"حالا بخند
مرگِ من بخند
بیشتر
یکم بیشتر
آهاااان حالا شد..."
این کلمهها رو وقتی شنیدم
که رانندهی اسنپ داشت با تلفن حرف میزد.
حدودا چهل و پنج سال داشت
بعد از اینکه تلفن رو قطع کرد بهم گفت:
ببخشید داداش شرمنده
دست خودم نیست
خانومم که دلش میگیره اصلا دیوونه میشم.
یه چیزایی میگم که جوونا نمیگن.
ولی خداییش عجقم و عجیجم نمیگم
بعد زد زیر خنده...
خندیدم و گفتم : دمت گرم ، کارت خیلی درسته
گفت : خدا پیغمبری نمیخوام لاف بزنم
ولی با اینکه سواد درست حسابی ندارم
دکترای عاشقی دارم.
میدونی مهم ترین نشونه عشق چیه!؟
گفتم : نه
بعد همینطور که بوق میزد تا ترافیک باز بشه گفت :
خنده...
گفت : تو وقتی که عاشق یکی باشی عاشق خندههاش میشی
اون وقت هر کاری میکنی تا بخنده
اگه خنده یه نفر دلتو آب نکرد
یعنی هیچ حسی بهش نداری
اگه خندهش یادت موند
و صبح تا شب جلوی چشمت اومد
یعنی دلباختی حتی اگه نخوای قبول کنی..
وقتی پیاده شدم و کرایه رو حساب کردم بهش گفتم :
میدونی تو نشونههای عشق،چی از خنده مهمتره!؟
گفت : نه ، چی!؟
گفتم : هیچی
هیچی از خنده کسی که دوسش داری مهمتر نیست
خودت و خانومت خوش خنده باشید همیشه
دوتا بوق زد یعنی تو هم همینطور..
#مناسب_پادکست
به وقت اولین دیدار:
به هیچ آهنگی گوش نده.
و هیچ عطری نزن.
و برحذر باش که
مکانش را زیاد دوست نداشته باشی.
و دلیلش را نپرس.
چند روزی بود که هرچندساعت
پیرزنی با ۱۱۰ تماس میگرفت و ساعت رو میپرسید
میگفت قرص دارم باید بخورم
نمیدونم ساعت چند هستش
با تلفن های دیگه هم تماس میگیرم
فکر میکنن دارم مسخره میکنم و جواب نمیدن
بچه های آدرس پیرزن رو گرفتن و یه واحد گشتی اعزام کردن به منزل ایشون
وقتی رسیدن دیدن پیرزن در منزلی ساده زندگی میکنه
و سواد هم نداره فقط بلده شماره ۱۱۰ رو بگیره
ساعت مصرف قرص های پیرزن رو پرسیدن و یادداشت کردن و برگشتن
از اون در اتاق یک برگه نصب کردن و سر ساعت مصرف قرص ها با ایشون تماس میگیرن
میگن مادرجان الان وقت قرص صورتیه هستش
و هربار که نگهبان ها عوض میشن
به نگهبان بعدی تاکیید میکنن که فراموش نکنی زنگ بزنی پیرزن قرصاشو بخوره.
#مناسب_پادکست