🔸 بسم الله 🔸 💠 شروع راه توی اردوی قم بود که خبرش را شنیدم. اول باور نکردم، اما وقتی جلسه گذاشتند و رسما اعلام شد، از خوشحالی بال در آوردم. وقتی طرح و برنامه‌اش را چیدند، سریع دست به کار شدم. آنقدر سرگرم و مشغول فرم ضمانت و گرفتن گذرنامه و مجوز خروج از کشور شدم که دیگر به هیچ چیزی فکر نمی‌کردم. آخر چند ماه قبل چه کسی چنین چیزی را باور میکرد! باید سریع آماده می‌شدم و مقدماتش را محیا می‌کردم. دوازده روز تا وصال مانده بود که لابه لای این کاغذ بازی‌ها، خبر دادند باید جایی برویم. لابد کاغذ دیگری را باید امضا می‌کردم. اما اینبار ماجرا فرق داشت! خیابان بالاگر، حسینه شیخ مرتضی زاهد. در که باز شد، پیرمردی در انتهای حسینیه نشسته بود. چهره‌ای نورانی و خندان. آری او آیت‌الله جاودان بود. او نیز سخن از جواز می‌کرد. اما گرفتن جواز از خود مولا. سخن از رعایت ادب و لزوم شناخت اهمیت این ماجرا. اینجا بود که فهمیدم این سفر با همه سفرها فرق دارد. حتی فهمیدم این سفر عراقم نیز با همه سفر های گذشته‌ام به عراق نیز فرق دارد و رنگ و بویی از جنس معرفت دارد. آری، فهمیدم خیلی کار دارم و این تازه اول راه است ... #دیدار_با_آیت_الله_جاودان #معراج_معرفت #اردوی_چهارم #نجف_اشرف #حوزه_دانشجویی_شریف #برادران --------------- حوزه دانشجویی شریف 🔻 @HDSHARIF hd.sharif.ir