eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.4هزار دنبال‌کننده
125 عکس
232 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi
مشاهده در ایتا
دانلود
شبی در محضر مبارک حاج آقا ولدی نشسته بودیم که زنگ تلفن منزلشان به صدا درآمد. ایشان تلفن را در حالت بلندگو وصل نمودند و پاسخ دادند. شخصی از شهر تبریز با ایشان تماس گرفته بود که ایشان را نمی شناختم و بعداز احوال پرسی و ارادت خدمت حاج آقا عرضه داشت: به خدا قسم امشب شما را در هیأتمان دیدم که با ما عزاداری می کردید. من سلام کردم و شما جواب سلامم را دادید. وقتی آمدم که خدمتتان عرض ادب کنم دیدم که شما رفته اید. حاج آقا با لبخند و طنین صدای خنده ای دلنشین به او فرمودند: الله اکبر... تبریز کجا؟! همدان کجا؟! من که الان منزل هستم. و او قسم یاد می کرد که خدا را شاهد می گیرم که خودتان بودید و من به شما سلام کردم و شما جواب سلامم را دادید. لحظاتی بعد از اینکه این تماس تمام شد، شخص دیگری (حاج آقا صفا تهرانی ) با ایشان تماس گرفت و مجددا حاج آقا تلفن را در حالت بلندگو متصل نمودند و حقیر کاملاً واضح، صدا را می شنیدم. او بدون مقدمه به حاج آقا ولدی با لحن دلنشین و محاوره ای گفت: به بابات امیرالمؤمنین، امشب دیدمت پشت پنجره فولاد، زیر نم نم بارون، دو ساعت روی پاهات ایستاده بودی، با امام رضا چی می گفتی؟!! حاج آقا با شکرخنده ای صدا دار فرمودند: من که الان در منزل هستم. شما الان کجا تماس گرفته اید؟ آن شخص بعد از این مطلب گفت: یادش به خیر روضهٔ مدرسهٔ فیضیه سال ۳۹. چه کار کردی دل آقا روح الله (حضرت امام خمینی رضوان الله علیه) رو بردی؟! که از صدر مجلس و محضر بزرگانی مثل آیت الله بروجردی اومد پایینِ مجلس، مقابل شما نشست... و حاج آقا سکوت کردند و هیچ سخنی بیان نفرمودند. بعد از اتمام تماس فرمودند این شخص از مبارزان صدر انقلاب و عضو برجستهٔ فداییان اسلام است. حاج آقا ولدی متولد ۱۳۱۹ بودند و آن موقع حدوداً ۲۰ ساله بوده اند. حاج اسد الله صفا معروف به حاج آقا صفا از یاران نزدیک شهید نواب صفوی و از اعضای برجسته فداییان اسلام و از فعالان نهضت امام خمینی رضوان الله علیه که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در دادگاه های انقلاب خدمات ارزنده ای داشته اند. برای این مرد دوست داشتنی که به اهل بیت مخصوصاً امیر المؤمنین علیهم السلام محبت و ارادت و شیفتگی بی نظیری دارد، مرد سیاست و ادب و اخلاق، آرزوی سلامتی و عافیت و توفیق روز افزون داریم.
36.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد
شخصی به حضور حاج آقا ولدی رسید و گفت: مشتاق دیدار امام زمان صلوات الله علیه هستم. چه کنم تا ایشان را زیارت کنم؟ حاج آقا ولدی فرمودند: آیینه شو جمال پری طلعتان طلب و با دست بر سینهٔ مبارکشان کشیدند و ادامه دادند: جاروب کن خانه را آنگه میهمان طلب آیینه شو وصال پری طلعتان طلب اول بروب خانه دگر میهمان طلب گلمیخ آستانه عشق است آفتاب هر حاجتی که داری ازین آستان طلب ایمن ز طبع دزد شدن عین غفلت است از صحبت سیاه درونان کران طلب چون سبزه زیر سنگ حوادث چه مانده ای؟ همت ز دست و بازوی رطل گران طلب معیار دوستان دغل روز حاجت است قرضی به رسم تجربه از دوستان طلب رویی ز سنگ و جانی از آهن به هم رسان آنگه بیا و آتش ازین کاروان طلب دست از خرد بشوی و تمنای عشق کن خالی شو از دغل، محک امتحان طلب در ناخن نسیم گشایش نمانده است ای غنچه همت از نفس بلبلان طلب خواهی که جای در دل شکرلبان کنی همت ز کلک صائب شیرین زبان طلب صائب تبریزی
حاج آقا ولدی فرمودند: تا مهر حسینی از کربلا، توسط حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام بر سینهٔ کسی زده نشود، حضرت صاحب الزمان علیه السلام به او نگاه نخواهند کرد.
20.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در مدح حضرت مولی الموالی علی علیه السلام: ای مظهر احد هو یا علی مدد ای محرم صمد هو یا علی مدد ای شاه ذو رَشَد هو یا علی مدد ای میر معتمد هو یا علی مدد اللّه را اسد هو یا علی مدد جان از تو صیقلی یا مرتضی علی دل از تو منجلی یا مرتضی علی یا والی الولی یا مرتضی علی ای ذات تو علیّ یا مرتضی علی ای یاد تو مدد هو یا علی مدد... عقل از تو مات و نطق، در وصفت الکنست گر خوانمت خدای، کفر مبرهن است ور دانمت جدای آن کفر در من است از بهر هر کسی حدی معین است ای بی حدود و حد هو یا علی مدد... دل خانهٔ خداست تا خانهٔ تو شد جان مستِ بادهٔ پیمانهٔ تو شد اطرافِ شمع هو پروانهٔ تو شد هر کس تو را شناخت دیوانهٔ تو شد غارتگر خرد هو یا علی مدد... صغیر اصفهانی @saghiresfahani
زراره گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة‌ الوداع عزم مکه کرد و پس از انجام مناسک از آن خارج گشت، جبرئیل در میان راه نزد وی آمده و گفت: «ای رسول خدا! خداوند متعال به تو سلام می رساند و سپس این آیه را خواند: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ. پس پیامبر فرمود: «ای جبرئیل! مردم نو مسلمانند، بیم آن دارم که پریشان فکر شوند و سرپیچی کنند.» پس جبرئیل به جایگاه خود بازگشت و روز بعد بر وی نازل گردید و گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ. پیامبر فرمود: ای جبرئیل! بیم آن دارم که صحابه ام با من مخالفت کنند. پس جبرئیل به آسمان رفت و روز سوم نزد آن حضرت بازگشت که رسول خدا در مکانی بود که آن را غدیر خمّ می گفتند، پس به آن حضرت گفت: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ. چون رسول خدا این آیه را شنید، به مردم فرمود: شتر مرا بخوابانید که به خدا سوگند تا پیام و رسالت پروردگارم را ابلاغ نکنم، این مکان را ترک نخواهم کرد. آن گاه امر فرمود تا منبری از جهاز شتران برای وی درست کنند. پس از آن بالا رفته و علی علیه السلام را نیز با خود بالا برد و بر پای ایستاده و خطبه ای بلیغ ایراد فرمود و در آن هم موعظه فرمود و هم از بدی منع نمود و در پایان سخنش فرمود: «ای مردم! آیا من سزاوارتر از شما به خودتان نیستم؟» گفتند: «بلی ای رسول خدا!» پس فرمود: «برخیز ای علی!»، علی برخاست، آن گاه پیامبر دست وی را گرفته و بالا برد تا جایی که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد، پس فرمود: «بدانید و آگاه باشید که هر کس من مولای او بوده ام، اینک این علی مولای اوست. خداوندا! دوست بدار دوستدارش را و دشمن بدار هر که با وی دشمنی کند و یاری رسان آن که یاری اش نماید و خوار و ذلیل کن آن که او را واگذارد.» پس از منبر پایین آمده و صحابه ایشان نزد امیرالمؤمنین آمده و ولایت را به وی تبریک گفتند. و اولین شخصی که به وی تبریک گفت، عمر بن‌ خطاب لعنة الله علیهما بود، که گفت: «ای علی! اینک مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن شدی.» سپس جبرئیل این آیه را نازل فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً». بحارالأنوار ج ۳۷ ص ۱۶۵
جوان بزرگواری که از طریق حاج اسد الله صفا با حاج آقا ولدی آشنا شده بود و با حاج آقا صفا به منزل حاج آقا ولدی در همدان رفته بود و گاهی که حاج آقا ولدی به منزل حاج آقا صفا می آمدند خدمتشان می رسید، می گفت: در اولین ملاقات که جمعی حضور داشتند، وقتی حاج آقا صفا من را به حاج آقا ولدی معرفی کردند، ایشان فرمودند: سید! خوبی؟ گفتم: آقا! من سید نیستم. فرمودند: دیگر نگویی من سید نیستم، تو سیدی. ایشان می گفت: یک بار حاج آقا ولدی عنایت خاصی به من کردند که به کسی نگفته ام. می گفت: در جلسه‌ای که جمعی حضور داشتند یک دفعه حاج آقا ولدی من را نگاه کردند و به نگاه کردنشان ادامه دادند. می گفت: یک دفعه شروع کردم به لرزیدن. بدنم به شدت می لرزید. ایشان گاهی لبخند می زدند و همین طور من را نگاه می کردند. می گفت: بعد از این نگاهی که حاج آقا ولدی به من کردند حالم منقلب شد. دیگر در روضه های امام حسین علیه السلام نمی توانستم بنشینم. می زدم خودم را زمین، می رفتم تو دیوار. از گریه و بکاء من مجلس به هم می خورد. می گفت: و یک اتفاق دیگر هم برایم پیش آمد. تا آن موقع این شعر را شنیده بودم که: بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا ولی بعد از نگاه حاج آقا ولدی، بوی کربلا به مشامم می رسید. همین که حالم منقلب می شد و شروع می کردم به گریه و بکاء، بوی تربت اصل را استشمام می کردم. می گفت: حال خوبی بود و من این حال را خیلی دوست داشتم ولی متأسفانه قدرش را ندانستم و نتوانستم آن را نگه دارم و بر اثر خطا و اشتباهی که مرتکب شدم آن حال را از دست دادم و دیگر آن بو را نشنیدم. می گفت: در زندگی کسی را ندیدم که مانند ایشان نماز بخواند. عجب نمازهایی می خواندند! می گفت: وقتی که حاج آقا ولدی می خواستند به مشهد و زیارت امام رضا علیه السلام بروند با چهره ای برافروخته و حالی منقلب به حاج آقا صفا می گفتند: صفا! آقا من را طلبیده اند! و آن چنان به عظمت و بزرگی از آن یاد می کردند که قابل توصیف نیست. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشهٔ چشمی به ما کنند دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبم دوا کنند حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
36.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا حبیب و یا طبیب... آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند برنامهٔ به وقت سلام و شبکهٔ جهانی بیت العباس علیه السلام، مصاحبه ای با آقای سید مهدی امیر حسینی که از افراد فعال و پرتلاش در امور خیر و در ه‍یئت داری و نوکری سید الشهداء علیه السلام و از ذاکران اهل بیت هستند، در کربلای معلّی انجام داد که با عنوان «کار خیر تمیز و بدون آفت از زبان یک خیّر جوان ولی با تجربه» انتشار پیدا کرد. ایشان در بخشی از این مصاحبه، در جواب به یکی از سؤالات مجری برنامه، ماجرای لطف و عنایت شگرفی که حاج‌ آقا ولدی تنها با یک نگاه در حق ایشان مرحمت کردند را بیان می کنند. آن چه مشاهده می کنید این قسمت از مصاحبه می باشد. کرشمهٔ تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
حاج آقای ولدی می فرمودند: اولین نشانهٔ محبین اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، سخاوت است. از راست: حاج مهدی گدازگر، حاج آقای ولدی، حاج اسد الله صفا https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI