وقتی سخت میگیری، نه معده ای میمونه، نه قلبی، نه لبی، نه ناخونی، نه مویی، نه آرامشی و نه روحی
پس سعی کن سخت نگیری
از شوق تماشای شب چشم تو سرشار
آیینه به دست آمدهام بر سر بازار
هر غنچه به چشم من دلتنگ جز این نیست
یادآوری خاطرهی بوسهی دیدار
روزی که شکست آینه با گریه چه میگفت
دیوار به آیینه و آیینه به دیوار
کشتم دل خود را که نبینم دگری را
یک لحظه عزادارم و یک عمر وفادار
چون رود که مجبور به پیمودن خویش است
آزاد و گرفتارم آزاد و گرفتار
ای موج پر از شور که بر سنگ سرت خورد
برخیز فدای سرت، انگار نه انگار
تا لحظهی بوسیدن او فاصلهای نیست
ای مرگ، به قدر نفسی دست نگهدار
#شعر
گرمی آغوش او
صدای محسن چاوشی
چای با عطر گلاب روضه
آش داغ در ظرف چینی گلدار
حوض آبی حیاط مسجد
عطر نان زردچوبه ای سر کوچه
صدای ربنای شجریان
اگر نبودیم
مارا در آنچه که دوست داشتیم بیابید