eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.4هزار دنبال‌کننده
124 عکس
205 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi
مشاهده در ایتا
دانلود
در همدان جوان نجیب و پاکدامنی بود به اسم آقا خسرو. نمی دانم چه چیزی از حاج آقا ولدی به او نشان داده بودند که حالت او نسبت به حاج آقا ولدی، شده بود مانند آن چه برای قنبر غلام امیر المؤمنین علیه السلام ذکر کرده اند. هر روز صبحِ زود می آمد پشت در منزل ایشان منتظر می ایستاد تا ایشان از منزل خارج شوند و خودش را درخدمت ایشان می گماشت. هرچه به او می گفتند: من به این کارها نیازی ندارم و خودم عهده دار کارهایم هستم. باز می دیدند فردا صبح پشت در خانه ایستاده است. حاج آقا ولدی فرمودند: یک روز بدون هیچ صحبت و قرار قبلی دستش را گرفتم و سوار اتوبوس شدیم و به سمت قزوین حرکت کردیم. در اطراف قزوین دو سید جلیل القدر که با هم برادر بودند به نام های سید مجتبی و سید مهدی موسوی زندگی می کردند که یکی از ایشان معمم بود و دیگری مکلا. می فرمودند: وقتی با آقا خسرو به محل اقامت یکی از آن سادات موسوی رسیدیم، بدون سلام و علیک و شناخت قبلی نسبت به آقا خسرو، با لحن عتاب آمیز گفت: آقا خسرو! به ما خبر رسیده است که هر روز مزاحم احوالات این مرد شریف می شوی، دیگر نبینم که از این کارها بکنی. فقط اجازه داری هر شش ماه یک مرتبه وارد بن بستی که منزل حاج آقا در آن است شوی و حاج آقا ولدی از پشت پنجره بالکن نگاهت کنند، نه اینکه پایین بیایند و می روی، همین تو را کفایت می کند. وقتی سید موسوی این مطلب را به آقا خسرو می گوید و به همدان باز می گردند، او رویه اش را تغییر می دهد.
روزی مرحوم حاج شیخ محمد رضا الطافی نشاط معروف به لحاف دوز از خوبان همدان به خانهٔ حاج آقا ولدی می روند. حاج آقا ولدی شخصاً مشغول پذیرایی از میهمان خود می شوند. آقای الطافی می گویند: سبب آمدن من این است که حضرت صاحب الزمان سلام الله علیه به من امر فرموده اند که به ملاقات شما بیایم و عرض ادب کنم. ایشان در جواب می گویند: من از این چیزها که شما می فرمایید بی خبرم، لکن شما میهمان هستید و حقیر، میزبان. و بر میزبان لازم است که میهمان را تکریم نماید.
حاج آقا ولدی می فرمودند: تمام غربت ذوات مقدسه صلوات الله علیهم اجمعین یک طرف، و آن لحظه که حضرت سید الشهداء سلام الله علیه در گودال قتلگاه، تکیه به نیزهٔ غریبی دادند و یاران خود را صدا زدند، در حالی که همه شهید شده بودند، یک طرف. این غربت، عظیم ترین و سخت ترین غربت اهل بیت علیهم السلام بوده است.
امام حسین علیه السلام در معرفی مسلم بن عقیل به مردم کوفه نوشتند: وَ إنّی باعِثٌ الیکُم بِأخی وَ ابْنِ عَمّی وَ ثِقَتی مِنْ اهْلی «مُسْلِمِ بن عَقیل» لِیُعْلِمَ لی کُنْهَ أمْرِکُمْ وَ یَکْتُبَ إلَیَّ به ما یَتَبَیَّنَ لَهُ مِنْ إجْتماعِکُمْ. و همانا من برادرم و پسر عمویم و شخص مورد اعتماد اصحابم، یعنی مسلم بن عقیل را به سوی شما (مردم کوفه) می فرستم تا حقیقت امر شما را به من اعلام کند و آنچه از اجتماع شما برای او روشن می شود به من بنویسد. به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را زیارت می کنم با دست بسته رهبر خود را به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم لب عطشان نهادم زیر خنجر حنجر خود را به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را به فرقم هر چه آتش بارد، از گل دوست تر دارم که وقف خاک جانان کرده ام خاکستر خود را به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا که گم کردم حساب زخم های پیکر خود را عذار نیلی از سیلی کنم تا هدیه بر زهرا فرستادم به همراه سکینه دختر خود را یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید که سوی مکه افکندم نگاه آخر خود را صدای نالۀ زهرا به گوشم می رسد آری که بالای سرم آورده مولا، مادر خود را الا ای یوسف زهرا میا کوفه که می ترسم به چنگ گرگ ها بینی علیِّ اکبر خود را میا از کعبه ای مولای من در این منای خون که بینی بر فراز دست، ذبح اصغر خود را به دار عشق (میثم) تا زبان در کام خود داری مگوئی جز ثنای عترت پیغمبر خود را غلامرضا سازگار
حاج آقا ولدی می فرمودند: حضرت صاحب الزمان صلوات الله علیه خطاب به دوستان و شیعیانشان می فرمایند: آیا هنوز وقت آن نرسیده که دوستان و شیعیان ما فقط برای فرج ما دعا کنند؟!
یکی از نزدیکان حاج آقا ولدی با خود گفته بود: آیا جایگاه ایشان در نزد امام زمان صلوات الله علیه چگونه است؟ و آیا امکان دارد که ایشان یکی از ۳۱۳ نفر از یاران حضرت باشند؟ او متوسل به امام زمان علیه السلام می شود تا حقیقت را به او نشان دهند. در عالم رؤیا می بیند تمام ۳۱۳ نفر یاران حضرت در یک اتاق جمع شده اند. در بین جمعیت چشم می اندازد تا شاید حاج آقای ولدی را ببیند اما ایشان را در میان ۳۱۳ نفر نمی بیند. در این هنگام حضرت صاحب الزمان سلام الله علیه وارد شده و او را مورد ملاطفت و عنایت خود قرار می دهند و خطاب به او می گویند: فرزندم! تمام این ۳۱۳ نفر که این جا هستند یک طرف و آن شخصی که کنار در ایستاده است یک طرف. و با دست شریفشان به سمت در اشاره می کنند. وقتی به دستور حضرت به سمت در نگاه می کند می بیند تنها کسی که آن جا ایستاده است حاج آقا ولدی هستند. حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ادامه فرمودند: تمام این ۳۱۳ نفر معادل او نمی شوند.
حاج آقا ولدی فرمودند: انسان تا ملیح نباشد به هیچ دردی نمی خورد. و ادامه دادند: بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
حاج آقا ولدی می فرمودند: هر کس می خواهد از معصیت و گناه پاک شود، باید به مشکی های عزای سیدالشهداء علیه السلام پناهنده شود. کتیبه ها و بیرق های سیاه عزای سیدالشهداء علیه السلام تمام ظلمت ها و سیاهی ها را از بین می برد.
45.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عالم به ماتم تو حسینیۀ غم است یعنی که فصل سوگ و عزا، فصل ماتم است از عرش تا به فرش تمام فرشتگان فریاد می زنند که ماه محرم است هفت آسمان پُر است ز گرد عزای تو چشمان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است کعبه سیاهپوش عزایت شد و هنوز شور غمت به سینۀ پُر شور زمزم است بعد از گذشت این همه سال از شهادتت گلزار دین هنوز ز خون تو خرّم است تا با خبر شوند همه عالم از غمت یادآور غم تو رسول مکرّم است تا فیضی از فضیلت غم های تو برند خلوت نشین سوگ تو موسی و آدم است هرجا به پاست محفل سوگت، به پیش چشم تصویر کربلای تو آنجا مجسّم است از هر غمی که بر دل ما خیمه می زند فرموده اند گریۀ بر تو مقّدم است از حرمت غمت چه بگویم که تا به حشر زهرا سیاهپوش عزایت دمادم است چون محتشم «وفائی» غمگین به گریه گفت «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» سید هاشم وفایی
حاج آقا ولدی می فرمودند: هر کجا مجلس حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بود، شرکت کنید و از واعظانی که کلامشان قال الباقر و قال الصادق علیهما السلام است و از خودشان چیزی نمی گویند استفاده کنید. می فرمودند: فقط عالمان ربانی هستند که انسان را از گمراهی به نور هدایت می کنند. می فرمودند: پارچه های مشکی عزای اهل بیت نشانهٔ آن است که هر چه سیاهی هست ما خریداریم. می فرمودند: تا کسی عبد اباعبدالله نشود، عبد اباصالح نخواهد شد.
شعری که یکی از شاعران اهل بیت علیهم السلام برای حاج آقا ولدی و در توصیف حالات ایشان سروده است: ای که گریان حسینی به همه جا ولدی چشم های تو زده طعنه به دریا ولدی بارش چشم تو سرمایهٔ یک عمر ادب اشک های تو نظر کردهٔ زهرا ولدی در دل روضهٔ مولا چه نشانت دادند؟! که چنین بیدلی و مستِ تمنّا ولدی کاش مانند تو بی تاب شوم در روضه تا شود شامل حالم غم مولا ولدی ذکر روی لب تو سیّدنا المظلوم است خلوت و جلوت تو روضه مهیّا ولدی کور هستم، چه شود تا که شبیه چشمت بشود دیدهٔ ما روشن و بینا ولدی؟! دختری نیمهٔ شب منتظر بابا بود عاقبت دید شبی روی پدر را ولدی از لب خونی بابا چقدر بوسه گرفت در کنار سر او رفت ز دنیا ولدی اگر دوستان، نام و نشانی از شاعر این شعر دارند، لطفاً در اختیار ما قرار دهند.