#بسیج یعنی به #صحنه_آمدن و به #میدان_آمدن. چه میدانی؟ میدان چالشهای حیاتی و اساسی. میدانها و چالشهای اساسی زندگی چیست؟ فقط آن وقتی است که به کشوری حمله شود و مردم آن کشور به صحنه بیایند تا از مرزهای خودشان دفاع کنند؟ البته که نه؛ این فقط یکی از موارد به میدان آمدن است. آن وقتی هم که #هویت_ملی و #سیاسی یک ملت مورد مناقشه قرار میگیرد، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که به #فرهنگ و #اعتقادات و #باورهای_ریشهدار یک ملت اهانت میشود و آن را تحقیر میکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که نسل برگزیدهی یک ملت احساس میکنند از غافلهی دانش عقب ماندهاند و باید #علاجی بکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که احساس بشود #پایههای یک زندگی مطلوب و عادلانه در کشور #احتیاج به تلاش دارد تا ترمیم و یا استوار شود، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که #جبهههای_فکری و #فرهنگی دنیا برای تسخیر ملتها با ابزارهای فوق مدرن می آیند تا ملتی را از سابقه و فرهنگ و ریشهی خود جدا کنند و براحتی آن را زیر دامن خودشان بگیرند، جای به میدان آمدن است. همهی اینها انسانهایی را میطلبد که نیاز را احساس کنند؛آدمهای گیج و غافل و سرگرم نیازهای حقیر اصلاً این نیازها را احساس نمیکنند.
(مقام معظم رهبری ۱۳۸۴/۳/۵)
🌱#هفته_بسیج_گرامی_باد
✳️هادیان هدایت (آنچه مبلغین نیاز دارند)
https://eitaa.com/Hadi8243
https://eitaa.com/sufi110
سیره سیاسی اهل بیت 2.ppt
حجم:
1.95M
کتاب
#من_اطلاعاتی_بودم
خاطرات افسر اطلاعاتی، علی مهدوی
اثر: رضا اکبری آهنگر
📝متن یادداشت:
باسمه تعالی
این کتاب را امروز نویسنده محترم برای حقیر فرستاد تا فردا در مراسم رونمایی از این کتاب شرکت کنم.
جلد اول را نخواندم اما جلد دوم که مربوط به انجمن حجتیه بود را خواندم.
بسیار بسیار جامع با وجودی که با این گروه آشنا بودم اما اکثر مطالب برایم تازگی داشت. بیشترین توهینها به حقیر از همین گروه و پیروان آنان بوده است، اگر بخواهم در یک کلمه جنایت آنان را بگویم این است که آنان اسلام را در ۱۴۰۰ سال پیش نگه داشته و عقل را در دین تعطیل کردند.
📆تاریخ یادداشت:
۱۴۰۳/۱۰/۲۹
#سیاسی #انجمن_حجتیه
🔺مشکل خط انجمن حجتیه چیست؟
🎤در بیان استاد شهید هاشمی نژاد
خط انجمن همانی که سابقا وجود داشت، [عمدتا] مبارزه با بهائیت بود. خُب تا اینجا ما حرفی نداشتیم، کسی بیاید و با بهائیت مبارزه کند، اشکالی نداشت. اشکال کار چند مطلب بود.
۱) یکی اینکه آن برادران، یعنی تعدادی از رهبرانشان آنچنان بهائیت را #بزرگ میکردند که گویا اصلاً تمام خطر، بهائیت است در ایران. در حالی که ما معتقد بودیم، یعنی خط انقلاب معتقد بود که بهائیت یک شاخهای است از شاخههای کلّ استعمار. معلولی است، ما باید به سراغ علت برویم. نتیجتاً هم دیدید که وقتی اینها دیدند انقلاب میشود و عوامل امپریالیسم در هم کوبیده میشود، بهائیت هم میرود سراغ کار خودش. این یک جهت.
۲)جهت دوم، این مسئله بود که همانطور که میدانید بچههای مسلمان و پاک و صادقی که میرفتند و با آنها کار میکردند (ضمناً من عرض کنم من هیچ یک از آنها چه کوچکشان و چه بزرگشان را نمیخواهم متهم کنم و رهبرانشان را هم من متهم نمیکنم، ولی میگویم در دیدشان اشتباه داشتهاند و همین قدر برای ما کافی است که جریان را ببینیم چیست) اینها به بچههایشان میگفتند که به این شرط میتوانید با ما فعالیّت کنید که در کارهای #سیاسی دخالت نکنید. همان وقتی که بچههای ما در خیابانها بودند و فریاد میزدند، در زندان و در برابر گلوله بودند اگر کسی را احساس میکردند که در فعالیتهای سیاسی است عذر او را میخواستند و این دقیقاً خلاف خط امام است. به همین دلیل هم بود که رژیم اجازه میداد آنها در زمینه مبارزه با بهائیت کار کنند. چرا؟ برای اینکه برای رژیم این مسئله مطرح بود که سر جوانان را در یک جا گرم کند که کاری به کار آمریکا و رژیم و نفت و شرایط سیاسی نداشته باشند. حالا آن جای سرگرمی چه بود؟ برای رژیم فرق نداشت. گاهی به دانشجویان میگفت این همه عوامل شهوترانی برای شما ریخته، ما خودمان هم کمکتان میکنیم. امکانات رفاهی به آنان میدادند، بورس تحصیلی میدادند و انواع کارها که خلاصه کاری به نظام نداشته باشند. یکی هم این بود که بروید با بهائیت مبارزه کنید، به شرطی که در کارهای سیاسی مداخله نکنید.
۳) اما این جمله را هم توضیح بدهم، اینجور نبود که رژیم بگوید بروید با بهائیت مطلقاً مبارزه کنید. اگر این آقایان هم ادّعا میکنند که ما با بهائیت مبارزه میکردیم، کم لطفی میکنند.
بهائیت سه بُعد داشت؛ بعد اقتصادی، بعد سیاسی، بعد فکری. خوب دقت کنید. اینها در بعد سیاسی و بعد اقتصادی یک قدم هم اجازه نداشتند مبارزه کنند، رژیم، قرص جلوی اینها را میگرفت. اینها میتوانستند حتی راجع به پپسی کولا حرف بزنند، که مال «ثابت پاسال» بود؟ اینها میتوانستند راجع به شرکتهایی که در این مملکت از نظر اقتصادی در اختیار بهائیت بود حرف بزنند؟ ابداً! اینجا رژیم، چراغ قرمز داده بود و آقایان هم بر اساس دیدشان (باز نمیگویم خیانت همهشان، نه این را نمیگم)، عرض می کنم که ولی این بود که نباید با رژیم درگیری پیدا کرد دیگر، باید آهسته رفت تا گربه شاخ نزنه به آدم!
بنابراین در بُعد اقتصادی اینها با بهائیت مبارزه نداشتند و نمیتوانستند داشته باشند. در بعد سیاسی هم همین جور، میتوانستند بگویند آقای هویدا چرا تعدادی از وزرای شما در کابینهتان بهایی هستند؟ ابداً! میگفتند فضولی موقوف! پس کجا مبارزه میکردند و رژیم اشکالی نمیکرد و به آنها اجازه میداد؟ فقط در بعد فکری. توجه داشته باشید این را، مشخص باشد. این خط، وقتی ما میگوئیم انجمن حجتیه، یعنی این خط وجود دارد. (۱۳۶۰ سخنرانی)