eitaa logo
🌹کانال شهید محمدحسین محمدخانی🌹
106 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
5 فایل
قال الله تعالی علیه :"ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ،بل احیائ عندربهم یرزقون" شهید محمد حسین محمدخانی نام جهادی:حاج عمار تاریخ تولد:۱۳۶۴/۴/۹ تاریخ شهادت :۱۳۹۴/۸/۱۶ سمت:فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا مزار مطهر شهید:گلزار شهدای تهران قطعه ۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 📚 _دو هفتہ بعد از عقدش دوباره رفت... دلم خیلے هوایے شده بود اکثرا تو مراسم تشییع پیکر شهداے مدافع حرم شرکت میکردم. حالم خیلے خراب میشد یاد مصطفي می افتادم مطمعـ بودم کہ شهید میشہ خودمو تو مراسم تشییعش تصور میکردم _اما بخودم میگفتم مصطفے بدوݧ مـݧ نمیپره بهم قول داده هواے منو هم داشتہ باشہ ایـݧ سرے ۷۵ روز اونجا موند. _وقتے کہ برگشت رفتم پیشش و پا پیچش شدم کہ باید هر جورے شده سرے بعد مـݧ رو هم باخودش ببره اما اوݧ برام توضیح میداد کہ ایراݧ خیلے سخت نیروهاشو میفرستہ اونجا و منو ظاهرا متقاعد میکرد اما فقط ظاهرا قلبم آروم نمیشد. هر چقدر هم کہ میگذشت مشتاق تر میشدم کہ برم _همش از اونجا ، اتفاقاتے کہ میوفتاد کاراهایے کہ میکردݧ و ... میپرسیدم خیلے مقاومت میکرد کہ نگہ اما اونقد پاپیچش میشدم کہ بالاخره یچیزایے میگفت اسماء نمیدونے کہ اونجا چہ مظلومانہ بچہ ها بہ شهادت میرسـݧ ... علے آهے کشید و ادامہ داد... _مصطفے میگفت بچہ ها کہ شهید میشدݧ تا درگیرے تموم شہ دشمـݧ پیشروے میکرد و توے شرایطے قرار میگرفتیم کہ دسترسے بہ جنازه ها امکاݧ پذیر نبود بدݧ بچہ ها چند روز زیر آفتاب میموند بچہ ها هر طور شده میخواستـݧ جنازه ها رو برگردونـݧ عقب خیلے ها هم تو ایـݧ قضیہ شهید میشد _بعد از کلے درگیرے و عملیات کہ بہ جنازه میرسیدیم بدناشوݧ تقریبا متلاشی شده بود از هر طرفے کہ میخواستیم برشوݧ داریم اعضا بدنشوݧ جدا میشد _بعضی موقع ها هم کہ جنازه شهدا میوفتاد دست دشمـ چشماش پر از اشک شد و رفت تو فکر میدونستم یاد مصطفے و جنازش کہ بر نگشتہ افتاده مـݧ هم حال خوبے نداشتم اصلا تاحالا ایـݧ چیزایے و کہ میگفت و نشنیده بودم چادرم رو کشیدم رو سرم و چند قطره اشک از چشمام جارے شد _دیدݧ علے تو او شرایط چیزایے کہ میگفت، نبود اردلاݧ و میلش براے رفتـݧ نگران و داغونم کرده بود _ادامہ داد چادر و از رو صورتم کنار زدم و نگاهش کرد صورتش خیس خیس بود با چادرم اشکاشو پاک کردم نگاهم نمیکرد تو حال هواے خودش بود و بہ رو برو خیره شده بود دلم گرفت از نگاه نکردنش ولے باید درکش میکردم دستش رو گرفتم و بہ بقیہ ے حرفاش گوش دادم _۶ماه طول کشید تا براے بار سوم بره تو ایـݧ مدت دنبال کارهاے عروسیش بود یک ماه بعد از عروسیش باز هم رفت دیگہ طاقت نیوردم دم رفتـ رو کردم بهش و گفتم: مصطفے دفعہ ے بعد اگہ منو بردے کہ هیچے نوکرتم هستم اما اگہ نبردے رفاقتموݧ تعطیل _دوتا دستش و گذاشت رو شونہ هام و محکم بغلم کرد و در گوشم طورے کہ همسرش نشنوه گفت: علے دیر گفتے ایشالا ایندفعہ دیگہ میپرم بعد هم خیلے آروم پلاکشو گذاشت تو جیبمو گفت: اما داداش بامعرفتم میسپرم بیارنت پیش خودم ایـݧ پلاک هم باشہ دستت بہ عنواݧ یادگارے آخریـݧ بارے بود کہ دیدمش _آخریـݧ بارے بود داداشمو بغل کردم اسماء آخرم مث امام حسیـݧ روز عاشورا شهید شد بچہ ها میگفتـݧ سرش از بدنش جدا شد و جنازش سہ روز رو زمیـݧ موند آخر هم تو مرز تدمر افتاد دست داعش کہ هیچ جوره بر نمیگرده _حالا مـݧ بودم کہ اشکام ناخودآگاه رو گونہ هام میریخت و صورتمو خیس کرده بود علے دیگہ اشک نمیریخت میبینے اسماء رفیقم رفت و منو تنها گذاشت از جاش بلند شد رفت بیروݧ بعد از چند دیقہ مـݧ هم رفتم کهف شلوغ شده بود علے و پیدا نمیکردم _گوشے و برداشتم و بهش زنگ زدم. چند تا بوق خورد با صداے گرفتہ جواب داد الو❓ الو کجایے تو علے❓ اومدم بالاے کوه اونجا شلوغ بود باشہ مـݧ هم الاݧ میام پیشت اسماء جاݧ برو تو ماشیـݧ الا میام إ علے میخوام بیام پیشت خوب پس وایسا بیام دنبالت باشہ پس بدو. _گوشے رو قطع کرد. ۵ دیقہ بعد اومد دستم و گرفت از کوه رفتیم بالا خیلے تاریک بود چراغ قوه ے گوشیو روشـݧ کرد یکمے ترسیدم ، خودمو بهش نزدیک کردم و دستشو محکم تر گرفتم یکمے رفتیم بالا روے صخره نشستیم هیپچکسے اونجا نبود تمام تهراݧ از اونجا معلوم بود سرموبہ شونہ ے علے تکیہ دادم هوا سرد بود دستش رو انداخت رو شونم _آهے کشیدو ایـݧ بیت و خوند مانند شهر تهران شده ام... باران زده ای ک همچنان الودست.. ب هوای حرمت محتاجم... بعد هم آهےکشید و گفت انشااللہ اربعیـݧ باهم میریم کربلا... ✍ ادامه دارد .... نویسنده : خانم علی آبادی
💞 📚 _بعد هم آهے کشید و گفت انشااللہ اربعیـݧ باهم میریم کربلا... تاحالا کربلا نرفتہ بودم....چیزے نمونده بود تا اربعیـݧ تقریبا یک ماه... با خوشحالے نگاهش کردم و گفتم:جان اسماء راست میگے؟ _لبخندے زد و سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد دوستم یہ کاروانے داره اسم دوتامونو بهش دادم البتہ برات سخت نیست پیاده اسماء؟ پریدم وسط حرفشو گفتم:مـݧ از خدامہ اولیـݧ دفعہ پیاده اونم با همسر جاݧ برم زیارت آقا.آهے کشیدو گفت:انشااللہ ما کہ لیاقت خدمت بہ خواهر آقا رو نداریم حداقل بریم زیارت خودشوݧ _از جاش بلند شد و دو سہ قدم رفت جلو،دستش و گذاشت تو جیبشو وهمونطور کہ با چشماش تموم شهر رو بر انداز میکرد دوباره آهے کشید هوا سرد شده بود و نفسهاموݧ تو هوا بہ بخار تبدیل میشد کت علے دستم بود. _احساس کردم سردش شده گوشاش و صورتش از سرما قرمز شده بودݧ کت و انداختم رو شونشو گفتم بریم علے هوا سرده.... _سوار ماشیـ شدیم.ایندفعہ خودش نشست پشت ماشیـݧ حالش بهتر شده بود اما هنوز هم تو خودش بود... علے؟ جانم بہ خوانواده ے مصطفے سر زدے؟ آره صب خونشوݧ بودم خوب چطوره اوضاعشو؟ اسماء پدر مصطفے خودش زماݧ جنگ رزمنده بوده.امروز میگفت خیلے خوشحالہ کہ مصطفے بالاخره بہ آرزوش رسیده اصلا یہ قطره اشک هم نریخت بس کہ ایـݧ مرد صبوره مثل بابارضا دوسش دارم _اما مادرش خیلے بہ مصطفے وابستہ بود.خیلے گریہ میکرد با حرفاش اشک هممونو درآورد میگفت علے تو برادر مصطفے بودے دیدے داداشت رفت؟ دیدے جنازشو نیورد؟ ‌حالا مـݧ چیکار کنم؟ آرزو داشتم نوه هامو بزرگ کنم؟ بعدشم انقد گریہ کرد از حال رفت... _علے طورے تعریف میکرد کہ انگار داشت درمورد پدر مادر خودش حرف میزد آهے کشیدم و گفتم؛زنش چے علے زنش مثل خودش بود از بچگے میشناسمش خیلے آرومہ _آروم بے سروصدا اشک میریخت اسماء مصطفے عاشق زنش بود فکر میکردم بعد ازدواجش دیگہ نمیره اما رفت خودش میگفت خانومش مخالفتے نداره اخمهام رفت تو هم و گفتم:خدا صبرشو بده سرمو بہ شیشہ ماشیـݧ تکیہ دادم و رفتم تو فکر _اگہ علے هم بخواد بره مـݧ چیکار کنم؟ مـݧ مثل زهرا قوے نیستم نمیتونم شوهرمو با لبخند راهے کنم.مـ اصلا بدوݧ علے نمیتونم... قطره هاے اشک رو صورتم جارے شد و سعے میکردم از علے پنهانشو کنم عجب شبے بود ... _بہ علے نگاه کردم احساس کردم داره میلرزه دستم گذاشتم رو صورتش خیلے داغ بود... علے؟ خوبے؟ بز کنار خوبم اسماء میگم بز کنار دارے میسوزے از تب با اصرار هاے مـ زد کنار سریع جامونو عوض کردیم صندلے و براش خوابوندم و سریع حرکت کردم _لرزش علے بیشتر شده بود و اسم مصطفے رو زیر لب تکرار میکردو هزیوݧ میگفت ترسیده بودم.اولیـ بیمارستاݧ نگہ داشتم هر چقدر علے رو صدا میکردم جواب نمیداد سریع رفتم داخل وگفتم یہ تخت بیارݧ علے و گذاشتـݧ رو تخت و برد داخل حالم خیلے بد بود دست و پام میلرزید و گریہ میکردم نمیدونستم باید چیکار کنم.علے خوب بود چرا یکدفعہ اینطورے شد؟ _براے دکتر وضعیت علے و توضیح دادم دکتر گفت:سرما خوردگے شدید همراه با شوک عصبے خفیفہ فشار علے رو گرفتـݧ خیلے پاییـݧ بود براے همیـݧ از حال رفتہ بود بهش سرم وصل کردݧ ساعت۱۱بود.گوشے علے زنگ خورد فاطمہ بود جواب دادم الو داداش؟ _سلام فاطمہ جاݧ إ زنداداش شمایے؟ داداش خوبہ‌؟ آره عزیرم واسه شام نمیاید؟ بہ مامانینا بگو بیرو بودیم.علے هم شب میاد خونہ ما نگراݧ نباشـݧ نمیخواستم نگرانشو کنم و چیزے بهشو نگفتم سرم علے تموم شد _بادرآوردݧ سوزݧ چشماشو باز کرد میخواست بلند شہ کہ مانعش شدم لباش خشک شده بود و آب میخواست براش یکمے آب ریختم و دادم بهش تبش اومده پاییـݧ لبخندے بهش زدم و گفتم خوبے؟ بازور از جاش بلند شدو گفت:خوبم مـݧ اینجا چیکار میکنم اسماء ساعت چنده؟ هیچے سرما خوردے آوردمت بیمارستاݧ خوب چرا بیمارستاݧ میبردیم درمانگاه ترسیده بودم علے _خوب باشہ مـݧ خوبم بریم کجا؟ خونہ دیگہ ساعت ۳نصف شبہ استراحت کـݧ صب میریم خوبم بریم هر چقدر اصرار کردم قبول نکرد کہ بمونہ و رفتیم خونہ ما.... ✍ ادامه دارد .... نویسنده : خانم علی آبادی
✅ کاندیدای اصلح کیست و چگونه رای می آورد؟ ✳️ در جریان انقلابی دو کاندیدای اصلی در صحنه حاضرند: 🔹 دکتر سعید جلیلی 🔹 دکتر محمدباقر قالیباف 🔹جریان مقابل امیدوار است با روی کارآوردن چهره ای اعتدالی مانند علی لاریجانی، با مهره چینی تیم سه ملعون انقلاب هاشمی .خ.ا.ت.م.ی .روحانی در دولت او، میز قدرت را همچنان تصاحب کند. ✳️ جریان انقلابی چگونه میتواند به اجماع بین دو کاندیدای اصلی خود برسد؟ 🔹 راه رسیدن به راهبرد اجماع دو راهکار مهم است: 1️⃣ عدم تخریب دو کاندیدای انقلابی توسط حامیان هرکدام 2️⃣ طراحی سازوکار رسیدن به اجماع روی یک کاندیدا مانند نظرسنجی مراکز معتبر و رایزنی بزرگان جامعتین روحانیت و بزرگان جریان انقلابی برای عدم تکرار 92 ✳️ تخریب، مهمترین و اصلی ترین عامل عدم دست یابی به اجماع بین کاندیداهای انقلابی و طرفداران آنهاست. 🔹عمده تخریب جلیلی توسط جریان اصلاحات و عمده تخریب قالیباف توسط شبه جریان موسوم به عدالتخواه در بدنه جریان انقلابی صورت میگیرد؛ همان دوطیف که شهید رئیسی را آزردند و دل رهبری را سوزاندند. 🔹این تخریب ها دو لبه یک قیچی برای تحقق روی کارآمدن لاریجانی از جبهه اصلاحات اعتدال است. ✳️ وظیفه ما چیست؟ 🔹سعی کنیم نه خود تخریبگر باشیم و نه از تخریبگران حمایت و پشتیبانی کنیم. 🔹پیام های مجازی تخریب گر کاندیداهای انقلابی را مطلقا نشر ندهیم. 🔹متمرکز بر خسارت های روی کارآمدن جریان غرب گرا و خطر بازآفرینی دولت روحانی باشیم. ✳️ فراموش نکنیم بیش از نیمی از اقشار کف جامعه، لزوما متناسب با زیست سیاسی ما در ایتا فکر نمیکنند؛ اقشار خاموش (خاکستری) به شعارها، برنامه ها و سوابق کاندیداها نگاه میکنند و جریان سیاسی انقلابی و جریان سیاسی غیر انقلابی و آرایش سیاسی حزبی برای عموم مردم موضوعیت ندارد.
‍ نسبت نفاق جدید با روحانیت ♦️تحلیل باسمه ای این طوری است که شبه تحلیلگر، ذهنیت خود را به واقعیت تحمیل می کند. 🔹مثلا همین توییت عباس عبدی که نوشته: "به نظر می‌رسد پس از ۱۳۶۰، این اولین دوره‌ای است که روحانیون خود را به‌کلی از انتخابات کنار کشیده‌اند‌. ظاهرا روحانیون بزرگ شده در این ساختار، برای رای آوری خود شانسی قائل نیستند". ♦️اولا چهار نفر از ثبت نام کنندگان، روحانی هستند و دو نفر از آنها (آقایان میر تاج الدینی و پورمحمدی)، سوابق ارشد اجرایی و مدیریتی در حد معاون پارلمانی رئیس جمهور، وزیر کشور، وزیر اطلاعات، رئیس سازمان بازرسی کل کشور و... دارند. 🔹ثانیا آقایان بنی صدر، رجایی، و احمدی نژاد، سه رئیس جمهوری هستند که روحانی نبوده، اما رئیس جمهور شده اند. هر سه آنها هم کمابیش در دوران نامزدی انتخابات، از حمایت بخشی از روحانیت برخوردار بوده اند. ♦️ثالثا جزو ملاک های نامزدی ریاست جمهوری، رجل سیاسی و مذهبی و مدیر و مدبّر بودن است، نه روحانی بودن. 🔹رابعا آیت الله شهید رئیسی، سه سال قبل با اقبال مردم رئیس جمهور شد، و مردم در تشییع پیکر آن شهید و همراهانش، حماسه ای به یاد ماندنی در تبریز و قم و تهران و مشهد و بیرجند و مراغه و... آفریدند. ♦️خامسا اگر همدل چرکینی و گلایه ای هم وجود داشته باشد، نسبت به عملکرد کسانی مانند روحانی و خاتمی و... است که حرمت لباس پیامبر را پاس نداشتند و رضایت برخی خواص بی صداقت و امتیاز طلب را بر رضایت خداو و خلق خدا ترجیح دادند. 🔹سادسا بسیاری از نامزد ها در ادوار مختلف اخیر، روحانیونی مانند خاتمی و ناطق نوری و هاشمی و روحانی و... را نمایندگی کرده اند، یا می کنند. مانند برخی از همین نامزد های طیف اصلاحات و اعتدال در انتخابات اخیر. (افرادی که با دایره سبز در تصویر مشخص شده اند) ♦️سابعا عجیب این است که افراطیون مذبذب، با نردبان روحانیونی مانند خاتمی و روحانی و موسوی خوئینی ها و ... بالا آمده و صاحب موقعیت شده اند، اما سر بزنگاه، از هیچ بهانه ای برای عقده گشایی علیه روحانیت دریغ نکرده اند. 🔹یادآور می شود نشریه ضد انقلابی پیک‌نت، در آخرین روزهای دولت خاتمی، بخش‌های قابل انتشار ملاقات نفوذی خود با حجاریان را این گونه منتشر کرده بود: 🔻«در یکی از کوچه‌های فرعی خیابان نوفل لوشاتو، یکی از ساختمان‌های ریاست جمهوری قرار دارد، وارد این ساختمان قدیمی که می‌شوید تابلویی در روبرو نظرتان را جلب می‌کند که با امضای حراست ریاست جمهوری از مکالمه کنندگان می‌خواهد در هنگام صحبت پشت تلفن احتیاط کنند و مواظب شنود بیگانگان باشند. 🔻این تابلوها همه جا حتی کنار در آسانسوری که سوار آن می‌شوم تا در طبقه دوم به مصاحبه با حجاریان بروم، به چشم می‌خورد. 🔻او در گفت‌وگویی که داشتم، گفت؛ ترجیح می‌دهم درباره خاتمی صحبت نکنم مبادا که به او بربخورد. او با ما تفاوت داشت. خاتمی روحانی بود و گروه خونی‌اش بیشتر به مجمع روحانیون می‌خورد. حزب مشارکت ما هم با مجمع خیلی فرق دارد. هر چند خاتمی در بین اعضای مجمع بهترین است. مجمع روحانیون، بدترین خیلی دارد. ما از ابتدا هم می‌دانستیم خاتمی با ما فرق دارد. بین اجزای سیستم فکری او سازگاری وجود ندارد. او آخرین میخ را بر تابوت اصلاحات زد.»
چرا سعید جلیلی اصلح است؟ 1. به گفته دوست و دشمن، هیج نقطه خاکستری در زندگی شخصی اش وجود ندارد. سالم، صادق، پاکدست، ساده زیست، دلسوز و با اخلاص است. با اینکه سالها در ساختار قدرت مسئولیت داشته اما کوچکترین نقطه ضعف اقتصادی یا اخلاقی ندارد. خانواده اش نیز هیچ حاشیه اقتصادی و... ندارند و هیچگاه از ایران مهاجرت نکردند. حتی بعضی از مخالفانش هم وقتی می خواهند بگویند به او رای نمی دهند، می گویند «قبول داریم آدم خوب و سالمی است» 2. چون سالها دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده، بر مسایل کلان و ملی مسلط است. او سالها مسئول نهادی بوده که دائم با رییس جمهور، رییس مجلس، رییس قوه قضاییه، ستاد کل نیروهای مسلح، بیت رهبری، بسیاری از وزراتخانه ها و... جلسه داشته و نقاط ضعف و قوت دستگاه های مختلف و حتی بسیاری از مسئولان ارشد کشور را خوب می شناسد و سالها با آنها تعامل و همکاری داشته است. 3. خیلی از کسانی که با جلیلی از نزدیک کار کرده اند شهادت میدهند که «قدرت تصمیم گیری» بالایی دارد. یعنی در بزنگاه های حساس می تواند درست ترین تصمیم را بگیرد و مدیر جسوری است. مثلا؛ وقتی قرار بود هواپیمای حامل ریگی به زمین فرود بیاید، بدون اطلاع برخی دستگاه های امنیتی او در چند دقیقه باید این تصمیم را ابلاغ می کرد یا از این تصمیم منصرف می شد. اما بهترین تصمیم را گرفت و پشت نیروهای امنیتی کف میدان ایستاد تا آن اتفاق معجزه آسا رقم بخورد. 4. منظومه فکری قوی و مشخص دارد و به همین خاطر هیچ تناقضی در گفتار و رفتارش نیست. به شدت اهل مطالعه، تعمق فکری و دارای ذهن چارچوب دار است. نگاه تمدنی و کلان به مسایل دارد و هرکس از راه رسید نمیتواند با نیم ساعت سخنرانی، او را دچار تذبذب کند. 5. در عرصه سیاست اهل خیالپردازی و توهم نیست، واقع گراست و و دنیا و جهان غرب را به خوبی میشناسند. هرآنچه سال 92 و 93 و 94 در حوزه سیاست خارجی گفت، درست از آب درآمد و تبدیل به تجربه برای ملت ایران شد. از همان اول گفت نباید با خوش بینی به دشمن امتیاز داد چون وقتی خرشان از پل بگذرد به هیچ کدام از تعهدات شان عمل نمی کنند، حرفش را گوش ندادند و به او خندیدند اما بعدا واو به واو حرفهایش درست از آب درآمد. به خاطر سالها تجربه در عرصه دیپلماسی، در شرایط فعلی منطقه و جهان ضرورت حضورش در راس دولت بسیار ضروری تر از قبل است. 6. با برنامه ترین کاندیدای انتخابات است و بیش از ده سال است که در حوزه های مختلف اقتصادی، صنعتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، ورزشی، آموزشی و... ریز ترین برنامه های قابل اجرا را تهیه کرده. برای رسیدن به راه حل خیلی از مشکلات، کل ایران را از نزدیک دیده و تا دورافتاده ترین روستاها را نیز سر زده است. برنامه هایش فقط روی کاغذ نیست بلکه پشتوانه اش سالها تجربه عملیاتی است. 7. اولویت های کشور را به خوبی می شناسد و اهل اداره کشور با روزمرگی و دهن بینی نیست. دقیقا میداند که در هر موضوعی باید کدام وزارتخانه چه کاری انجام دهد و کشور را با آزمون و خطا و هدر دادن زمان اداره نخواهد کرد. 8. بسیار پرکار است و علیرغم مجروحیت جنگی از دوره دفاع مقدس (پای راست) بسیار پر سفر، فعال و پیگیر است. بارها شاهد بودم که قبل از روشن شدن هوا جلسات کاری اش شروع می شد و تنها چند ساعت مانده به اذان صبح به خانه بر میگشت. 9. تعاملش با گروه های سیاسی و فکری مختلف نه بر اساس پیش فرض ها و جناح بازی بلکه براساس فکر و تخصص آنهاست. اصلاحطلبان مختلفی را می شناسم که با وجود اختلاف سیاسی با او، همیشه میگویند شخصیت جلیلی با بقیه سیاستمداران متفاوت است و حتی خانم دکتر خوش خلق را فراموش نمی کنم که با وجود گرایشهای سیاسی اصلاح طلبانه ای که داشت، بعد از آشنایی و همکاری با جلیلی، می گفت این مرد نگاه من را نسبت به خیلی از سیاستمداران عوض کرد. او به عنوان یک رییس جمهور میتواند خیلی از شکافهای سیاسی و اجتماعی بیهوده را کم کند. 10. بسیار دوراندیش و عقلانی است. اهل هوچی گری و نمایش و شلوغ کاری نیست. صبور است و هیجانی تصمیم نمیگیرد و اگر روزی رییس جمهور شود، پیشرفت ایران تا 20 سال آینده تضمین است. جلیلی رییس جمهوری خواهد بود که نه فقط رای دهندگان به او بلکه نسل های بعدی نیز به او و اقداماتش افتخار خواهند کرد. بنده کوچک نیز با جلیلی موافقم و ایشون را اصلح می دانم
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸خودش را برای «صفر» آماده کرده بود🔸 وقتی کسی که در ولایت الهی ذوب نشده، زمامدار می‌شود. مشکل پیدا می‌شود. شما می‌پرسید مگر این رهبر ما ذوب در ولایت الهی شده است؟ من می‌گویم بله! من ! یک ماه قبل از رحلت امام (ره) برای کاری به دفتر ایشان رفتم. گفتم دوره ریاست جمهوری شما دارد تمام می‌شود، شما بعد از آن چکار می‌کنید؟ گفتند: «حوزه! می‌روم قم و آخوندی می‌کنم. بعد مثل‌اینکه چیزی یادش آمده باشد گفت: البته مگر اینکه امام نهی‌ام کنند. من بعد از ریاست جمهوری اگر امام به من بگویند برو مسئول عقیدتی سیاسی ژاندارمری یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان بشو؛ »! فکرش را کنید! رئیس‌جمهور آماده باشد که اگر به او بگویند عقیدتی سیاسی ژاندارمری یک روستای سیستان بلوچستان بشو، برود. می‌دانید روستاهای سیستان و بلوچستان چقدر خطرناک است برای کسی که قبلاً رئیس جمهور بوده؟ اما می‌گوید برای رفتن «تردید نمی‌کنم»! خود را برای «صفر» آماده می‌کند؛ برای «هیچ». می‌رود برای و ناگهان سر از در می‌آورد! تمام مسائل خلقت همین است. کسی که تردید در صفر شدن نکند، تردید در «فنا» نکند، «باقی» می‌ماند. راه بقاء ، فناست! راضی بودن در برابر امر امام(ره) به معنای «ذلت باطنی» است، و «ذلت باطنی» مهارکنندهٔ «عزت ظاهری» است. وقتی «ذلت باطنی» اینگونه است، «عزت ظاهری» برای انسان خطرناک نیست. عزت رهبری به اندازه‌ای است که مردم او را در موقع نماز دعا می‌کنند. این عزت ظاهریِ بالا، ذلت باطنی به اندازهٔ خودش می‌خواهد که بتواند آن را مهار کند و الّا تعادلش بر هم می‌خورد. و احساس مسئولیت رهبری بالا بوده و به همین دلیل برای رهبری انتخاب شد. هشت سال ریاست جمهوری رهبری از نوع بود و قبول امر امام برای رفتن به سیستان و بلوچستان به عنوان نماینده ولی فقیه در ژاندارمری، از نوع . این رهبر، ذوب است؛ الله است که اینطوری به سر خودش می‌آورد و آن طرفش را دیگر نگاه نمی‌کند. شما دو تا درس لمعه بگیر، بعد بیا دو تا درس معالم بگیر، بعد بیا درس جامع‌المقدمات (اولین درس حوزوی) بگیر. ببین در وجودت چه رذالتی پیش می‌آید؟! اما ایشان می‌گوید مسئولیت عقیدتی سیاسی ژاندارمری، آن هم در یکی از روستاها، آن هم در سیستان و بلوچستان را حاضرم قبول کنم و تردید هم نمی‌کنم! این، همان نگه داشتنِ است. این انسان وقتی که زمامدار می‌شود، ماشین نظام می‌شود؛ ماشینِ ترمزدار؛ لا یأخذه فی الله لومه لائم: ملامت رویش اثر نمی‌گذارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سوالی که حسن روحانی ادعا کرد ۴۱ساله جواب داده نشده ولی در ۱۰ ثانیه جواب داد 🔥 @Moohem
👈ترجمه صفحه◄ ٤٠٥ ►🌹سورة الروم🌹 خدا این وعده را داده است؛ و خدا از وعده اش تخلف نمی کند، ولی بیشتر مردم معرفت و شناخت [نسبت به وفای قطعی خدا در مورد وعده اش] ندارند. (۶) [تنها] ظاهری [محسوس] از زندگی دنیا را می شناسند و آنان از آخرت [که سرای ابدی و دارای نعمت های جاودانی و حیات سرمدی است] بی خبرند. (۷) آیا در [خلوت] درون خود نیندیشیده اند؟ [که] خدا آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، جز به حقّ و راستی و برای مدتی معین نیافریده است؛ و همانا بسیاری از مردم به دیدار [قیامت و محاسبه اعمال به وسیله] پروردگارشان کافرند. (۸) آیا [به غفلت نانی می خورند و بی خبر به سر می برند و] در زمین گردش نکرده اند تا با تأمل بنگرند سرانجام کسانی که پیش از اینان بودند چگونه بود؟ آنان قوی تر و نیرومندتر از اینان بودند، و زمین را [برای هدف های گوناگون] زیر و رو کردند و آن را بیش از آنچه اینان آبادش کردند، آباد نمودند، و پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند [ولی به سبب تکذیب پیامبرانشان هلاک شدند]؛ پس خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند، ولی آنان بودند که به خودشان ستم می کردند. (۹) آن گاه بدترین سرانجام، سرانجام کسانی بود که مرتکب زشتی شدند به سبب اینکه آیات خدا را تکذیب کردند و همواره آنها را به مسخره می گرفتند. (۱۰) خدا مخلوقات را می آفریند، سپس آنان را [بعد از مرگشان] باز می گرداند، آن گاه به سوی او باز گردانده می شوید، (۱۱) و روزی که قیامت برپا شود گنهکاران [از شدت سختی و هولناکی آن اندوهگین گردند و به علت پذیرفته نشدن بهانه و عذرشان از رحمت خدا] مأیوس شوند، (۱۲) و از معبودانشان [که آنها را کورکورانه می پرستیدند] برای آنان شفیعانی نخواهد بود، و آنان معبودانشان را [از روی واقعیت] انکار می کنند، (۱۳) و روزی که قیامت برپا شود آن روز [همه] از هم جدا می شوند، (۱۴) اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، آنان را در بوستانی [سرسبز و خرم] مسرور وشادمان می دارند. (۱۵)