#واحد_امام_حسین
یه شب و یه مهتاب یه ستاره
دو حرم دو گنبد دو مناره
دو ضریح یه زائر بیقراره
کاشکی هممون باهم
با این بیرق و پرچم
اونجا بمیریم کم کم
یادش بخیر زیر بارون و
سینه زنی تو شبستون و
گریه تو صحن و تو ایوون و
مرثیه خون فصل ماتمه
روضه بخون بی مقدمه
هلال ماه محرمه
(مولا ابی عبدالله)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلامون زائر کربلا شد
بیرق محرم باز به پا شد
فاطمه راهی نینوا شد
اشک خدا میجوشه
کعبه مثل شش گوشه
داره مشکی میپوشه
محرمه نوکرا همه
با رخصت از بیبی فاطمه
پر بگیرین سمت علقمه
دستمال اشکای ما کجاست
شب جنون شب عاشقاست
محرمِ عزیز خداست
(مولا ابی عبدالله)
@hajabasvaezii
#پیشواز_محرم
#زمینه یا #شور پیشواز محرم
بند اول:
توو دلم شوری به پا
میشم از همه جدا
خودمو جا میکنم
توو صف سینه زنا
دوباره محرمو
اهتزاز پرچمو
عوضش نمیکنم
با یه دنیا این غمو
بی منت میشه
وقف این عزای تو همیشه جونم
ای نعم الامیر
کاش تا آخرین نفس پیشت بمونم
ای جانم حسین
بند دوم:
باز کتیبه و علم
شعر ناب محتشم
تا شنیدم اسمتو
آقا با سر اومدم
تو که کارِت کرمه
سایتم رو سرمه
بنویس برای من
تهِ دنیام حرمه
دلتنگم ببین
دوری از حرم شده دلیل اشکام
کاری کن برام
دنیا رو بدون کربلا نمی خوام
ای جانم حسین
#علی_علی_بیگی
@hajabasvaezii
روز #مباهله
این پنج نور، علت زیبای خلقتند
اسرار پنج حرفِ حروف «کرامت»ند
این خانواده اشرف اولاد آدمند
اینها طبیب درد طبیبان عالمند
این پنج تن خلاصهی احساس خالقند
اندازهی دل همهی خلق، عاشقند
خاکی شدند تا ره افلاک وا کنند
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
زیباترین سپاه به میدان رسیده بود
پای ابوتراب به نجران رسیده بود
آنان که لاف، پیش شه لافتی زدند
تا چشمشان به هیبتش افتاد، جا زدند
یک اخم مرتضی علی و ختم غائله
اینگونه شد خلاصهی روز مباهله
✍ #قاسم_صرافان
@hajabasvaezii
#شعرتوسل_به_امام_حسین_ع
گریه دار است عجب نام اباعبدالله
جان فدای عطش کام اباعبدالله
هرکجا پر بکشم سوی حرم می آیم
چون کبوتر شده ام رام اباعبدالله
هرکسی صاحب اشک است نظر کرده ی اوست
چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله
خوش به حال شهدائی که رسیدند آخر
با شهادت به سرانجام اباعبدالله
غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم
ما که جلدیم سر بام اباعبدالله
کعبه ام کرببلا ، پیرهن مشکی من
می شود حوله ی احرام اباعبدالله
نیزه داری به نوک نیزه ی خود ساکت کرد
زیر لب ناله ی آرام اباعبدالله
مادرش گوشه ی گودال تماشا میکرد
غرق خون شد به خدا کام اباعبدالله
@hajabasvaezii
#روضه_حضرت_رقیه_س
مرا دشمن به قصد کُشت میزد
به جسم کوچک من مُشت میزد
هرآن گه پایم از ره خسته میشد
مرا با نیزهای از پُشت میزد
*
توئی ماه من و من چون ستاره
غمم گشته پدرجان بیشماره
اگر روی کبودم را تو دیدی
مکن دیگر نظر بر گوش پاره
*
بیا بشنو پدرجان صحبتم را
غم تو بُرده از کف طاقتم را
دو چشم خویش را یک لحظه وا کن
ببین سیلی چه کرده صورتم را
شاعر:سید هاشم وفایی
@hajabasvaezii
#شعر_روضه_حضرت_رقیه_س
بر نیزهها از دور میدیدم سرت را
بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟
چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق
در خون رها وقتی که دیدم پیکرت را
ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه
یک بار میشد من ببوسم حنجرت را
بابا تو که گفتی به ما از گوشواره
همراه خود بردی چرا انگشترت را
با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه
دیدم کبودیهای چشم مادرت را
یک روز بودم یاس باغ آرزویت
حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را
شاعر:یوسف رحیمی
@hajabasvaezii
#روضه_حضرت_رقیه_س
بی بی جان شما کجا و غربته
کوفه و کرببلاو شهر شام
واقعا سخته برام تصورش
چرا بردنت تو رو تو ازدحام
شنیدم بعد وقوع قتلگاه
دیگه تو رنگ خوشی رو ندیدی
شنیدم وقتی که خیمه ها میسوخت
پا برهنه رو خارا می دُویدی
شنیدم خیلی اذیت شدی و
شنیدم خیلی تو رو دادن عذاب
زبونم لال شنیدم بردنتون
تو و عمه زینب و بزم شراب
شنیدم تو هم شبیه مادرت
صورتت کبوده ،بی بی ،نیلیه
شنیدم این یادگاریا همه
اثرات ضربه های سیلیه
شنیدم تو هم شبیه مادرت
یه روزه سفید شده کل موهات
دست به دیوار میگیری و راه میری
رمقی نمونده بود توی پاهات
@hajabasvaezii
#زمینه_حضرت_رقیه_س
یه روز یه باغبون بود که خیلی مهربون بود
یه باغی داشت که عشق زمین و آسمون بود
یه روز یه عده گلچین گلخونشو سوزوندن
به داغ اون همه گل یه چند تا غنچه موندن
تو غنچه های لاله یه لاله بود سه ساله
همیشه غرق شبنم همیشه غرق ناله
یه عده میرسیدند دنبالش میدویدند
من بمیرم اون گلو رو خارا میکشیدند
من چی بگم چی کردند که قلبشو سوزوندن
با غنچههای دیگه تو خرابه نشوندن
یه شب توی خرابه خواب بود و خواب گل دید
عطر گلاب اشکش به آسمونا رسید
یه وقت تو گریهها دید در خرابه وا شد
سر گل و آوردن خرابه کربلا شد
سر رو گذاشت رو زانوش زبون به شکوه وا کرد
عزیز من گل من کی سر تو جدا کرد
حاج احمد واعظی
@hajabasvaezii