eitaa logo
🌹کانال شهید محمدحسین محمدخانی🌹
103 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
6 فایل
قال الله تعالی علیه :"ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ،بل احیائ عندربهم یرزقون" شهید محمد حسین محمدخانی نام جهادی:حاج عمار تاریخ تولد:۱۳۶۴/۴/۹ تاریخ شهادت :۱۳۹۴/۸/۱۶ سمت:فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا مزار مطهر شهید:گلزار شهدای تهران قطعه ۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر شما هم یک نفر از حدود ۱۴ میلیون نفری هستی که به آقای جلیلی رای دادی با شما هستم: به خودت افتخار کن، تو: ✅ به جلیلی رای دادی ... ⛔نه به خاطر مشهدی بودنش، ⛔نه به خاطر اینکه مادرش ترک بود، ⛔نه به خاطر اینکه پدرش کرد کرمانج بود، ✅تو بهش رای دادی... ⛔نه به خاطر اینکه احساسات قومیتی، مذهبی تو رو تحریک کرد، ✅بهش رای دادی... ⛔نه به خاطر اینکه حال رقیبشو بگیری، ✅تو بهش رای دادی... ⛔نه به خاطر اینکه بزرگان یه حزبی گفته بودند بهش رای بده، ✅تو بهش رای دادی... ⛔نه به خاطر اینکه تو رو از جنگ و تحریم و ترامپ ترسونده بودند، ✅تو بهش رای دادی... ⛔نه به خاطر رفع فیلتر و گشت ارشاد و ... که جزو اختیارات رییس جمهور نیست. ✅تو بهش رای دادی... ⛔نه به خاطر اینکه فلان خواننده و فوتبالیست و  کمدین یا بلاگر یا حتی منبری یا مداح مشهور توومیتینگ های انتخاباتیش حضور داشتند. 👌تو به دست پاکی، به صداقت، به برنامه، به یازده سال تلاش بی وقفه، به شخصیت، به اخلاق و به مسیر پرتلاش شهید رئیسی رای دادی 👏به خودت افتخار کن که اگر حتی یک نفر هم بودی در طرف درست تاریخ ایستاده‌ای احسنت بر تو و بر بصیرتت.
۱۸ تیر ۱۴۰۳
🌹 یڪےازچشمانم رامیبندم وباچشم دیگردرچهارچوب ڪوچڪ پشت دوربین عڪاسےام دقیق میشوم... هاله لبخندلبهایم رامیپوشاند؛سوژه ام راپیدا ڪردم❣ پسری باپیرهن شونیزسرمه ای ڪه یڪ چفیه مشڪےنیمےازبخش یقه وشانه اش راپوشانده. شلوارپارچه ای مشڪےویڪ ڪتاب قطوروبه ظاهرسنگین ڪه دردست داشت📑 حتم داشتم مورد مناسبـےبرای صفحه اول نشریه مان باموضوع"تاثیرطلاب ودانشجودرجامعه"خواهدبود❣ صدامیزنم:ببخشید آقا❢یڪ لحظه... عڪس العملـےنشان نمیدهےوهمانطورسربه زیربه جلوپیش میروی. باچندقدم بلند وسریع دنبالت مےآیم ودوباره صدامیزنم: ببخشیییید...ببخشیدباشمام❢ باتردید مڪث میڪنے،مےایستےوسمت من سرمےگردانےاماهنوزنگاهت به زیراست آهسته میگویی: _ بله؟؟..بفرمایید❢ دوربین رادر دستم تنظیم میڪنم.. _ یڪ لحظه به اینجا نگاه ڪنید(وبه لنز اشاره میڪنم) نگاهت هنوز زمین رامیڪاود❢ _ ولـے....برای چه ڪاری؟ _ برای ڪارفرهنگے❢ عڪس شماروی نشریه مامیاد. _ خب چرا ازجمع بچه ها نمیندازید..؟چراانفرادی؟ بارندی جواب میدهم: _ بین جمع، شما،طلبه جذاب تری بودید❢ چشمهای به زیرت گرد وچهره ات درهم میشود. زیرلب آهسته چیزی میگویی ڪه دربین آن جملات"لاالله الا الله"رابخوبـےمیشنوم.👂 سرمیگردانـےوبه سرعت دور میشوی،من مات تابه خود بجنبم تووارد ساختمان حوزه میشوی.. 😐 باحرص شالم رامرتب وزیرلب زمزمه میڪنم: چقدر بـےادب بود😒 یڪ برخورد ڪوتاه وتنهاچیزی ڪه در ذهنم ازتو ماند،یڪ چهره جدی،مو و محاسن تیره بود..❣ ✍ ادامه دارد ...
۱۸ تیر ۱۴۰۳
🌹 روی پله بیرون ازمحوطه حوزه میشینم وافرادی ڪه اطرافم پرسه میزنند را رصد میڪنم❢ ساعتـےاست ڪه ازظهر میگذرد و هوا بشدت گرم است.جلوی پایم قوطی فلزی افتاده ڪه هرزگاهے با اشاره پاتڪانش میدهم تاسرگرم شوم❢ تقریبا ازهمہ چیزو همه ڪَس عڪس گرفته ام فقط مانده... _ هنوز طلبہ جذابتون رو پیدا نڪردید؟❣❣😒 رومیگردانم سمت صدای مردانہ اشنایی ڪه باحالت تمسخرجمله ای راپرانده بود❣ همان چهره جدی و پوشش ساده چفیه،ڪوله ڪه باعث میشد بقول یکی ازدوستانم . _ چطورمگه؟❣...مفتشـے..؟😒 اخم میڪنے،نگاهت رابه همان قوطےفلزی مقابل من میدوزی❣ _ نہ خیر خانوم!!..نه مفتشم نه عادت بہ دخالت دارم اونم تو ڪار یه نامحرم...ولـے..😠 _ ولےچے؟....دخالت نڪنید دیگه❢...وگرنه یہو خدا میندازتتون توجهنما😁 _ عجب❢...خواهر من حضور شما اینجا همون جهنم ناخواستہ اس❢ عصبـےبلند میشوم...😠 _ ببینید مثلاً برادر!خیلی دارید ازحدتون جلو میزنید! تاڪےقصد بہ بےاحترامی دارید!!! _ بےاحترامی نیست!...یڪ هفتس مدام توی این محوطہ میچرخید❢اینجا محیط مردونس _ نیومدم تو ڪه😠....جلو درم😒 _ اها! یعنے آقایون جلوی درنمیان؟...یهو به قوه الهے ازڪلاس طی الارض میڪنن به منزلشون؟..یاشایدم رفقا یادگرفتن پرواز ڪنن و ما بـےخبریم؟😐😕 نمیدانم چرا خنده ام میگــیرد و سڪوت میڪنم... نفس عمیقی میڪشے و شمرده شمرده ادامہ میدهی: _ صــلاح نیست اینجا باشید!... بهتره تمومش ڪنید و برید. _ نخـــوام برم؟؟؟؟؟ _ الله اڪبرا...اگر نرید... صدایی بین حرفش میپرد: _ بابا ... رفتے یہ تذڪر بدیا!چہ خبرته داداش! نگاه میڪنم،پسری باقد متوسط و پوششی مثل تو ساده. حتماً رفیقت است.عین خودت پررو!! بی معطلے زیرلب یاعلی میگویی و بازهم دور میشوی.. یڪ چیز دلم راتڪان میدهد.. ... ✍ ادامه دارد ...
۱۸ تیر ۱۴۰۳
🌹 به دیوارتڪیه میدهم ونگاهم رابه درخت ڪهنسال مقابل درب حوزه میدوزم...😊 چندسال است ڪه شاهدرفت وآمدهایـے؟❢استادشدن چندنفررا به چشم دل دیده ای؟..توهم ؟❤ بـےاراده لبخند میزنم❢به یاد چند تذڪر ...چهار روز است ڪه پیدایت نیست.😔 دوڪلمه اخرت ڪه به حالت تهدید درگوشم میپیچد... .. خب اگر نروم چـے؟❢😐 چرا دوستت مثل خروس بـے محل بین حرفت پرید و...😒 دستـے از پشت روی شانه ام قرار میگیرد! ازجامیپرم و برمیگردم... یڪ غریبه درقاب چادر.بایڪ تبسم وصدایـے ارام... _ سلام گلم❣..ترسیدی؟ با تردید جواب میدهم _سلام❣...بفرمایید..؟ _ مزاحم نیستم؟..یه عرض ڪوچولو داشتم. شانه ام راعقب میڪشم ... _ ببخشید بجانیاوردم..!! لبخندش عمیق ترمیشود.. _ من؟؟!....خواهرِ مفتشم😊 یڪ لحظه به خودم آمدم و دیدم چندساعت است ڪه مقابلم نشسته وصحبت میڪند: _ برادرم منو فرستاد تا اول ازت معذرت خواهـے ڪنم خانومے❣اگر بد حرف زده....درڪل حلالش ڪنے.بعدهم دیگه نمیخواست تذڪر دهنده باشه! بابت این دو باری ڪه با تو بحث ڪرده خیلے تو خودش بود. هـےراه میرفت میگفت:اخہ بنده خدا بہ تو چہ ڪه رفتـے با نامحرم دهن به دهن گذاشتـے!... این چهارپنج روزم رفته بقول خودش آدم شہ!... _ آدم شہ؟؟؟...ڪجا رفته؟؟؟😕 _ اوهوم...ڪارهمیشگے! وقتـےخطایـےمیڪنه بدون اینڪه لباسےغذایـے،چیزی برداره.قرآن،مفاتیح و سجادش رو میزاره توی یه ساڪ دستـے ڪوچیڪو میره... _ خب ڪجا میره!!؟ _ نمیدونم!...ولـے وقتـے میاد خیلـےلاغره...!یجورایـے میڪنه😊 باچشمانـےگرد به لبهای خواهرت خیره میشوم... _ توبه ڪنه؟؟؟؟...مگہ...مگہ اشتباه ازیشون بوده؟... چیزی نمیگوید.صحبت رامیڪشاند به جمله آخر.... _ فقط حلالش ڪن!...علاقہ ات بہ طلبہ هارم تحسین میڪرد!... ... اینم بزار پای همینش ... همنام پسرِ اربابــے....هر روز برایم عجیب ترمیشوے... تو متفاوتـے یا... تو را میبینم؟ ✍ ادامه دارد ...
۱۸ تیر ۱۴۰۳
🌹 ڪار نشریه به خوبـے تمام شد و دوستے من با فاطمہ سادات خواهر تو شروع❣❤ آنقدر مهربان،صبور و آرام بود ڪه حتـےمیشداورا دوست داشت. حرفهایش راجب مرا هرروز ڪنجڪاوتر میڪرد. همین حرفها بہ رفت و آمدهایم سمت حوزه مهر پایان زد. گاه تماس تلفنـے داشتیم و بعضـے وقتهاهم بیرون میرفتیم تا بشوددسوژه جدید عڪسهای من... جلوه خاصی داشت در ڪادر تصاویر... ڪم ڪم متوجه شدم خانواده نسبتا پرجمعیتـے هستید. علـےاکبر،سجاد،علـےاصغر،فاطمه و زینب با مادروپدر عزیزی ڪه در چند برخورد ڪوتاه توانسته بودم از نزدیڪ ببینمشان. برادر بزرگتری و مابقی طبق نامشان ازتوڪوچڪتر.... نام پدرت حسین و مادرت زهرا❣ حتـے این چینش اسمها برایم عجیب بود. تو را دیگرندیدم و فقط چند جمله‌ای بود ڪه فاطمه گاهی بین حرفهایش از تو میگفت. دوستـے ماوروز به روز محڪم ترمیشد و در این فاصله خبر اردوی بہ گوشم رسید... 🍃🍃🍃🍃 _ فاطمه سادات؟ _ جانم؟.. _ توام میری؟❣... _ ڪجا؟ _ اممم...باداداشت.راهـــیان نور؟... _ اره!ماچند ساله ڪه میریم. بادودلـے وڪمےمِن.و.مِن میگویم: _ میشه منم بیام؟ چشمانش برق میزند... _ دوست دارے بیای؟😏 _ آره...خیلـ😔ــے... _چراڪه نشه!..فقط ... گوشه چادرش رامیڪشم... _ فقط چے؟ نگاه معنادارے به سر تاپایم میڪند... _ باید چادر سر ڪنـے.😊 سر ڪج میڪنم،ابرو بالا میندازم... _ مگہ حجابم بده؟؟؟😒 _ نه!ڪےگفته بده؟!...اماجایـے ڪه ما میریم حرمت خاصـے داره! در اصل رفتن اونها بخاطرهمین سیاهـے بوده...حفظ این❣ و ڪناری از چادرش را با دست سمتم میگیرد 🍃🍃🍃🍃 دوست داشتم هر طور شده همراهشان شوم.حال و هوایشان رادوست داشتم. زندگـےشان بوی غریب و آشنایـے از محبت میداد🌹💞 محبتـے ڪه من در زندگـےام دنبالش میگشم؛حالا اینجاست...دربین همین افراد. قرارشد در این سفربشوم عڪاس اختصاصـے خواهر و برادری ڪه مهرشان عجیب به دلم نشستہ بود❣ تصمیمم راگرفتم... ✍ ادامه دارد ...
۱۸ تیر ۱۴۰۳
شروع رمان جدید، رمان قشنگی هست حتماً بخونید، من چی بد نمی فرستم براتون 😂
۱۸ تیر ۱۴۰۳
17.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست وین چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست 🔻صحبتهای فوق‌العاده «شورانگیز» و شنیدنی کشیش برجسته آمریکایی، پدر «کِنِث جی. فلاورز» درباره جاذبه الهی حرم اباعبدالله الحسین (ع) 🆔 🌹
۱۸ تیر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۸ تیر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۸ تیر ۱۴۰۳
⭕️ تجویز استعفا به پزشکیان ۱.پزشکیان در مستندانتخاباتی خود می گوید "اگرنتوانم موفق شوم، ادامه نمی‌دهم و از مردم هم خواهم خواست رای شان را پس بگیرند!؟" این تجویز متن نویس اوست. ۲. دو روز پیش خبر مهمی از حلقه مشاورین پزشکیان که گماشته مستقیم خاتمی ملعون هستند منتشر شد. این حلقه رادیکال با ابراز نگرانی نسبت به توانایی ذهنی و اجرایی پزشکیان، تجویز کرده اند "حتی در صورت رای آوردنش، بهتر است به بهانه رای ندادن مجلس به وزرای نالایق معرفی شده، بلافاصله استعفا دهد!!". گفته اند این نظریه را به خاتمی ملعون هم منعکس کرده و او واکنشی نشان نداده. ۳. شیخ نقویان در کلیپی که ظاهرا در حمایت از پزشکیان منتشر کرده به او پیشنهاد می‌دهد در صورت مواجه شدن با کوچک ترین مشکلی، بلافاصله استعفا دهد!" ۴. در همین ایام، شخصی از حلقه نزدیکان رئیس‌جمهور سابق از قول او نقل کرده که حسن روحانی ملعون معتقد است "پزشکیان در مسند ریاست‌جمهوری دوام نمی آورد و پیش از رسیدن به میانه راه استعفا خواهد داد." ۵. جناب پزشکیان! اکنون که کار از کار گذشته‌ است، اما این چند سطر را نوشتم که در تاریخ بماند. "تواتر نسخه استعفا- که صرفا به چند موردش اشاره کردم- بویژه از مجرای گماشتگان افراطی خاتمی ملعون در کنار گوشت، یعنی برایت آشی پخته اند. به هوش باش"
۱۸ تیر ۱۴۰۳