‹هیــمـٰاالـحـرم›
_
شنیدممصرعیشیوا،کهشیرینبودمضمونش
منممجنونآنلیلاکهصدلیلاستمجنونش . .
‹هیــمـٰاالـحـرم›
. .
من از مادر خود تا به ابد ممنونم
که سپردهست مرا دستِ اباعبدالله !
‹هیــمـٰاالـحـرم›
_
ما را بقیه پس زده بودند هزاربار ؛
ما را حسین بود که آدم حساب کرد : ) .