eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.4هزار دنبال‌کننده
124 عکس
209 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi
مشاهده در ایتا
دانلود
در سال ۱۳۸۳ هجری شمسی می فرمودند بیش از بیست سال است که حضرات معصومین علیهم السلام دستور فرموده اند: « اگر تشنه ای دیدید سیراب کنید.» اکنون بیش از بیست سال است که تشنه ای ندیدیم !!!
حاج آقا ولدی فرمودند: در چهار ساله دوم انتخابات ریاست جمهوری آقای سید محمد خاتمی، از طرف حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مأمور شدم پیغامی به ایشان برسانم. فرمودند: اینکه چطور وارد کاخ ریاست جمهوری شدم، بماند. چون تا کسی را نشناسند و هماهنگی قبلی صورت نگرفته باشد، به داخل راهش نمی دهند. اما وقتی آقای خاتمی متوجه حضور من در دفتر کارشان شدند، با تعجب پرسیدند: شما که هستید؟ و اینجا چه می کنید؟ ایشان فرمودند: به آقای خاتمی گفتم: اینکه بنده چه کسی هستم، مهم نیست. اما حامل پیغامی از طرف حضرت هستم. حضرت سلام الله علیه می فرمایند: شما برای رأی آوردن در این انتخابات، به پابوس علی ابن موسی الرضا علیه السلام رفته اید و با ایشان عهد بسته اید که در صورت پیروزی در این انتخابات به این ۱۰ عهد، وفا خواهید کرد. از طرف حضرت مأمور شده ام و آمده ام بگویم وقتی پیروز شدید به عهدتان وفا کنید و پایبند عهدتان باشید. و حاج آقا ولدی تک تک عهدهایی که آقای خاتمی با حضرت رضا سلام الله علیه بسته بودند و روی کاغذی نوشته بودند برایشان با جزییات خاطر نشان می کنند، طوری که اشک از دیدگان آقای خاتمی جاری می شود و تصدیق می نماید. در هنگام خداحافظی آقای خاتمی با گریه از ایشان خواهش می کنند که یک هفته ای مهمان ما باشید و ایشان قبول نمی کنند و می فرمایند اجازه ندارم بیشتر اینجا بمانم. آقای خاتمی می گویند: اهل کجایید؟ اجازه دهید بگویم شما را به مقصدتان برسانند. ایشان می فرمایند: اهل ناکجا آبادم و به ناکجا آباد می روم و نیازی نیست که مرا برسانید. خودم از همان راهی که آمده ام، بازمی گردم. فقط به عهدی که با خدا در محضر امام رضا سلام الله علیه بسته اید وفا کنید. حاج آقا ولدی، در حالی که آقای خاتمی منقلب و گریان بودند آنجا را ترک‌ می کنند. سپس به حقیر با غصه فرمودند: مگر آقای خاتمی به عهدش پایبند بود؟ ایشان گریستند و فرمودند: آقای خاتمی به عهدش وفا نکرد.
یکی از شبهای پایانی ماه صفر، در حرم مطهر حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام در صحن قدس با حاج آقا ولدی نشسته بودیم و ذاکر اهل بیت شعر خوانی می کرد و مردم می گریستند. صحن قدس مملو از جمعیت شده بود، طوری که دیگر عبور و مرور به سختی مقدور بود. وقتی ذاکر اهل بیت به این ابیات از جناب عمان سامانی در وداع آخر حضرت زینب کبری علیها السلام با امام حسین علیه السلام رسید: خواهرش بر سینه و بر سر زنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیل اشکش بست بر شه راه را دود آهش کرد حیران شاه را در قفای شاه رفتی هر زمان بانگ مهلاً مهلاً اش بر آسمان کای سوار سرگران کم کن شتاب جان من لَختی سبکتر زن رکاب تا ببوسم آن رخ دلجوی تو تا ببویم آن شکنج موی تو شه سراپا گرم شوق و مست ناز گوشهٔ چشمی به آن سو کرد باز دید مشکین مویی از جنس زنان بر فلک دستی و دستی بر عنان زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنتُ الجلال، اختُ الوقار زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو دست خدا در آستین... پس ز جان بر خواهر استقبال کرد تا رخش بوسد الف را دال کرد همچو جان خود در آغوشش کشید این سخن آهسته بر گوشش کشید کای عنان گیر من آیا زینبی؟ یا که آه دردمندان در شبی؟ پیش پای شوق زنجیری مکن راه عشق است این عنان گیری مکن با تو هستم جان خواهر همسفر تو به پا این راه کوبی من به سر... حاج آقا ولدی چنان صرخه و ناله ای زدند و با دست مبارکشان چنان بر زمین و سپس به پیشانی زدند که از شدت این حالت و صرخه تا شعاع ۱۰ متری از ایشان همه منهزم شدند و جمعیت متراکم، از ترس متفرق شدند و مجلس از هم گسیخته شد و ذاکر دیگر ادامه نداد. مدت زمانی طولانی گذشت تا حاج آقا از این حال شدت و ناله خارج شوند. قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «الا و صلّی اللّه علی الباکین علی الحسین رحمةً و شفقةً» آگاه باشید که خداوند بر گریه کنندگان برای حسین علیه السلام، از روی رحمت و مهربانی درود می فرستد. » بحار الأنوار ج ۴۴ ص ۳۰۶
انس و الفت حاج آقا ولدی با حاج آقا فخر تهرانی به حدی بود که ایشان می فرمودند: ما با آقا فخر، یک روح بودیم در دو بدن. می فرمودند: ما ماهانه جلسه ختم ۱۴ هزار صلوات داشتیم و آقا فخر در آن مجلس بیشتر مشغول به خدمت بود. می فرمودند: آقا فخر تا آخر عمر شریفشان با مادرشان در یک حجره زندگی می کردند و همواره به مادرشان خدمت می کردند. می فرمودند: بعضی اوقات به منزل ما می آمدند و گوسفندی ذبح می کردند و گوشت آن را بین فقرا تقسیم می کردند. می فرمودند: آقا فخر خیلی آدم متشرعی بود و تمام دستورات اسلام را رعایت می کرد. فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، آقای حاج ابراهیم ولدی می گفتند: من بیشتر اوقات در خدمت آقا فخر بودم. سید ذبیح الله قوامی معروف به حاج آقا فخر تهرانی، کسی که مورد توجه و عنایت ویژهٔ امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار داشت و آیت الله سید رضا بهاء الدینی، ایشان را سلمان زمان می دانستند.
لا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ ۚ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً ۚ وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا سوره نساء آیه ۹۵ « هرگز مؤمنانی که بدون عذر از جهاد بازنشستند، با آنان که به مال و جان در راه خدا جهاد کنند، یکسان نخواهند بود. خدا مجاهدان فداکار به مال و جان را بر بازنشستگان از جهاد، بلندی و برتری بخشیده است. و همهٔ اهل ایمان را وعدهٔ پاداش نیکو فرموده است. و خداوند مجاهدان را، بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده است.» حاج آقا ولدی می فرمودند که در دورهٔ اختناق و خفقان قبل از انقلاب اسلامی ایران، وقتی که حضرت امام خمینی رضوان الله علیه تبعید بودند، اعلامیه های ایشان که توسط کامیون ها از عراق به ایران می آمد، در خانهٔ ایشان انبار و به سراسر کشور توزیع می گردید. رانندگان در منزل ایشان استراحت می کردند و ایشان به پذیرایی شبانه روزی از مهمانان اهتمام داشتند. این در حالی بود که اگر رژیم شاه متوجه موضوع می شد، ایشان را به خاطر این کار اعدام می کرد.
از پریشانی صاحبنظران، بی‏ خبریم... یکی از علمای بزرگ و عرفای معروف، خدمت حاج آقا ولدی رسید و گفت: در راه بازگشت از مشهد الرضا به سمت شهر خودمان، به گناباد رفتیم. در آنجا از خانقاهی، نوری به آسمان متصاعد دیدم، و به راننده گفتم به آن سمت برود. دراین هنگام حاج آقا ولدی غضبناک و عتاب آلود، خطاب به آن شخص فرمودند: در مضجع و محضر شریف علی ابن موسی الرضا سلام الله علیه نور ندیدی؟؟؟!!! در خانقاه گنابادی ها نور دیدی؟؟؟ تو را چه به این کارها، دیگر به گناباد نرو. چه زیبا امام خمینی رضوان الله علیه سروده اند: ما ز دلبستگی حیله گران، بی‏ خبریم از پریشانی صاحبنظران، بی‏ خبریم عاقلان از سر سودایی ما بی‏ خبرند ما ز بیهودگی هوشوران بی‏ خبریم خبری نیست ز عشاق رُخش در دو جهان چه توان کرد که از بی‏ خبران بی‏ خبریم؟ سرّ عشق از نظر پرده دران پوشیده است ما ز رسوایی این پرده دران بی‏ خبریم راز بیهوشی و مستی و خراباتی عشق نتوان گفت که از راهبران بی‏ خبریم ساغری از کف خود بازده، ای مایهٔ عیش ما که از شادی و عیش دگران بی‏ خبریم
حاج آقا ولدی رضوان الله علیه به دیدار یکی از عالمان برجسته و صاحبان معرفت می روند. خادم ایشان به در خانه می آید و به دلیل کسالت آن عالم ایشان را جواب می کند. ایشان به خادم می گویند: برو به آقا بگو ولدی آمده است. وقتی آن خادم پیغام را می رساند، آن عالم خودش برای خوش آمد گویی بیرون می آید و می گوید: ولدی جان خوش آمدید، ولدی جان خوش آمدید و آقای ولدی را به داخل منزل دعوت می کند. بعد از اندکی آقای ولدی خطاب به آن عالم می گویند: من این همه راه به اینجا آمده ام تا یک چیز را به شما بگویم. آقای... عمرت را تلف کردی و کتاب ابن عربی را شرح کردی. از شما سوألی دارم. آیا شب اول قبر ابن عربی به فریادت می رسد؟!! یا محمد و آل محمد به فریادت می رسند؟؟ ... بروید و از کردهٔ خود توبه کنید تا خدا شما را ببخشاید. در موقع بازگشت آن عالم اصرار می کند و می گوید: ولدی جان بیشتر پیش ما بمان. و ایشان می گویند: آمده بودم همین را بگویم که گفتم، اگر خدا بخواهد در فرصتی دیگر یکدیگر را خواهیم دید.
حاج آقا ولدی می فرمودند: راه نجات بشریت، در اطاعت از علمایِ ربانی است. می گریستند و می فرمودند: ما باید قدردان ایشان باشیم. چه زحمتها و مرارتهایی که متحمل شدند. در حجره های تاریک و نم دار، زیرِ نورِ چراغ هایِ پی سوز، تا صبح نشستند و قلم زدند تا این آیات و روایات را به دست ما برسانند. برخی علمایی که حاج آقا، نام ایشان را با عظمت و احترام یاد می کردند: آیت الله سید محمد مهدی بحرالعلوم که در وصفش می گریستند و می فرمودند: او کسی است که دائما محضر مبارک امام زمان سلام الله علیه را درک می کرد. آخوند کاشی که با چشمانی اشکبار و با پای برهنه به زیارت مزارشان رفتند. آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی آیت الله میرزا مهدی اصفهانی آیت الله شیخ مجتبی قزوینی آخوند ملا علی معصومی همدانی آیت الله شیخ هادی تألهی آیت الله شیخ محمد تقی بهجت آیت الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی آیت الله سید محمود سیستانی حضرت امام خمینی آیت الله علامه میر جهانی شهید سید مجتبی نواب صفوی آیت الله حسن زاده آملی آیت الله جوادی آملی آیت الله فیاض دستگردی آیت الله سید علی حر آیت الله شیخ حسین وحید خراسانی که ایشان را در حال حاضر اعلم فقهاء می دانستند. مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای که می فرمودند: یکی از ۳۱۳ نفر یاران حضرت صاحب الزمان سلام الله علیه هستند. درباره ۳۱۳ نفر می فرمودند: اینگونه نیست که همه در یک رتبه باشند بلکه فاصله هر کدام با نفر بعدی، بیش از فاصلهٔ زمین تا آسمان است. از اینکه خصوصیات اخلاقی علمای قدیم مانند اخلاص و زهد و ساده زیستی و رعایت آداب و ادب و ... کمتر یافت می شود اظهار تأسف می کردند و تعبیرشان این بود که قحط الرجال است.
حاج آقا ولدی می فرمودند: در خانه ی هر بچه شیعه ای لازم و واجب است که چهار کتاب باشد: اول: قرآن کریم دوم: مفاتیح الجنان سوم: نهج البلاغه چهارم: رسالهٔ عملیه می فرمودند: این کتابها مورد تأیید و توجه خاص حضرت صاحب الزمان صلوات الله علیه هستند: دیوان «گنجینة الاسرار» عمان سامانی دیوان «آتشکده» نیر تبریزی کتاب «اكسیر العبادات فی اسرار الشهادات» مشهور به «اسرار الشهادة» از فاضل دربندی «معراج السعادة» ملا احمد نراقی کتابهایی که توصیه به مطالعهٔ آن می کردند: «البکاء للحسین علیه السلام» تألیف آیت الله علامه میر جهانی «البرهان فی تفسیر القرآن» تألیف آیت الله علامه سید هاشم بحرانی «القطره من بحار مناقب النبي و العترة عليهم السلام» تألیف آیت الله علامه سید احمد مستنبط که به نام «قطره ای از دريای فضائل اهل بيت عليهم السلام» ترجمه شده است. «مکیال المکارم في فوائد الدعاء للقائم علیه السلام» تألیف آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی «سقای معرفت: نشانی از حضرت اباالفضل سلام الله علیه در حدیث و تاریخ» تألیف آیت الله باقر فخار «مصباح الهدی» تألیف مهدی طیب «متألّه قرآنی_ شیخ مجتبی قزوینی» تألیف محمد علی رحیمیان فردوسی دیوان حافظ دیوان اشعار امام خمینی دیوان اشعار صغیر اصفهانی دیوان اشعار غبار همدانی دیوان اشعار غمام همدانی