امام باقر علیه السلام فرمودند:
.... ثُمَّ يُحْرِقُهُمَا بِالْحَطَبِ اَلَّذِي جَمَعَاهُ لِيُحْرِقَا بِهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ ؛ وَ ذَلِكَ اَلْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ ...
امام زمان علیه السلام آن دو نفر را با همان هیزمی میسوزاند که جمع کردند تا علی و فاطمه و حسن و حسین را آتش بزند و آن هیزمها نزد ماست و از یکدیگر ارث می بریم
دلایل الامامة طبری ج۱ ص ۴۵۵
امير المؤمنين (عليه السّلام) مىفرمود:
إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ
بيمناكترين چيزى كه از آن بر شما مىترسم دو چیز است
طُولُ اَلْأَمَلِ وَ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى
آرزوى دراز و پيروى از خواستۀ دل و هوای نفس
فَأَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَيُنْسِي اَلْآخِرَةَ
امّا آرزوى دراز آخرت را بفراموشى مىسپارد
وَ أَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ
و پيروى از خواستۀ دل آدمى را از راه حق باز مىدارد
أَلاَ وَ إِنَّ اَلدُّنْيَا قَدْ تَوَلَّتْ مُدْبِرَةً وَ اَلْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ مُقْبِلَةً
آگاه باشيد كه دنيا پشت كرده و ميرود، و آخرت رو كرده و مىآيد
وَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلْآخِرَةِ وَ لاَ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلدُّنْيَا
و هر يك را فرزندانى خواهد بود، پس از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد
فَإِنَّ اَلْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ
چرا كه امروز روز عمل است و حساب نيست
وَ اَلْآخِرَةَ حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ
و فردا روز حساب است و عمل نيست
بحارالانوار ج۷۰ ص۹۶ به نقل از امالی مفید
از اصبغ بن نباته روايت شده است كه گفت: روزى در مسجد كوفه نزد امير المؤمنين «ع» رفتم، در آنجا مردمان فراوانى با برده اى سياه ديدم كه مى گفتند: اى امير مؤمنان! اين برده دزدى كرده است. امام به او گفت: اى غلام، آيا تو دزدى كرده اى؟ گفت: آرى. دوباره پرسيد: اى غلام! آيا تو دزدى كرده اى؟ گفت: آرى، اى مولاى من. پس امام به او گفت: اگر براى بار سوم چنين بگويى (اعتراف كنى) دست راستت را خواهم بريد. آنگاه به او گفت: اى غلام، آيا تو دزدى كردها ى؟ گفت: آرى، اى مولاى من. امام به بريدن دست راست او فرمان داد، و آن را بريدند. آن غلام دست بريده را خونچكان به دست چپ گرفت و رفت. در ميان راه، ابن الكوّاء كه از دشمنان على بود او را ديد، از او پرسيد: دست راستت را چه كسى بريده؟
غلام در حالی که خون از دستش میچکید شروع کرد به مدح و منقبت و ثنای امیرالمومنین علیه السلام چون غلام از ستايش اميرالمؤمنين فارغ شد و به راه خويش رفت، عبدالله بن كواء نزد امام آمد و به امام گفت:
درود بر تو اى اميرمؤمنان. اميرالمؤمنين عليه السّلام به وى فرمود: السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى وَ خَشِيَ عَوَاقِبَ الرَّدَى
ابن كواء به امام عليه السّلام گفت: یا ابا الحسنین، دست راست غلام سياهى را بريده اى و من از او مىشنوم كه تو را همه گونه زيبا ثنا مىگويد. حضرت پرسيد: چه شنيدهاى؟ چه مىگويد؟
ابن كواء گفت : غلام چنين گفت و آن گاه همه آنچه غلام گفته بود، خدمت امام تكرار كرد.
امام عليه السّلام به دو فرزندش حسن و حسين عليه السّلام فرمود: برويد و غلام را نزد من بياوريد. آنان به دنبال غلام به كَندِه رفتند و به او گفتند: اى غلام، نزد اميرالمؤمنين عليه السّلام برو. اصبغ بن نباته گويد: چون غلام در جلوى اميرالمؤمنين عليه السّلام ايستاد، حضرت به وى فرمود: دست راستت را بريدم و تو آن گونه كه به من رسيده است، مرا ثنا می گويى !
او گفت: اى اميرالمؤمنين، شما تنها بر پايه ی يك حقّ واجب كه خداوند و رسول او واجب كرده است، آن را بريده اى. امام عليه السّلام فرمود: دستت را به من بده . آنگاه امام دست را گرفت و آن را با عبا پوشاند و تكبير گفت و دو ركعت نماز گزارد و كلماتى را كه ما مىشنيدم بر زبان جارى كرد و در پايان دعايش فرمود: مستجاب كن اى پروردگار عالميان و كف دست را سوار بر مچ كرد و به يارانش فرمود: عبا را از كف دست كنار بزنيد .
آنان عبا را از كف كنار زدند و ديدند كه كف بر مچ دست به اذن خداوند متعال پيوند خورده است.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
لَنَا مُحِبِّينَ لَوْ قَطَعْنَا الْوَاحِدَ مِنْهُمْ إِرْباً إِرْباً مَا ازْدَادُوا إِلَّا حُبّاً، وَ لَنَا مُبْغِضِينَ لَوْ أَلْعَقْنَاهُمُ الْعَسَلَ مَا ازْدَادُوا إِلَّا بُغْضاً، وَ هَكَذَا مَنْ يُحِبُّنَا يَنَالُ شَفَاعَتَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرمودند : همانا برای ما محبین و دوستانی است که اگر از ایشان یکی را قطعه قطعه کنیم زیاد نمی شود در آنها مگر حبّ ما ، و برای ما دشمنانی است که اگر دهان و حلقومشان را پر از عسل کنیم زیاد نمی شود در آنها مگر بغض و کینه نسبت به ما ، و این چنین است، کسی که محبِّ ما اهل بیت باشد روز قیامت مورد شفاعت ما قرار می گیرد.
بحارالانوار ج۳۴ ص۲۶۷ به نقل از نوادرالمعجزات طبری
بعد از آنکه نبی مکرم اسلام چگونگی ورود باشکوه حضرت زهرا سلام الله علیها را در صحرای محشر توصیف کردند فرمودند:
فاطمه جان
آنگاه منبرى از نور براى تو نصب مىشود ... هنگامى كه بر فراز منبر روى، جبرئيل از طرف خداوند سبحان نزد تو مىآيد و مىگويد:
يَا فَاطِمَةُ سَلِي حَاجَتَكِ
اى فاطمه!حاجت خويشتن را بخواه!
تو خواهى گفت:
يَا رَبِّ أَرِنِي اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ
پروردگارا! حسن و حسينم را به من نشان بده!
فَيَأْتِيَانِكِ وَ أَوْدَاجُ اَلْحُسَيْنِ تَشْخُبُ دَماً
حسنين در حالى نزد تو مىآيند كه خون از رگهاى گردن حسين فرو مىريزد.
بحارالانوار ج۴۳ ص۲۵۵ به نقل از تفسیر فرات کوفی
وقتی این داستان را شنیدم به شدت احساس حقارت کردم و با همه وجودم حس کردم که فقط ادعای محبت دارم و هیچ بویی از کمالات و اخلاقیات امام هادی نبرده ام و این روایت دائماً در مقابل دیدگانم مثل تابلو نقش می بست كه إنّما شِيعَةُ عَلِيٍّ مَن صَدَّقَ قَولَهُ فِعلُهُ شيعه على فقط كسى است كه رفتار او مؤيّد گفتارش باشد
«بریحه عباسی»، گماشته دستگاه حکومت و عامل اصلی تبعید امام هادی علیه السلام از مدینه به سامرا در بین راه رو به امام کرد و گفت: «تو خود بهتر میدانی که من عامل تبعید تو بودم. سوگندهای محکم و استوار خوردهام که چنانچه شکایت مرا نزد متوکل و یا حتی یکی از درباریان و فرزندان او کنی، تمامی درختانت را در مدینه به آتش کشم و خدمتکارانت را بکشم و چشمهها و قناتهای مزرعهات را ویران سازم. بدان که در تصمیم خود مصمم خواهم بود». امام (ع) با چهرهای گشاده در پاسخ بریحه فرمود:
«نزدیکترین راه برای شکایت از تو، این بود که وقت سحر شکایت تو را به درگاه خدا عرضه کنم و من شکایتی را که نزد خدا کردهام، نزد غیر خدا و پیش بندگانش عرضه نخواهم کرد».
ناگهان بریحه به دست و پای حضرت افتاد و با تضرع و زاری از امام درخواست بخشش کرد. امام نیز با بزرگواری تمام فرمود:
«تو را بخشیدم!!!!!»
اثبات الوصیة، المسعودی، ص 233
یکی از اشکالات بسیار بسیار بزرگ نوع بشر اینه که زیاد میدونه اما متناسب با عمل به این علم نیست؛ به عبارت دیگر ورودی هاش به مراتب بیشتر از خروجی هاشه و اینجا معرکه روایاته که واقعاً ترسناکه
در روایت داریم
اِنَّ العِلمَ یهْتِفُ بِالعَمَلِ فَاِن اَجَابَهُ وَ اِلَّا اِرتَحَلَ عَنهُ
علم، عمل را ندا می کند اگر جواب داد که هیچ وگرنه از وجود آن عالِم کوچ می کند
شنیدید میگن حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند؟ این جمله ریشه در روایت داره
اِنَّ العَالِمَ اِذَا لَم یعمَل بِعِلمِهِ زَلَّت مَوعِظَتُهُ عَنِ القُلُوبِ کمَا یزِلُّ المَطَرُ عَنِ الصَّفَا
هنگامی که عالِم به علمش عمل نکند، موعظه و پند او از قلبها می لغزد، چنانکه باران از روی جسم صاف می لغزد و نفوذ نمی کند.
قصه فراتر از این حرف هاست و از اینجا به بعد واقعاً خطرناک میشه حتی کار به کفر و دوری از خدا میکشه
لَاتَطلُبُوا علِمَ مَا لَاتَعلَمُونَ وَ لَمَّا تَعمَلُوا بِمَا عَلِمتُم فَاِنّ العِلمَ اِذَا لَم یعمَل بِهِ لَم یزَدْ صَاحِبَه اِلَّا کفْراً وَ لَم یزْدَد مِنَ اللَّهِ تَعَالَی اِلَّا بُعْداً
دانستن آنچه نمی دانید را طلب نکنید، در حالی که هنوز به آنچه می دانید عمل نکرده اید؛ زیرا علم هنگامی که به آن عمل نشود، صاحبش را غیر از کفر نمی افزاید و به غیر از دوری از خداوند چیزی زیاد نمی کند.
واضحه وقتی کار به کفر و دوری از خدا میرسه بی عقوبت نخواهد ماند تیر خلاص رو این روایت آخر میزنه خداوند تبارک و تعالی به حضرت داود وحی کرد
اِنّ اَهوَنَ مَا اَنَا صَانِعٌ بِعَالِمٍ غَیرِ عَامِلِ بِعِلمِهِ اَشَدُّ مِنْ سَبْعِینَ عُقوبةً اَنْ اُخرِجَ مِنْ قَلبِهِ حَلَاوَةَ ذِکرِي
همانا سبک ترین و خفیف ترین کاری که با عالِم غیر عامل به علمش می کنم، شدیدتر از هفتاد عقوبت است، و آن این است که شیرینی ذکر خود را از قلب او خارج می کنم
ما مِن عَمَلٍ حَسَنٍ يَعمَلُهُ العَبدُ إلّا ولَهُ ثَوابٌ في القرآنِ إلّا صلاةَ اللَّيلِ ؛ فإنَّ اللّه َ لَم يُبَيِّنْ ثَوابَها لِعَظيمِ خَطَرِها عندَهُ، فقالَ : «تَتَجافى جُنُوبُهم عَن المَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَـهُمْ يُنفِقُونَ * فلا تَعْلَمُ نَفسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم مِن قُرَّةِ أعْيُنٍ جَزاءً بِما كانوا يَعمَلونَ»
امام صادق عليه السلام : هر كار نيكى كه بنده مى كند ، در قرآن برايش ثوابى ذكر شده مگر نماز شب كه از بس نزد خدا پر اهميت است ثواب آن را معلوم نكرده و فرموده است : «پهلوهايشان را از بسترها دور مى كنند[ و ]پروردگارشان را از روى بيم و طمع مى خوانند و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مى كنند و هيچ كس نمى داند به پاداش آنچه مى كرده اند چه مسرت هايى برايشان نهفته شده است»
بحارالانوار ۲۷ ص ۱۲۶
خدای متعال در قرآن کریم دو شخصیت را برای جامعه انسانی اسوه و الگو معرفی میکند؛ یک نبی اکرم و دوم حضرت ابراهیم
در بین تمام شئونی که در حضرت ابراهیم وجود دارد خدا روی یک عمل حضرت دست میگذارد و آن
اظهار تبری حضرت ابراهیم است
چرا ابراهیم اسوه است؟ چون اهل اظهار تبری است
روی کلمه اظهار تاکید دارم
قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّـهِ ....
مسلماً براى شما در ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست، آن گاه كه به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جاى خدا مىپرستيد بيزاريم.....
این سنت الهی است؛ همیشه تا وقتی که حجت الله هست در برابر او عدو الله می ایستد پس نه تنها تبری از ریشه های کفر و عناد منافاتی با بیزای جستن از پیروان آنها ندارد بلکه در راستای همان تبری است که به ما دستور داده اند.
امروز تمامی جبهه کفر و عداوت در برابر جبهه ایمان ایستاده است
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا...
و این اظهار تبری است که جبهه ایمان را از صف یهود عنود جدا میکند.
اگر با قلب و زبان و عمل از رژیم منحوس صهیونیسم برائت جستیم یقین بدانیم در زمره مؤمنین هستیم والا اگر تردید کردیم یا سکوت اختیار کردیم یقین بدانیم تبری از اصل کفر نیز سرابی بیش نیست.
إِنَّ ٱلْعَٰقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ
هدایت شده از پرسمان 📝
زیارت-عاشورای-کامل.pdf
حجم:
4.92M
🔸 زیارت عاشورای کامل با تصحیح استاد احمد عابدی (مطابق با کتابهای مصباح الزائر، كامل الزيارات، البلد الامین و بحار الانوار)
📜 استاد احمد عابدی سفارش فرمودند، هر فردی در طول عمر خود حداقل یکبار زیارت عاشورا را با این روش بخواند.
لینک بیانات استاد عابدی:
🌐speeches.ahmadabedi.com
کانال در محضر استاد عابدی:
🆔@ahmad_aabedi