eitaa logo
💓 آشتی با خدا 💓
459 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
16.2هزار ویدیو
17 فایل
انجام رسالت شرعی و انسانی خودمان نسبت به اطلاع رسانی به جامعه ی جهانی بخصوص جامعه ی اسلامی ۱- زنده نگاهداشتن یاد شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
📿ثواب تسبیح عرش برای شیعه علیه السلام: آیا می دانید که تسبیحاتی داریم به نام تسبیحات امیرالمؤمنین علیه السلام که دارای فضیلت بسیااااااااار زیادیه؟؟ و در عین حال خیلیییی راحته!! در کنار تسبیحات حضرت زهرا (س)، تسبیحات امیرالمومنین(ع) نیز وجود دارد که دارای فضیلت زیادی است. ⭕️ کیفیت تسبیحات حضرت امیرالمومنین به شرح زیر است: ١٠ بار سبحان الله ١٠ بار الحمدلله ١٠ بار الله اکبر ١٠ بار لا اله الا الله بعد از هر نماز. 📌فضیلت این تسبیحات: امیرالمؤمنین (ع) به براء بن عازب فرمودند: آیا کاری به تو یاد دهم که چون آن را انجام دهی، از اولیای خدا خواهی بود؟ براء گفت:بله. حضرت تسبیحات فوق را به او آموزش داداند و سپس فرمودند:هر کس این تسبیحات را بعد از هر نماز بخواند، خدا هزار بلای دنیوی را از او دور می کند، که آسان ترین آن بازگشت از دین است و در آخرت برای او هزار منزلگاه آماده می کند که یکی از آن منزلت ها مجاورت رسول خدا (ص) است. 📚منبع: مستدرک الوسائل، ج٥، ص ٨٢ و بحار الانوار، چ بیروت، ج ٨٣، 💖 @H2oNaCl
🌷 مرحوم سیدعلی (ره) : هيچ‏ گاه پس از نمازهاى واجب خود ، ‏ حضرت صدّيقه (صلوات الله عليها) را ترک ننماييد ؛ زيرا اين تسبيحات‏ ، يكى از انواع شمرده شده است. 📒 مهر تابناک ، ص ۲۳۴ 💖 @H2oNaCl
✍ یادمه معلم گفته بود دارید. ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه. فردا زنگ سوم که تمام شد آماده ی امتحان باشید. ⚠️ آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. 🚶‍♂دنبالش رفتم و گفتم: برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره و.. می‌دانستم احمد طولانی است. 🙎‍♂ احمد مقید بود که ذكر را هم با دقت ادا کند. هر چه گفتم بی‌فایده بود. احمد به نمازخانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همه ی ما را به صف کردند. وارد کلاس شدیم. 🧓 ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سؤالها رو بیاره. مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. ⏰بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد همه داشتند توی کلاس پچ یچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه بعد یکی از بچه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن 👤هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد از خودش به کلاس راه نمی‌داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. 👨‍⚖ معلم در حالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیری برو بشین سرجات احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سؤالات امتحان شد. من هم با تعجب به او نگاه می کردم. 👨 احمد مثل ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد را خوانده بود و من خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه‌ی عمل خالصانه‌ی احمد. 📚 عارفانه ، زندگینامه و خاطرات عارف ، ص ۱۸. خاطره دکتر محسن نوری از شهید نیّری. 💖 @H2oNaCl