2.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢آیت الله فاطمی نیا رحمة الله علیه:
🔹علت تشرف جوان قصاب خدمت #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
#تشرفات
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
💖 @H2oNaCl
🌸 شنیدن دعای حضرت برای شیعیان
✅ سيّد بن طاووس رحمه اللّه میفرماید:
🌌 سحرگاهی در سرداب مقدّس بودم. ناگاه صدای مولایم را شنیدم كه برای شیعیان خود دعا میكردند و عرضه میداشتند:
📜 اللّهمّ انّ شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا و بقيّة طینتنا و قد فعلوا ذنوبا كثیرة اتّكالا علی حبّنا و ولایتنا فان كانت ذنوبهم بینك و بینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما كان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاصّ بها عن خمسنا و ادخلهم الجنّة فزحزحهم عن النّار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطك.
ترجمه دعا این است:
📃 خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقيّه طینت ما خلق كرده ای؛
آنها گناهان زیادی با اتّكاء بر محبّت به ما و ولایت ما، كرده اند؛
اگر گناهان آنها گناهی است كه در ارتباط با تو است، از آنها بگذر كه ما را راضی كرده ای.
و آنچه از گناهان آنها، در ارتباط با خودشان هست، خودت بین آنها را اصلاح كن و از خمسی كه حقّ ما است، به آنها بده تا راضی شوند.
و آنها را از آتش جهنّم نجات بده.
و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما.
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، ص: ۳۰۷
🏷 #تشرفات #امام_زمان (عج)
💖 @H2oNaCl
#خودسازی_و_تهذیب_نفس
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸🍃ملاقات با امام زمان علیه السلام🍃🌸
🛑ممنونم که به یاد ما بودی و برای فرجم دعا کردی!
⬅️ توجه خاص امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به آنان که برای فرارسیدن فرجش قدمی برمیدارند:
🗞یکی از سادات بزرگوار که از طلاب علوم دینی هم هستند نقل کردند:
شب های ماه رجب و شعبان برنامه ای داشتم که طبق آن هر شب برای فرج امام زمان -عجل الله فرجه- چند مرتبه سوره یاسین میخواندم و این کار را ادامه میدادم.
بعضی از شبها تعداد بیشتری میخواندم.یک شب این کار را بالای سر مطهّر حضرت رضا -علیه السلام- انجام دادم. حال خوشی به من دست داده بود...به خانه رفتم، همین که خوابم برد دیدم:
🔺در اتاق باز شد و حضرت بقیةالله -ارواحنا فداه- که بسیار جوان بودند وارد اتاق شدند. من که تازه خوابم برده بود فرصت بلند شدن پیدا نکردم -شاید هم خودشان این طور می خواستند-
در همان حال که دراز کشیده بودم تشریف آوردند و بالای سرم نشستند و در حالی که دست به سرم می کشیدند از من تَفَقُّد کردند و با من مهربانی فرمودند، و به این مضمون تشکر می نمودند:
ممنونم که به یاد ما بودی و برای فرجم دعا کردی
📙بهشت حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه، صفحه۱۶۲ /تألیف: سید جواد معلم
❣ أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
💠 اگر انسان از قبل، خودش را نسازد و مهیّا و آماده نکند، غیرممکن است در زمان ظهور بتواند در رکاب امام زمان ارواحنافداه باشد.
«لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا» (انعام/١۵٨)
انسان از قبل باید خودش را بسازد و نفسش را تزکیه و پاک کند. آنوقت است که غصّهای ندارد.
هر کجای دنیا باشید، خدای تعالی میفرماید ما شما را جمع میکنیم.
"بِمُوَالَاتِـکُمْ تُقبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفتَرَضَــةُ"
اگر تاکنون محبّت امام زمانت را بر خود فضیلت میشمردی،
اینک مودّتش را واجب بدان؛
محبّت بدون مودّت، غفلتی است که همواره باید از آن میترسیدی!
و همیشه در دلت نجوا کن:
قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی!
#پیام_بسیار_مهم_حضرت_ولیعصر_ارواحنا_فداه
💥حضرت ولی عصرارواحنافداه در برخی از تشرفات خود فرموده اند:
❗️ « من خیلی تنهاهستم» من خیلی غریبم! چرابرای فرجم دعانمی کنید.
❗️بدانید که تبلیغات کم است و الا غیبت من این قدر طولانی نمی شد٬
❗️گناهان شیعیان برای من خیلی سخت است٬ جوانهابایدخودرااصلاح کنند.
❗️بایددراجتماعات خودازمن یادکنید٬ من برای شمادعامی کنم ٬
❗️شماهم برای فرجمدعاکنید٬ برای ظهورم باید زمینه سازی کنید.
❗️یعنی آنچه را اهل بیت علیهم السلام فرموده اند عمل کنید.
❗️بچه هایتان راخوب تربیت کنید اگرمی خواهیدما ازشما راضی باشیم
❗️به آنچه جدبزرگوارم امام جعفرصادق علیه السلام فرموده یعنی برای مازینت باشید
❗️وباعث خجلت وسرشکستگی مانباشید عمل کنید و بدانیدکه « الوقت قددنا » قطعأ "زمان ظهورمن نزدیک است."
وقت معلوم ص ۲۲۰
#تشرفات
والسلام علیکم و رحمةالله وبرکاته
💖 @H2oNaCl
#تشرفات
♨️توجه خاص آقا #امام_زمان (علیه السلام)به مادرشان نرجس خاتون(علیها سلام)
🔹حضرت بقیه الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند.
مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون..
🔹حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم.
طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم.
🔹حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت.
خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم..
آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید»
یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند.
🔹بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله».
یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم:
«اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...»
✍آیت الله ناصری دولت آبادی
📚 کمال الدین، ج 2، ص 670
بحارالأنوار، ج 68، ص 96
💖 @H2oNaCl
❇️ تشرف سید مهدى عباباف نجفى
☑️ سید مهدى عباباف نجفى، که مداومت تشرف به مسجد سهله در شبهاى چهارشنبه را داشت فرمود:
🌌 شبى با جمعى از رفقا به مسجد سهله مشرف شدیم.
✨ دیدیم رکن قبله مسجد، طرف شرقى، همان جا که مقام (۱) حضرت حجت (ع) واقع میباشد، روشن است.
پیش رفتیم.
سید بزرگوارى در محراب مشغول عبادت بودند.
معلوم شد آن روشنى، روشنى چراغ نیست، بلکه نور صورت مبارک آن سرور، در و دیوار را منور ساخته است.
به جاى خود برگشته و باز نظر کردیم.
آن صفه (۲) را روشن دیدیم، گویا چراغ نوربخشى در آن گذارده اند.
چون نزدیک شدیم همان حال سابق را یافتیم تا یقین کردیم که آن بزرگوار امام ابرار و سلاله ائمه اطهار (ع) است.
هیبت آن حضرت همه ما را گرفت.
هر یک در جاى خود مانند چوب از حس و حرکت افتادیم، جز من که چند قدمى از رفقا جلوتر رفتم.
هر چه خواستم نزدیک شوم یا عرضى کنم، در خود یارایى ندیدم، مگر این که مطلبى به خاطرم آمد و عرض کردم:
🔹 لطفا استخاره اى براى من بگیرید.
▫️ آن حضرت دست مبارک خود را باز نموده و با آن تسبیحى که مشغول به ذکر بودند، مشتى گرفته و بعد از حساب کردن در جواب به من فرمودند:
🔸 خوب است.
▫️ بعد هم روی مبارک خود را به سوی ما انداخته و نظر پر فیض خویش را برای لحظاتی بر ما ادامه داد.
گویا انتظار داشت که حاجت دنیا و آخرت خویش را از درگاه لطف و عطایش درخواست نماییم، ولی سعادت و استعداد، ما را یاری نکرد و قفل خاموشی دهان ما را بست.
سپس به سمت در مسجد روانه گردید، چون قدری تشریف برد قدرت در پای خودیافته به دنبالش روانه شدیم.
وقتی خواست از در مسجد بیرون رود، دوباره روی مقدس خود را به طرف ما نمود و مدتی به همین حال بود.
ما چند نفر بدون حس و حرکت بودیم و هیچ قدرتی نداشتیم.
تا آن که بالاخره از مسجد خارج شدیم و به فاصله ای که بین دو در بود رسیدیم.
آن بزرگوار از در دوم خارج شدند.
به مجرد خروج حضرت قوت و شعور ما بازگشت.
فورا و با سرعت هر چه بیشتر به سمت در دوم دویدیم.
به چشم بهم زدنی از در دوم خارج شدیم و نظر به اطراف بیابان انداختیم، ولی هیچ کس را نیافتیم.
هر چه به اطراف و اکناف دویدیم به هیچ وجه اثری نیافتیم و برای ما معلوم شد که به مجرد خروج از در دوم، حضرت از نظر ما مخفی شده اند.
بر بیلیاقتی و از دست دادن فرصتی که برای ذکر حاجاتمان پیش آمده بود، افسوس خورده و متاثر شدیم.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۶۶
(۱). مکانهایى که به خاطر دیده شدن معجزه یا کرامت و امثال این موارد، مورد توجّه واقع شده و کم کم زیارتگاه شدهاند.
(۲). قسمتى از اتاق یا سالن که کمى بلندتر از جاهاى دیگر ساخته میشود.
🏷 #امام_زمان عجل_الله_فرجه #مسجد_سهله #تشرفات
🌹اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🌹
💖 @H2ONaCl
🌱 تشرف یکی از شیعیان صالح اهل بیت (ع)
☑️ مردی صالح از شیعیان اهل بیت (ع) نقل میکند:
▫️ سالی به قصد تشرف به حج بیت اللّه الحرام، براه افتادم. در آن سال، گرما بسیار شدید بود و بادهای سَموم(۱) خیلی میوزید.
به دلایلی از قافله عقب ماندم و راه را گم کردم، ازشدت تشنگی و عطش از پای درآمده و بر زمین افتادم و مشرف به مرگ شدم.
ناگهان شیهه اسبی به گوشم رسید، وقتی چشم باز کردم، جوانی خوشرو و خوشبو دیدم که بر اسبی شهبا (خاکستری رنگ) سوار بود.
آبی به من داد، آن را آشامیدم و دیدم از برف خنک تر و از عسل شیرین تر است.
آن آب مرا از هلاکت نجات داد.
گفتم:
🔹 مولای من، تو کیستی که این لطف را نسبت به من نمودی؟
▫️فرمود:
🔸 منم حجت خدا بر بندگانش و بقیه اللّه (باقی مانده خیرات الهی) در زمین.
منم آن کسی که زمین را از عدل و داد پر میکند، همان طوری که از ظلم و ستم پر شده است.
منم فرزند حسن بن علی ابن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (ع).
▫️ بعد فرمود:
🔸 چشمهایت را ببند.
▫️ چشمهایم را بستم.
فرمود:
🔸 بگشا.
▫️ گشودم.
ناگاه، خود را در پیش روی قافله دیدم و آن حضرت از نظرم غایب شدند.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۷۷
(۱) بادهاى سَموم:
«باد سموم» یا «سام» بادی بسیار خشک، گرم و سوزنده، تند و مرگبار است که معمولاً با ماسه و گرد و غبار همراه است و به همین دلیل خفه کننده است. این باد قابلیت دید را در فاصله چندمتری کاهش میدهد و یا تقریباً از بین میبرد. آنچنان داغ است که گویی از یک بخاری کاملاً داغ خارج میشود. این باد شنها را جمع و بهصورت موج و تپه روی هم انباشته میکند و شکل تپههای شنی را در امتداد مسیر تغییر میدهد. این باد گرمازدگی ایجاد میکند به طوری که حرارت بیشتری را به بدن انسان میرساند و شخص را مسموم میکند به طوری که هرگاه آب خنک یا یخ برای شخص باد سام زده در دسترس نباشد، وی را خفه میکند و میکُشد.
در چنین موقعی است که شخص نفسش تنگ، چشمهایش قرمز و لبهایش خشک میشود و پا به فرار میگذارد. شترهای آنها نیز گاهی فرار میکنند و گاهی روی زمین دراز میکشند و گردنهای خود را روی ریگها میگذارند و پوزه خود را به زمین مینهند و اگر در چنین توفان خطرناکی کاروان بتواند خود را به پناه کوه یا سنگی برساند و در آنجا بماند تا توفان فرو نشیند، جان سالم به در خواهد برد، ولی اگر در میان بیابان بیسر و ته گم شود و دسترسی به پناهگاه پیدا نکند یا توفان شدید باشد، حالت بهت و دوران سر به او دست میدهد به طوری که نیروی فرار کردن هم از او گرفته میشود و کاروانیان در زیر تلهای ریگ متحرک دفن میشوند.
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
💖 @H2ONaCl
🌸 شنیدن صدای ملکوتی امام زمان (عجل الله فرجه) در حال دعای عاشقانه برای طلب بخشش گناهان شیعیان
✅ سيّد بن طاووس رحمه اللّه میفرماید:
🌌 سحرگاهی در سرداب مقدّس بودم. ناگاه صدای مولایم را شنیدم كه برای شیعیان خود دعا میكردند و عرضه میداشتند:
📜 اللّهمّ انّ شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا و بقيّة طینتنا و قد فعلوا ذنوبا كثیرة اتّكالا علی حبّنا و ولایتنا فان كانت ذنوبهم بینك و بینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما كان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاصّ بها عن خمسنا و ادخلهم الجنّة فزحزحهم عن النّار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطك.
▫️ ترجمه دعا این است:
✨ خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقيّه طینت ما خلق كرده ای؛
آنها گناهان زیادی با اتّكاء بر محبّت به ما و ولایت ما، كرده اند؛
اگر گناهان آنها گناهی است كه در ارتباط با تو است، از آنها بگذر كه ما را راضی كرده ای.
و آنچه از گناهان آنها، در ارتباط با خودشان هست، خودت بین آنها را اصلاح كن و از خمسی كه حقّ ما است، به آنها بده تا راضی شوند.
و آنها را از آتش جهنّم نجات بده.
و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما.
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، ص: ۳۰۷
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #تشرفات
💖 @H2ONaCl
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ملاقات با امام زمان سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف
عالم ربانی استاد شیخ عبدالحسین بندانی نیشابوری حفظه الله تعالی
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
🔸 امام رضایی ها
💖 @H2ONaCl
🌸 تشرف ملا حبیب اللّه و حاج سید محمد صادق قمى
✅ مـلا حـبیب اللّه، كه از متقین و مورد اعتماد است، مؤذن مسجدى بود كه مرحوم حاج سید محمد صادق قمى (ره) آن را تاسیس كرد.
ایشان فرمود:
▫️ عـادت مـن ایـن بود، كه یك ساعت قبل از طلوع فجر، به مسجد مىآمدم و نافله شب را در آن جا مـىخـوانـدم و وقتى هوا گرم مى شد بر پشت بام مسجد بجا میآوردم و بعد از اداء نافله بر سطح ایـوان مـرتـفع مسجد مىرفتم و قبل از اذان قدرى مناجات مىكردم.
وقتى كه صبح مىشد اذان مىگفتم و براى نماز پایین مىآمدم.
ایـن بـرنامه را نزدیك به بیست سال اجرا میكردم.
شبى از شبها كه تاریك بود و باد مىوزید، بنا بر عـادت بـه مـسـجد آمدم.
دیدم در مسجد باز است و یك روشنایى در آن جا دیده مىشود.
گمان كـردم خـادم، در مـسـجـد را نـبـسته و چراغ را خاموش نكرده است.
داخل شدم كه ببینم جریان چـیـسـت، دیـدم سیدى به لباس علماء ایران در محراب مشغول نماز است و آن روشنایى از چهره مبارك ایشان ساطع مىشود نه از چراغ! درباره آن سید و صورت نورانیش تفكر میكردم.
وقتى از نماز فارغ شد، رو به من نمود و مرا به اسم صدا زد و فرمود:
🔶 به آقاى خود (سید محمد صادق قمى) بگو بیاید.
▫️ بـدون تـامل امر او را اطاعت نمودم و رفتم كه مرحوم حجة الاسلام سید محمد صادق قمى را خبر كنم.
چون به خانه اش رسیدم در را به آرامى كوبیدم.
دیدم، آن مرحوم درحالى كه عمامه خود را به سـر كرده، پشت در ایستاده و مىخواهد از خانه خارج شود.
سلام كرده و عرض كردم:
🔹 سید عالمى در مسجد است و شما را احضار نموده است.
▫️ فرمود:
🔸 آیا او را شناختى؟
▫️ گـفـتـم:
🔹 نه، نشناختم، ولى از علماء ولایت ما نیست.
آقا! چقدر صورت او نورانى است، من چنین صورت نورانى در مدت عمرم ندیده ام.
▫️ اما مرحوم سید محمد صادق به من جوابى نمىداد.
با ایشان بودم، تا داخل مسجد شد.
دیدم نسبت به آن سید، ادب خاصى را رعایت مى كند و خضوع كاملى در برابر ایشان دارد.
سلام كرد و نزدیك ایشان نشست و با آن شخص مذاكره اى نمود.
بعد از مدت زمانى، آن سید از مسجد خارج شد.
مـن كـه از خـضوع ایشان تعجب كرده بودم پرسیدم:
🔹 این سید كه بود؟ و چرا تا این حد نسبت به او خضوع مى كردید؟
▫️ رو به من نمود و فرمود:
🔸 او را نشناختى؟
▫️ گـفـتـم:
🔹 نه.
▫️ از من تعهد گرفت كه در مدت حیاتش، این جریان را بروز ندهم.
بعد فرمود:
🔸 آن آقا، مولاى من و تو، حضرت صاحب العصر و الزمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف بود.
▫️ در ایـن جـا مـن بـه سوى در مسجد دویدم.
دیدم در بسته و مسجد تاریك است و احدى در آن جا نیست.
از سـخنان حضرت با ایشان چیزى نفهمیدم، جز آن كه امر به اقامه نماز جماعت صبح در اول فجر فرمودند.
❇️ مـلا حبیب اللّه این مطلب را بروز نداد، مگر بعد از وفات حجة الاسلام سید محمدصادق قمى، و بر صدق این قضیه، سه بار به قرآن كریم قسم خورد.
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحه ۷۲
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #نماز_اول_وقت #تشرفات💚
💚اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 💚
💖 @H2ONaCl
19.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 تشرفات به محضر امام زمان (عج)
✅ شفا یافتن محیی الدین اربیلی به دست #امام_زمان عجل الله فرجه...
👈 دلت با هرجبههای(حق یا باطل)
که باشه، همراه همون جبهه هستی.
با همون جبهه پیوند میخوری...
🎙 استاد عالی
#ماه_رمضان #اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #رمضان_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
🔸امام رضایی ها
💚اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 💚
💖 @H2ONaCl
☑️ تشرف جناب جعفر نعلبند اصفهانى در راه زیارت کربلا و به همراه طی الارض و دیدن صورت برزخی مردم
(قسمت اول)
✅ آقاى حاج ميرزا محمد على گلستانه اصفهانى (ره) فرمودند:
عموى من، آقا سيد محمد على (ره) براى من نقل كردند:
▫️ در زمـان مـا در اصـفهان شخصى به نام جعفر كه شغلش نعلبندى بود، بعضى حرفها را مى زد كه مـوجـب طـعـن و رد مـردم شـده بـود، مـثـل آن كه مىگفت:
🔸 با طى الارض به كربلا رفته ام.
▫️ يا مىگفت:
🔸 مردم را به صورتهاى مختلف ديدهام.
▫️ و يا
🔸 خدمت حضرت صاحب الامر (ع) رسيده ام.
▫️ او هم به خاطر حرفهاى مردم، آن صحبتها را ترك نمود.
تـا آن كه روزى براى زيارت مقبره متبركه تخت فولاد مى رفتم.
در بين راه ديدم جعفر نعلبند هم به آن طرف مى رود.
نزديك او رفتم و گفتم:
🔹 ميل دارى در راه با هم باشيم؟
▫️گفت:
🔸 اشكالى ندارد، با هم گفتگو مى كنيم و خستگى راه را هم نمى فهميم.
▫️ قدرى با هم گفتگو كرديم، تا آن كه پرسيدم:
🔹 اين صحبتهايى كه مردم از تو نقل مى كنند، چيست؟ آيا صحت دارد يا نه؟
▫️ گفت:
🔸 آقا از اين مطلب بگذريد.
▫️ اصرار كردم و گفتم:
🔹 من كه بى غرضم، مانعى ندارد بگويى.
▫️ گـفـت:
🔸 آقـا، مـن بيست و پنج بار، از پول كسب خود، به كربلا مشرف شدم و در همه سفرها، براى زيارتى عرفه مىرفتم.
در سفر بيست و پنجم بين راه، شخصى يزدى با من رفيق شد.
چند منزل كه بـا هـم رفـتـيم، مريض شد و كم كم مرض او شدت كرد، تا به منزلى كه ترسناك بود، رسيديم و به خاطر ترسناك بودن آن قسمت، قافله را دو روز در كاروانسرا نگه داشتند، تا آن كه قافلههاى ديگر برسند و جمعيت زيادتر شود.
از طرفى حال زائر يزدى هم خيلى سخت شد و مشرف به موت گرديد.
روز سوم كه قافله خواست حركت كند، من راجع به او متحير ماندم كه چطور او را با اين حال تنها بـگذارم و نزد خداى تعالى مسئول شوم؟ از طرفى چطور اين جا بمانم و از زيارت عرفه كه بيست و چهار سال براى درك آن، جديت داشته ام، محروم شوم؟ بالاخره بعد از فكر بسيار، بنايم بر رفتن شد، لذا هنگام حركت قافله، پيش او رفتم وگفتم:
🔹 من مىروم و دعا مىكنم كه خداوند تو را هم شفا مرحمت فرمايد.
▪️ايـن مطلب را كه شنيد، اشكش سرازير شد و گفت:
🔸 من يک ساعت ديگر مىميرم، صبر كن، وقتى از دنـيا رفتم، خورجين و اسباب و الاغ من مال تو باشد، فقط مرا با اين الاغ به كرمانشاه و از آن جا هم هر طورى كه راحت باشد، به كربلا برسان.
▪️ وقتى اين حرف را زد و گريه او را ديدم، دلم به حالش سوخت و همان جا ماندم.
قافله رفت و مدت زمانى كه گذشت، آن زائر يزدى از دنيا رفت.
من هم او را بر الاغ بسته و حركت كردم.
وقتى از كاروانسرا بيرون آمدم، ديدم از قافله هيچ اثرى نيست، جز آن كه گرد و غبار آنها از دور ديده مى شد.
تـا يک فـرسخ راه رفتم، اما جنازه را هر طور بر الاغ مىبستم، همين كه مقدارى راه مىرفتم، مىافتاد و هيچ قرار نمىگرفت.
با همه اينها به خاطر تنهايى، ترس بر من غلبه كرد.
بالاخره ديدم، نمىتوانم او را ببرم، حالم خيلى پريشان شد.
همان جا ايستادم و به جانب حضرت سيدالشهداء (ع) توجه نمودم و با چشم گريان عرض كردم:
🔹 آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان رها كنم، نزد خدا و شما مسئول هستم. اگر هم بخواهم او را بياورم، توانايى ندارم.
▪️ نـاگهان ديدم، چهار نفر سوار پيدا شدند و آن سوارى كه بزرگ آنها بود، فرمود:
🔶 جعفر با زائر ما چه مى كنى؟
▪️ عرض كردم:
🔷 آقا چه كنم، در كار او مانده ام!
▪️ آن سه نفر ديگر پياده شدند.
يك نفر آنها نيزه اى در دست داشت كه آن را در گودال آبى كه خشك شده بود فرو برد، آب جوشش كرد و گودال پر شد.
آن ميت را غسل دادند. بزرگ آنان جلو ايستاد و با هم نماز ميت را خوانديم و بعد هم او را محكم بر الاغ بستند و ناپديد شدند. مـن هم براه افتادم. ناگاه ديدم، از قافله اى كه پيش از ما حركت كرده بود، گذشتم و جلو افتادم.
كـمـى گـذشت، ديدم به قافله اى كه پيش از آن قافله حركت كرده بود، رسيدم. و بعد هم طولى نكشيد كه ديدم به پل نزديك كربلا رسيده ام.
در تعجب و حيرت بودم كه اين چه جريان و حكايتى است! ميت را بردم و در وادى ايمن دفن كردم.
قـافله ما تقريبا بعد از بيست روز رسيد.
هر كدام از اهل قافله مى پرسيد:
🔹 تو كى و چگونه آمدى!
▪️ من قضيه را براى بعضى به اجمال و براى بعضى مشروحا مى گفتم و آنها هم تعجب مى كردند.
تا آن كه روز عرفه شد و به حرم مطهر مشرف شدم، ولى با كمال تعجب ديدم كه مردم را به صورت حيوانات مختلف مى بينم، از قبيل: 🐺 گرگ، 🐖 خوك، 🐒 ميمون و غيره
🐑 🦗 🦍 🐕 🐀 🦎 🦦 🐃 🐓 🕷 🐁 🐌 🐄 🦀 🦛 🐍 🦨 🐜 🐗 🦂 🦧 🦓 🐊 🦞
و جمعى را هم به صورت انسان مى ديدم!
(ادامه دارد ...)
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #کربلا #تشرفات
☑️ تشرف جناب جعفر نعلبند اصفهانى در راه زیارت کربلا و به همراه طی الارض و دیدن صورت برزخی مردم
(قسمت دوم)
▪️ از شـدت وحشت برگشتم و مجددا قبل از ظهر مشرف شدم.
باز مردم را به همان حالت مىديدم.
برگشتم و بعد از ظهر رفتم، ولى مردم را همان طور مشاهده كردم! روز بعد كـه رفتم، ديدم همه به صورت انسان مىباشند.
تا آن كه بعد از اين سفر، چند سفر ديگر مـشرف شدم، باز روز عرفه مردم را به صورت حيوانات مختلف مى ديدم و در غير آن روز، به همان صورت انسان مىديدم.
به همين جهت، تصميم گرفتم كه ديگر براى زيارتى عرفه مشرف نشوم.
چون اين وقايع را براى مردم نقل مى كردم، بدگويى مى كردند و مىگفتند:
🔹 براى يك سفر زيارت، چه ادعاهايى مىكند.
▪️ لذا من، نقل اين قضايا را به كلى ترك كردم، تا آن كه شبى با خانواده ام مشغول غذا خوردن بوديم.🍳🍚
صـداى در بـلند شد، وقتى در را باز كردم، ديدم شخصى مى فرمايد:
🔸 حضرت صاحب الامر (ع) تو را خواسته اند.
▪️ بـه هـمـراه ايشان رفتم، تا به مسجد جمعه رسيدم.
ديدم آن حضرت (ع) در محلى كه منبر بسيار بلندى در آن بود، بالاى منبر تشريف دارند و آن جا هم مملو از جمعيت است.
آنها عمامه داشتند و لباسشان مثل لباس شوشترى ها بود.
به فكر افتادم كه در بين اين جمعيت، چطور مى توانم خدمت ايشان برسم، اما حضرت به من توجه فرمودند و صدا زدند:
🔶 جعفر بيا.
▪️ من رفتم و تا مقابل منبر رسيدم.
فرمودند:
🔶 چرا براى مردم آنچه را كه در راه كربلا ديده اى نقل نمى كنى؟
▪️ عرض كردم:
🔷 آقا من نقل مىكردم، از بس مردم بدگويى كردند، ديگر ترک نمودم.
▪️ حضرت فرمودند:
🔶 تو كارى به حرف مردم نداشته باش، آنچه را كه ديده اى نقل كن تا مردم بفهمند ما چه نظر مرحمت و لطفى با زائر جدمان حضرت سيدالشهداء (ع) داريم.
⬅ «برکات حضرت ولی عصر (عج)» اثر سید جواد معلم
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #کربلا #تشرفات
💚اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 💚
💖 @H2ONaCl