودتان هست
و پرچمدار هویت و اصالت و نجابتی.
سر تعظیم در برابر انسانیت و پاکیزگی ات خم می کنم.
🧕 خواهر باحیای من ،
در دنیا از حضرت زهرا (س) تقلید می کنی
و در آخرت هم حضرت زهرا (س) پشت و پناهت باشد ان شاءالله. 🌺
✍ @Golchintajrobeh 🎬
💢پول منو بده
شخصی پول یکی رو نمیداد،
یارو میره دم در خونهش، زن طرف میاد
میگه:
رفته بازار تخم خار بخره،
ببره بپاشه کوه،
خارها در بیان،
بهار چوپان ببره گوسفنداش رو کوه بچرونه،
پشم گوسفند بگیره به خارها،
بعد بره پشمها رو جمع کنه،
بیاره من بریسم، نخ کنم،
ببره بفروشه، بیاریم پول تو رو بدیم!
حکایتِ بعضیاس که موقع پول گرفتن از زیر سنگم شده پیدات میکنن ولی وقتی میخوان پس بدن اینجوری بازی درمیارن!!
✍ @Golchintajrobeh 🎬
✨﷽✨
👌جالبه حتمااا تا آخر بخونید
✍کات استیون از خواننده های معروف انگلستان بود كه پس از سال ها خوانندگی و آوازخوانی به سرطان حنجره دچار شد.کات استیون به بیمارستان مراجعه كرد و دلیل ریزش این همه خون از گلویش را جویا شد و پزشكان متخصص بعد از انجام آزمایشات پزشكی مشخص كردند كه آقای كات استیون به سرطان حنجره دچار شده است. توصیه های پزشكان این بود كه او نباید تا آخر عمر با صدای بلند صحبت كند و هرگز نباید آواز بخواند.
❣پس از مدتی كه كات استیون از حرفه ی خوانندگی كنار رفت سلول های سرطان زا به تمام قسمت های عصبی حنجره او نفوذ كرده بود تا جایی كه به سختی می توانست صحبت كند. او
میگوید بسیار نا امید شده بودم چون باور كرده بودم كه به زودی مرگ به سراغم می آید لذا تصمیم گرفتم این
مدت محدود باقیمانده عمرم را به كشورهای دیگر سفر كنم و خود را مشغول شناخت فرهنگ و آداب و رسوم ملت های دیگر كنم.
❣دراولین سفر خودم به كشور مصر كه كشوری تاریخی و كهن سال است سفر كردم به نمایشگاه كتاب در شهری رفتم که در این نمایشگاه كتاب های قدیمی از نویسندگان برتر مصر و دیگر نویسندگان مطرح دنیا آنجا موجود بود كه ناگاه چشمم به كتابی افتاد كه هر چقدر آن را نگاه كردم اثری از نویسنده نیافتم.كتاب تقریبا پرحجم و به زبان عربی نوشته شده بود و من هم توانایی مطالعه ی آن را نداشتم لذا نگهبانی را صدا زدم و سراغ نویسنده كتاب را گرفتم گمان میكردم كتاب آنقدر قدیمی است كه نویسنده ی آن معلوم و مشخص نیست.
❣نگهبان نگاهی به من كرد و گفت: نویسنده ی این كتاب خداوند آسمان ها و زمین است با شنیدن این سخن حس بسیار غریب و غم انگیزی به من دست داد و به قول معروف تمام موهای بدنم راست شد گفتم:
امكان دارد من یك نسخه ی انگلیسی از این كتاب را ببینم؟
آن نگهبان یك نسخه از ترجمه قرآن را برایم آورد من هم وقتی آن را بازكردم میانه های كتاب بود
اولین نگاهم به سوره ی یوسف افتاد وقتی آن را خواندم آنقدر برایم لذت بخش بود كه سه بار دیگر پشت سر هم آن را خواندم و با اشتیاق تمام به فراگیری زبان عربی پرداختم و با تلاش بسیار اندكی از متن عربی را هر روز میخواندم و برایم خیلی عجیب بود كه احساس می كردم گلو درد من شدت روزهای قبل را ندارد و كم كم از درد آن كاسته میشود تا اینكه روزی در اتاقم قرآن می خواندم كه خون بسیار زیادی از گلویم بیرون آمد من هم بسیار ترسیدم و گمان كردم سرطان تمام گلوی من را از بین برده است به سرعت من را به بیمارستان رساندند و پزشكان به بررسی آزمایشات و معالجه من پرداختند كه پس از مدتی همه ی آنها بهت زده و در نهایت تعجب و شگرف ساكت بودند و به من نگاه می كردند من هم اشك از چشمانم جاری شد گمان كردم اتفاقات بسیار بدی افتاده است ولی پزشكان من را در آغوش كشیدند و با صدای بلند گفتند: مژده ای بدهید آقای كات استیون اثری از سرطان باقی نمانده است من هم بلافاصله دانستم
✨كتاب خدا برای من شفا بخش بوده است و از آن روز به بعد قرائت قرآن را ترك نكرده ام و مردم رابه دین اسلام دعوت می كنم همیشه خدا را شاكرم چون قبل از اینكه مسلمانان را بشناسم قرآن را شناختم.
❣كات استیون بعد از اینكه مسلمان شد به ساخت مسجدهای زیادی در اروپا پرداخت و مردمان زیادی را خداوند به
سبب ایشان هدایت كرده است وی نام خود را به یوسف اسام تغییر داد چون شفای خود را از سوره ی یوسف می داند و هم اكنون همراه پسرش(سامی یوسف) به خواندن سرودهای اسلامی به زبان عربی و انگلیسی مشغول هستند.
👈کسی هست
✨ این معجزه قرآن رامنتشر نکند؟!💖
#قرآن
#معجزه
#یوسف_اسام
#سام_یوسف
✍ @Golchintajrobeh 🎬
💢نمازی که تو میخواندی...
مردی نزد رندی رفت و گفت
ای مرد دانا ! دارم.
رند گفت: « بگوی»
مرد گفت: «نماز خودم را شکستم».
رند گفت:« دلیلش چه بود؟»
مرد گفت: «هنگام نماز خواندن دیدم که دزدی کفشهایم را ربود و فرار کرد بر آن شدم تا نماز بشکنم و کفشم را از دزد بگیرم و حال میخواهم بدانم که کارم درست است یا نادرست؟»
رند گفت: «کفش تو چند درهم میارزید؟»
مرد گفت: «۵ درهم»
رند گفت: «اى مرد! کار بجا و پسندیده ای کردهای. اَزیرا نمازی که تو میخواندی ۲ درهم هم نمیارزید.!»😁😃
#ارزش_نماز
✍ @Golchintajrobeh 🎬
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
نوجوان عزیز! سلام
حالت خوبه؟
یه داستان برات بگم
جلسه فرماندهانِ عالی جنگ بود، در جنگ ایران و عراق.
آقا مهدی همیشه تو جلسات زودتر میآمد. گوشه ای می ایستاد. دو رکعت نماز می خواند.
دوستش بهش میگه : «آقا مهدی چرا هربار دو رکعت نماز می خوانی؟ نمازِ قضا می خوانی؟»
گفت : نه، دو رکعت نماز می خوانم و از خدا می خواهم حرف های جلسه مون رو هم تَلنبار نشه. به نتیجه خوبی برسد و ظاهراً نمازِ من مؤثر بوده و جلسه به نتایج خوبی هم رسید.
این عادت شهید بزرگوار سرلشکر مهدی زین الدین بود. همیشه بعد از نمازِ صبحش قرآن می خواند و این آیه قرآن رو با گوشت و پوستش درک کرده بود که خداوند می فرماید : «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاٰةِ» یعنی از نماز تو حل مشکلاتِ تون کمک بگیرید.
کلیدِ حلّ مشکلات نماز هست.
موانع رو از جلوی راه انسان برمی دارد.
توی شرح زندگی ابوعلی سینا ـ اعجوبه ایرانی ـ که یگانه دوران خودش در فلسفه، ریاضیات، پزشکی و نجوم بود و هنوزم که هنوزه کتاب هایش تدریس می شود اومده که میگه : «من شاگرد نمازم»
هر گاه به مشکلِ علمی بر می خوردم وضو می گیرم، می روم مسجد، نماز می خوانم و از خدا حل مشکلم رو می خواهم و با خواندن نماز موانع از جلوی راهم برداشته می شود.
یادمون باشه نماز کلیدِ حل مشکلات هست.
#نماز_کلید_حل_مشکلات
✍ @Golchintajrobeh 🎬
*رفیقم میگفت :*
۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز ...
رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم .
صندلی جلوم زن و شوهری بودند که یه بچه توپول و شیرین ۳یا ۴ ساله داشتند.
اتوبوس راه افتاد.
۱۶ ساعت راه بود.
طی راه ؛ بچه توپول و شیرین که صندلی جلو بود؛
هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.
چند بار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید...
دست بچه یه کاکائو بود که نمیخوردش .
تو دالی بازی ؛
یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم .
بچه کمی خندید...
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت:
ببین ؛ بالاخره کاکائو را خورد.
دیدم پدر و مادرش خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشن.
خلاصه ۳ تا کاکائو را کمکم از دست بچه؛ یواشکی گاز زدم و بچه هم میخندید.
مدتی بعد خسته شدم.
چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم ، که یهويی واییییی..
مُردم از دل پیچه.....
دل و رودهام اومد تو دهنم...
سرگیجه داشتم...
داشتم میترکیدم.
دویدم رفتم جلو و به راننده
وضعیت اورژانسی
خودم را گفتم.
راننده با غرغر تو یه کافه وایساد.
عین سوپرمن پریدم و رفتم دستشویی و رفع حاجت کردم.
برگشتم و از راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی.
اتوبوس راه افتاد.
هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که دلدرد شروع شد.
طوری شده بود که
صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم .
از درد میخواستم داد بزنم.
چه دل پیچه وحشتناکی...
تموم بدنم را میکشیدند...
مُردم خدا....
دویدم پیش راننده و با عجز و التماس وضعیتم را گفتم.
.
راننده اومد اعتراض کنه؛
با صدای عجیبی که ازم درشد، راننده زد بغل جاده و گفت:
بدو داداش....
پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس...
تشکر کردم...
از درد داشتم میمردم.
دهنم خشک بود و چشام سیاهی میرفت.
رفتم روی صندلی نشستم.
گفتم چرا اینجوری شدم.
غذای فاسد که نخورده بودم.
دیدم دست بچه باز کاکایو هست.
از پدر بچه پرسیدم :
بچتون کاکائو خیلی میخوره؟
پدرش گفت: نه ؛
کاکائو براش بده.
اومدم بپرسم
پس چرا کاکائو بهش میدی؟
که مادرش گفت:
حقیقت بچمون یبوست داره.
روی کاکائو مسهل مالیدم تا شاید افاقه کنه؛
تا حالام دو یا ۳ تا هم خورده ؛ ولی بی فایده بوده.
من بدبخت خواستم
ادامه بدم که یهو درد مجددا اومد.
میخواستم داد بزنم و کف اتوبوس غلط بزنم.
رفتم پیش راننده؛
راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه؛ ماشین که شخصی نیست.
برو بشین.
مونده بودم بین درد و خجالت....
یه فکری کردم....
برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : منم یُبْسْ هستم .
میشه به من هم کاکائو بدید...
۳ تا کاکائو مسهلی گرفتم و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس و خنده گفتم:
عزیز چرا داد میزنی ؛ نوکرتم؛ فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همهی ما دست شماست.
معذرت میخوام.
بیا و دهنت را شیرین کن...
راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود؛ گفت :
ایول ؛ دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی
خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم.
۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کرد و گفت:
داداش ؛ جون بچهت چی به خورد من دادی؟؟ ترکیدم...
داستان کاکائو و بچه را براش گفتم.
راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین.
خلاصه تا شیراز هر نیمساعت میزد کنار و میگفت:
بزن بریم رفیق...
مسافرها هم اعتراض که میکردند؛ راننده میگفت:
پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و نامرد؛ تو جاده میخ ریختند؛
تندتند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره...
مردم از همهجا بیخبر، هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.
این را گفتم که بدانید برای انجام هر کاری؛
مسولش باید *همدرد* باشه؛
تا حس کنه طرف چی میکشه!؟
🤔
مسئولین ما باید مردمی باشند تا درد مردم را بفهمند🤔😊
#مسئولین
#مردم
#همدردی
✍ @Golchintajrobeh 🎬
"هر شب"💫
پیش از آنکه
به خواب برویم
همه ی آدمها را
ببخشیم و با
"قلبی پاک" بخوابیم...
شب شما دوستان خوبم بخیر🍃🌸💫
#شب_بخیر
✍ @Golchintajrobeh 🎬