eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.4هزار دنبال‌کننده
125 عکس
232 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج آقا ولدی بر خلاف بسیاری از اهل کشف و کرامت، نه برای منفعت طلبی یا خودنمایی و نه سرخود و بدون اذن، بلکه تنها در مواردی که حضرات معصومین علیهم السلام به ایشان حواله می دادند عمل می نمودند. چه بسیار بیماران غیر قابل علاجی که با دم ایشان که مسیح زنده می کرد، شفا پیدا کردند ولی فقط در مواردی که حضرات می خواستند. و چه بسیار از گمگشتگان طریق عشق، که به دستور آل الله علیهم صلوات الله، در ظاهر و باطن دستگیری می کردند. از راه «علم » تنها می توان به «معلوم » رسید و تنها از راه «عشق » است که می توان به «معشوق » رسید. و چه کسی می داند که راه عشق چیست و چه خطراتی دارد؟!! که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها _ کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟ در ره منزل لیلی که «خطرها»ست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی _ شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها؟! ___ قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی مدعیان این راه زیادند ولی بویی از عشق هم به مشامشان نرسیده است. به قول امام خمینی: این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب کسی که خضر های گمشده در راه را هدایت و راهنمایی می کرد و نجات می داد، حاج آقا ولدی بود ولی فقط با خواست خدا و ذوات مقدسه علیهم السلام. و ما تشاؤون إلًا أن یشاء الله إن شاء الله چند مورد از این هدایت ها را، آن مقداری که می شود بیان خواهم کرد. و السلام علی من اتّبع الهدیٰ
در برخی از روضه ها که حاج آقا ولدی را دعوت می کردند با صاحب مجلس شرط می گذاشتند که فقط به شرطِ اینکه اجازه دهید بنده چایی ریز باشم خدمت می رسم و عهده دار دستگاه چایی می شدند. ته ماندهٔ تمام چایی های مجلس روضه را در تشتی جمع می کردند و در اتمام مجلس تمامش را می نوشیدند و اگر نمی توانستند همه را میل کنند، باقیماندهٔ آن را بر سر مبارکشان می ریختند. عشق بازی کار هر شیاد نیست این شکار دام هر صیاد نیست عاشقی را قابلیت لازم است طالب حق را حقیقت لازم است
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وادی ایمن من در این بادیه صاحب نظری می‏جویم راه گم کرده‏ام و راهبری می‏جویم از ورق پارهٔ عرفان، خبری حاصل نیست از نهانخانه رندان، خبری می‏جویم مسند و خرقه و سجاده ثمربخش نشد از گلستان رُخ او، ثمری می‏جویم ایمنی نیست در این وادی ایمن، ما را من در این وادی ایمن، شجری می‏جویم ترک میخانه و بتخانه و مسجد کردم در ره عشقِ رُخت، رهگذری می‏جویم سفر از هیچ به سوی همه چیزم، در پیش لنگ لنگان روم و همسفری می‏جویم گفته بودی که ره عشق، ره پر خطری است عاشقم من که ره پر خطری می‏جویم اندر این دیر کهن، ریخته شد بال و پرم بهر منزلگه خود، بال و پری می‏جویم امام خمینی
23.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی از بدرقهٔ جمعی از زائران امام حسین علیه السلام در ترمینال همدان که حاج آقا ولدی هم در آن حضور دارند. دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد ز سر گذشته اشکم، به لب رسیده جانم که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد شود تمام هستی فدای آن دو دستی که غرق بوسه با اشک علی مرتضی کرد نگشت آنی آن دست جدا ز دامن دوست اگر چه تیغِ دشمن ز پیکرش جدا کرد جز از برای داور دو تا نگشت اکبر چه شد که خصم کافر جبین او دو تا کرد سزد همه جوانان حنا ز خون ببندند که جا به حجلهٔ خون یتیم مجتبی کرد فدای آن جوانی که در نمازِ ایثار ز خون وضو گرفت و به اکبر اقتدا کرد فدای شیر خواری که وقت جان نثاری دو چشم خود ببست و دو لب به خنده وا کرد فدای آن شهیدی که زیر تیغ قاتل سرش بریده گشت و به شیعیان دعا کرد فدای جسم پاکی که قطعه قطعه گردید ز قطره قطره خونش حسین را صدا کرد فدای آن شهیدی که در کنار سنگر به گریه یا حسین گفت به خنده جان فدا کرد برات کربلا را کسی گرفت میثم که رو برای ایثار به سوی جبهه ها رفت
آنچه دربارهٔ رابطهٔ حاج آقا ولدی با آقا سید جواد ذاکر می دانم: _ سید جواد ذاکر به قم می رود تا طلبه شود. چیزی که در او تحول ایجاد می کند و مسیر زندگیش را تغییر می دهد آشنایی با حاج آقا ولدی بوده است. _حاج آقا ولدی پیش از آنکه ذاکر، معروف شود، او را می شناختند و به بعضی به عنوان جوانی که خوب روضه می خواند، معرفی کرده بودند. _حاج آقا ولدی، ذاکر را خیلی دوست داشتند. ذاکر خیلی از اوقات خدمت حاج آقا می رسیده و برایشان روضه می خوانده است. _حاج آقا در خواستگاری برای ذاکر هم نقش داشته اند. چون ذاکر در قم کسی را نداشته است، حاج آقا ولدی بوده اند که او را مورد تأیید قرار می دهند و برایش خواستگاری می کنند. _بسیاری از حالاتی که سید جواد ذاکر داشت و آن شیدایی و گریه ها به خاطر این بود که نفس حاج آقا ولدی به او خورده بود. _ذاکر دربارهٔ موضوعی از زندگی و کارش با حاج آقا مشورت می کند و حاج آقا او را راهنمایی می کنند ولی گوش نمی دهد و بعد پشیمان می شود. اگر صحبت های حاج آقا را گوش کرده بود اثر گذاری او بسیار بیشتر می شد. _ذاکر ذاتاً آدم نجیبی بود. ای کاش حرف های حاج آقا را گوش داده بود تا بسیاری از سوء تفاهم ها پیش نیاید. _اثری که سید جواد ذاکر گذاشت و موجی که در جذب جوانان به اهل بیت و دستگاه سید الشهداء علیهم السلام ایجاد کرد، دستگاه های فرهنگی ما با همهٔ بودجه و امکاناتشان نتوانستند داشته باشند. _سید جواد ذاکر پیش از این که به رحمت خدا برود، خدمت حاج آقا ولدی می رسد و از ایشان حلالیت می طلبد و با ایشان خداحافظی می کند و از اینکه حرف ایشان را گوش نکرده بود، ابراز پشیمانی می کند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
امام حسین علیه السلام در معرفی مسلم بن عقیل به مردم کوفه نوشتند: وَ إنّی باعِثٌ الیکُم بِأخی وَ ابْنِ عَمّی وَ ثِقَتی مِنْ اهْلی «مُسْلِمِ بن عَقیل» لِیُعْلِمَ لی کُنْهَ أمْرِکُمْ وَ یَکْتُبَ إلَیَّ به ما یَتَبَیَّنَ لَهُ مِنْ إجْتماعِکُمْ. و همانا من برادرم و پسر عمویم و شخص مورد اعتماد اصحابم، یعنی مسلم بن عقیل را به سوی شما (مردم کوفه) می فرستم تا حقیقت امر شما را به من اعلام کند و آنچه از اجتماع شما برای او روشن می شود به من بنویسد. به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را زیارت می کنم با دست بسته رهبر خود را به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم لب عطشان نهادم زیر خنجر حنجر خود را به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را به فرقم هر چه آتش بارد، از گل دوست تر دارم که وقف خاک جانان کرده ام خاکستر خود را به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا که گم کردم حساب زخم های پیکر خود را عذار نیلی از سیلی کنم تا هدیه بر زهرا فرستادم به همراه سکینه دختر خود را یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید که سوی مکه افکندم نگاه آخر خود را صدای نالۀ زهرا به گوشم می رسد آری که بالای سرم آورده مولا، مادر خود را الا ای یوسف زهرا میا کوفه که می ترسم به چنگ گرگ ها بینی علیِّ اکبر خود را میا از کعبه ای مولای من در این منای خون که بینی بر فراز دست، ذبح اصغر خود را به دار عشق (میثم) تا زبان در کام خود داری مگوئی جز ثنای عترت پیغمبر خود را غلامرضا سازگار
46.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولدی و ما أدراک ما ولدی_ قسمت نهم چقدر منتظر و بی قرارمانی تو شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو حضور گرم تو احساس می شود دائم همیشه و همه جا در کنارمانی تو بگیر دست مرا تا به آسمان برسم منم که اهل زمینم‌، وَ آسمانی تو کریمی و همه جا حرف این کرامت هاست خدا کند که مرا هم زِ در نرانی تو https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi