حقیقتا لحظهای رو که داری درس میخونی و برای فردایی که امتحان ادبیات داری دلت میخواد سرتو بکوبونی توی دیوار و یهو بابات داد میزنه میگه فردا تعطیل شد رو برای همهتون آرزو میکنم🥲
متنِسبز!
یه برنامههایی برای ۸۰۰ تایی شدنمون داشتم... انشاالله شب اطلاع میدم
۱. اولین خبر خوب که احتمالا نادیده گرفته بشه بشه؛ خبر راه اندازیه گپ نویسندگانه🌝
گپ اینجوریه که متن میفرستین؛ نقد میکنین و اگه نکتهای درمورد نوشتن یاد گرفتین میگین!
عضو شدن برای همه آزاده؛ ولی لطفا اول قوانین رو بخونین...✨
https://eitaa.com/joinchat/2936341530C4eb0691165
۲. این خبر هم احتمالا باز مهم نباشه؛ ولی از این به بعد فعالیتهای چرت و پرت کم بشه و متنها خیلی بیشتر باشه.☁️
۳. از این به بعد دیگه تب ادمینی انجام نمیدم:)
مشکل اونجایی بود که فکر کردیم دین بخشی از زندگیه؛
اما زندگی بخشی از دین بود...!👩🏽🦯
*سه بار بخون
متنِسبز!
مشکل اونجایی بود که فکر کردیم دین بخشی از زندگیه؛ اما زندگی بخشی از دین بود...!👩🏽🦯 *سه بار بخون
اگه اینو درک کنی دیگه هیچ غمی کمرت رو خم نمیکنه
متنِسبز!
۱. اولین خبر خوب که احتمالا نادیده گرفته بشه بشه؛ خبر راه اندازیه گپ نویسندگانه🌝 گپ اینجوریه که متن
دیدی گفتم؟ کاملا نادیده گرفته شد.😭
متنِسبز!
عه وا؛ باز لوکیشن همیشگی🥲
خیلی وقت بود که هرکاری میکردم نمیشد برم...
انگار وقتی اون متن شهید گمنام رو نوشتم باهام آشتی کردن:)))))))))))
متنِسبز!
هنوز باورم نشده همچین غلطی کردم
وای
الان که میبینم میفهمم چقد دیوونه بودم
متنِسبز!
داشتم گریه میکردم به غصه هام فکر میکردم به بی کسیم فکر میکردم همون لحظه که به تنها بودنم فکر کرد
کاش بازم همچین اتفاقی بیفته
اینکه تایپ شخصیتیم با آنه یکیه باعث میشه که به زندگی امیدوار بشم🥲🦦
*مامانم از بچگی بهم میگفت شبیه آنه شرلیم؛ هیچکس باور نمیکرد