یک سیب افتاد و جهان از قانون جاذبه باخبر شد
میلیونها جسد افتاد
ولی بشر معنی انسانیت را درک نکرد
اگر زنده ماندم
و روزی باهم در یک خانه چای خوردیم
برایت تعریف میکنم که این روزها
چقدر سخت و دیر و دور گذشت
شبی که دیدمت
عقربه ها دونده های المپیک بودند
حالا که نیستی
مثل بازنشسته های وسط پارک
متفکرانه
دوز بازی می کنند