eitaa logo
هیچ²
1.6هزار دنبال‌کننده
379 عکس
24 ویدیو
0 فایل
-سوداگرِ خیالم‌ و سرمایه‌دارِ هیچ‌ خودمونی تره: @hhhhhan
مشاهده در ایتا
دانلود
ناارومم ناامیدم ناتوانم ناخوشم. تمام "نا" های غمگین دنیام.
چه فایده از دوست‌ داشتنم وقتی مرا نمی‌فهمی دلتنگم می‌شوی ولی به دنبالم نمی‌گردی که من قسمتی از توام، اما مهمترینِ تو نه.
گفتا ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست
نیست هوای بوستان، کنجِ قفس خزیده را
باید خودم را ببرم خانه باید ببرم صورتش را بشویم ببرم دراز بکشد دل‌داری‌اش بدهد، که فکر نکند بگویم که میگذرد، که غصه نخورد باید خودم را ببرم بخوابد من خسته است.
کاش دارو بودم، منو در جای خنک و به دور از نور آفتاب نگهداری میکردن.
_
وقتی برای بردن من می شکافی صف قیامت را تازه آنجا مجاب خواهم شد که تو هم دوست داری غلامت را
تو یه صدایی مثل صدای شستن رخت توو دلم وقتی که اولین نخ سیگارمو توو زیرزمین خونمون دور از چشم همه کشیدم. یه نگاهی مثل نگاه مشکوک مراقب کنکور ریاضی سال ۶۷ به من وقتی که کل ذهنم درگیر فهمیدن میانه‌ی داده های آماری ۴۰ ، ۳۵ ، ۵۸ ، ۴۱ ، ۱۱ و ۱۷ بود. تو یه خوابی مثل خواب خون دماغ شدنم سر سفره‌ی افطاری مادرجون اینا توو روز آخر ماه رمضون. تو تعبیر همون خوابی تو یه سایه‌ای روی دیوار کاهگلی عمو اینا درست وقتی که زنش سر زا رفت و دیگه برنگشت. تو یه رد پایی رو ماسه‌های دریای شهسوار همون روزی که مالک رفت توو آب و هیچوقت برنگشت. تو همون باد مزخرفی توو چارشنبه‌سوری که وقتی مغازه‌ی دایی آتیش گرفته بود اینقدر شدید وزیدی که نزدیک بود خونه‌شونم توو آتیش بسوزه تو رنگ زرد صورت مادرمی وقتی جلو مغازه‌ی آقای کوشا به خاطر فشار عصبی حالش بد شد و از حال رفت. تو گریه‌های منی که حس میکردم دارم بی‌مادر میشم. تو اون آب میوه‌ی فاسدی. تو همون لات سر کوچه‌ای که هرروز با صدای مزخرف اگزوز موتورش خواهر کوچیکمو بی‌خواب میکرد. تو یه صحنه‌ی تکرار شونده‌ی مزخرفی. تو اون سرامیک خیس کف آشپزخونه‌ای که من به خاطر خوردن دو قاشق از غذای مورد علاقم دوئیدم سمت ماهیتابه سر خوردم و با مغز افتادم روش. تو همون روانشناس بی مسئولیتی که وقتی من با اون همه غم نشسته بودم روبروش و داشتم از دردام براش میگفتم همش به ساعت نگاه میکرد. تو یه خشاب سرترالینی که خوردم بمیرم و نمردم. تو یه مشت گزنه‌ای که وقتی از دوچرخه پرت شدم روش تا یه ماه سوزوندی منو. تا حالا چیزی جز حال بد واسم داشتی؟ تا حالا منو خندوندی؟ تا حالا منو بدون درد دیدی؟ تا حالا چسب زخم زدی رو زخمام؟ تا حالا وقتی یهو خوابم برده روم پتو انداختی؟ تا حالا توو چشمام خوشحالی کاشتی؟ تا حالا منو دیدی!؟ نه چون تو فقط خودتو میبینی. تو فقط دوست داری خودت لذت ببری بدون اینکه برات حتی یه ذره حال من مهم باشه. آدم اینقدر با خودش بد تا نمیکنه ها.. حواست هست!؟ من منو اذیت میکنه آدمی که حالش از خودش بهم میخوره .. از کی تا کی!؟ از کجا تا کجا این مدلی شدی منه احمقه من!؟ - نامه ای به خودم/گچپژ یاداشت های پاره1400
هر کسی تو کتاب زندگیش یه فصلی داره که حتی تو خلوت خودش دوس نداره اونو دوباره بخونه.
خسته کننده‌ترین برنامه کهکشان راه‌شیری: "انسان (زنده)، تکرار: هرروز"