رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم)
أَدْنَى الْكُفْرِ أَنْ يَسْمَعَ الرَّجُلُ مِنْ أَخِيهِ الْكَلِمَةَ فَيَحْفَظَهَا عَلَيْهِ يُرِيدُ أَنْ يَفْضَحَهُ بِهَا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ
کمترین کفر این است که آدمی سخنی از برادرش بشنود و آن سخن را بر ذهنش بسپارد که (زمانی) با آن سخن او را رسوا کند، همانا که چنین شخصی بهرهای برایش (در آخرت) نیست.
بحار الانوار، ج ۷۴، ص: ۱۹۵
رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم)
رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الدِّينِ التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ وَ اصْطِنَاعُ الْخَيْرِ إِلَى كُلِّ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ
اساس و ریشه خرد بعد از دین، دوستی با مردم و نیکی کردن به هر انسان خوب یا بدی است.
بحار الانوار، ج ۷۱، ص: ۴۰۱
امام صادق علیه السلام
الْمُؤْمِنُ بَيْنَ مَخَافَتَيْنِ ذَنْبٍ قَدْ مَضَى لَا يَدْرِي مَا صَنَعَ اللَّهُ فِيهِ وَ عُمُرٍ قَدْ بَقِيَ لَا يَدْرِي مَا يَكْتَسِبُ فِيهِ مِنَ الْمَهَالِكِ فَهُوَ لَا يُصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً وَ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْفُ
مؤمن میان دو ترس قرار دارد: ترس از گناهی که انجام داده و نمیداند خدا در باره او چه میکند، و ترس از اینکه عمری باقی مانده و نمیداند چه گناهانی که مایه هلاک او است مرتکب خواهد شد، پس هر صبح (و هر دم) ترسان است، و اصلاح نمیکند او را مگر همین ترس.
الکافی، ج ۲، ص: ۷۱
رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم)
شَرُّ الْمَعْذِرَةِ حِينَ يَحْضُرُ الْمَوْتُ وَ شَرُّ النَّدَامَةِ نَدَامَةُ يَوْمِ الْقِيَامَةِ
بدترین عذرخواهیها پوزش طلبی هنگام مرگ است و بدترین پشیمانی، پشیمانی روز قیامت.
بحار الانوار، ج ۷۴، ص: ۱۳۵
رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم)
الْمُؤْمِنُ لَا يَقْبَلُ الْبَاطِلَ مِنْ صَدِيقِهِ وَ لَا يَرُدُّ الْحَقَّ عَلَى عَدُوِّهِ
از صفات مؤمن این است که باطل را (حتی) از دوست خود قبول نمیکند، و حق را (حتی اگر) از دشمن خود باشد رد نمی کند.
بحار الانوار، ج ۶۴، ص: ۳۱۱
امام صادق علیه السلام
إِنَّ مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ يَرْضَى الرَّجُلُ بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ يُسَلِّمَ عَلَى مَنْ يَلْقَى وَ أَنْ يَتْرُكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً وَ لَا يُحِبَّ أَنْ يُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى
همانا از نشانههای فروتنی آن است که آدمی
به نشستن در جایی پستتر از جایی که دیگران نشستهاند خوشنود باشد
به هر که رسد سلام دهد
بگومگو را ترک کند اگر چه بر حق باشد
دوست نداشته باشد به خاطر تقوایش ستایش گردد.
بحار الانوار، ج ۷۳، ص: ۶