هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
توصیه حضرت آیت الله جاودان:
برای دفع شر دشمنان بسیار و با توجه بخوانید.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَدْرَأُ بِکَ فِی نُحُورِهِم وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شُرُورِهِم
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
📒 رهبر انقلاب: اساس مشکل منطقه حضور کسانی است که دم از صلح و آرامش میزنند/ اینها اگر شرشان را از منطقه کم بکنند، بدون شک جنگها به کلی از بین خواهد رفت
✏️ رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی:
✏️ به مسائل غزه و لبنان، همانطور که عرض کردم، انشاءالله خواهم پرداخت اگر عمری باقی باشد و فقط یک کلمه من عرض بکنم و آن این است که در این منطقهی ما اساس مشکل - که این درگیریها و جنگها و نگرانیها و دشمنیها و اینها را به وجود میآورد - ناشی از حضور همان کسانی است که دم از صلح و آرامش منطقه میزنند؛ یعنی آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی. اینها اگر شرشان را از این منطقه کم بکنند، بدون شک این درگیریها، این جنگها این برخوردها به کلی از بین خواهد رفت. و کشورهای منطقه میتوانند خودشان را اداره کنند، منطقهشان را اداره کنند، با هم با صلح و سلامت و عافیت زندگی کنند.
✏️ یک روز یک کشوری را تحریک میکنند، یک کسی مثل صدام را تحریک میکنند، آنجور قضایای سخت و تلخ به وجود میآید. یک روز او نیست، پشتیبانهایش هم نیستند، محبت بین دو کشور میشود مثل راهپیمایی اربعین که شماها از نزدیک دیدید خودتان، یعنی این جوری است مسئله. با دیگر کشورها هم همینجور است. حضور آن کسانی که امروز دم از آرامش منطقه میزنند و دروغ میگویند، حضور خود آنها اساس اصلی مشکلات این منطقه است.
✏️ ما امیدواریم که به توفیق الهی، با همت بلند ملت ایران و با کمک از الهامات انقلاب اسلامی و با همکاری دیگر ملتها شر دشمنان را از این منطقه انشاءالله کم کنیم.
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
🔺ایران با زدن اسرائیل، آمریکا را شیر فهم کرد!
🔹وعده صادق۲ به آمریکایی ها فهماند که در برابر حملات احتمالی جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه بی دفاع خواهند بود، همانگونه که اسرائیل بی دفاع بود؛ هیچ سیستم پدافندی که بتواند جلوی انبوه موشک های ایرانی را بگیرد وجود ندارد، که اگر میداشت رینگ پدافندی ائتلاف غربی عبری عربی دیشب میتوانست صهیونیست ها را نجات بدهد. پایگاه های آمریکا در اربیل، قطر، عراق، کویت و بحرین به همان اندازه بی دفاع اند که نواتیم بود؛ این چیزی است که خودشان خواستند افشا شود؛ بازدارندگی در برابر ایران کم کم به آرزوی آمریکا و غرب تبدیل میشود.
🔹آنچه انجام شد صرفا نشانه کوچکی از عواقب یک جنگ تمام عیار احتمالی با جمهوری اسلامی است؛ و صد البته آنچه نشان داده شد، آخرین ورژن از دارایی های موشکی ما نیست؛ چون همه میدانند آنچه رونمایی میشود حداقل مربوط به پنج سال قبل از آن است، و هایپرسونیک فتاح اگر در این عملیات استفاده شده باشد، با توجه به رونمایی اش در سال ۱۴۰۲، احتمالا محصول سال های ۹۵-۹۶ باشد؛ لذا یقین بدانید ایران باز هم اسرائیل را با ورژن های قدیمی هدف قرار داده و هنوز موشک ها و جنگ افزارهای دیگری داریم که حتی رونمایی نشده اند؛ آمریکا به مرور شیرفهم خواهد شد که حنایش دیگر در این منطقه رنگی ندارد.
#وعده_صادق
#سید_حسن_نصرالله
#حزب_الله_زنده_است
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
♦️سلام امام زمانم
🔹آفتاب؛ شعاع مهربانی شما بر کوچک و بزرگ این شهر است
🔹و نسیم؛ لطافت دستان تان است،
🔹آن هنگام که برای مان، دست به دعا می بردارید!...
🔹مهربان تر از پدر و دل سوزتر از مادر؛ امام زمان!...
🔹امروز را هم بعد از بردن نام خدا،
🔹با یاد شما شروع می کنم!...
🔹سلام بر تو ای سرچشمه ی زندگانی!
السلام علیک یا صاحب الزمان ❤️
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزتــون پـرازخیـروبرکـت
امـــروزتــون شـــاد و
شمـــع عـمـرتـون فــروزان
الهــی امــروز
برکتـی عظیـم
آرزوهـایـی دسـت یافـتنـی
خـوشـبختـی مـانـدگار و
شــادی از تـه دل
نصیـب لحـظههـاتـون✨♥️
🍃🌺🍃
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســــلام
چهارشنبه روز زیارتی امام رضا (ع)
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
کاش بودی.. دلتنگ سخنرانی بعد پیروزی تو هستیم سید
میدونم تو شادی ما شریکی.. دعامون کن🌹🖤
#سید_حسن_نصرالله 💔
#حزب_الله_زنده_است
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک شب زیبا و پرستاره در آسمان تلاویو برای شب عید صهیونیستها توسط ایران😅
رفقا دیشب از نمایش موشکی شیر بچههای حیدر خیلییی ذوق کردیم؛
خیلی به قدرت خودمون افتخار کردیم؛
سربلند شدیم؛
لذت بردیم و...
حالا این احساس عزتمون رو مدیون پدر موشکی ایران، حاج حسن طهرانی مقدم هستیم.
الحق که نوشته روی مزارشون زیباست:
«کابوس تا ابد زنده آمریکا و اسرائیل»
برای شادی روحشون صلوات و فاتحهای هدیه کنیم.
╔══┈•❀••❀•┈══
╚═ ┈•❀🪴❀•┈ ═╝
💐#مجید_بربری
#قسمت_35
جاده چالوس
اردیبهشت ۱۳۸۴-اولین تجربه
یکی از روزهای اردیبهشت آن سال،که هوا نه سرد بود و نه گرم و دل انگیزی هوا،هوش از سر آدم میبرد، مجید از خواب شیرین دم صبح، دل کنده بود و برنامه ای داشت.مهرشاد غرق خواب بود که صدای زنگ در،بد خوابش کرد.بیدار شد،ولی گیج و گنگ ،توی رختخواب نشست.با پشت دست،چشم هایش را مالید و کمی به خودش آمد.حالا صحبت مجید و مادرش را می شنید:
_مامان!به مهرشاد بگو پاشو بریم!
عادت داشت مادربزرگش را،مامان صدا کند.مادربزرگ پرسید:
_کجا مادرجون؟بیا صبحونه بخور بعد.
_نه،تو راه یه چیزی می خوریم.میخوایم از جاده کندوان بریم چالوس.
مادربزرگ با صدایی بلندتر،رو به پسرش گفت؛
_مادر،مهرشاد بلند شو،مجیده،اومده دنبالت،با هم برید گردش.
دنبال صدای نوازش گر و پر مهر مامان،مجید هم با صدای بلند، فرمان بیدار باش داد:
_مهرشاد پاشو،لنگه ظهره،چقدر میخوابی!
مهرشاد،بی حوصله و خواب آلود ،لباسش را پوشید و از اتاق بیرون آمد.همان طور که خمیازه می کشید،به مجید توپید:
_تو خواب نداری؟
_نه،خوابم کجا بود؟بیا بریم.بچه ها تو ماشین منتظرن.
توی کوچه،پیکان قرمز رنگی با چهار سرنشين، منتظر دایی مهرشاد بودند.از صبحانه و ناهار ،تا تنقلات تو راهی،همه را مجید به قول خودش، ردیف کرده بود.از دم خانه تا برسند جاده چالوس ،هرچند دقیقه ،ترانه را توی پخش صوت عوض میکردند و صدای خواننده که داخل ماشین می پیچید،از سرخوشی،همه باهم دنبال خواننده،دم می گرفتند و دست می زدند.گاه یکی ،همان طور نشسته روی صندلی،با ریتم آهنگ،تن و بدنش را می جنباند و بقیه هم با دست زدن،همراهی و تحریکش می کردند.با این شلنگ اندازیِ جوان های سرخوش ،لازم بود که مجید اوضاع را کنترل کند،تا برخوردی بین چند تا هم سفر و یا خدای نکرده،اتفاقی برای ماشین توی جاده نیفتد. به خاطر همین،مجید خودش را با صاحب ماشین اُخت کرده بود و راننده هم روی حساب رفاقت،نه تنها اوقاتش از شلوغی توی ماشین تلخ نمیشد،بلکه با جوان ها همراه هم میشد.گاهی دستش را از روی فرمان برمیداشت و ماشین را به امان خدا رها میکرد،بعد با آهنگ ترانه بشکن میزد و برایشان قِر و غربیله می آمد.از رفصیدن که خسته میشد یا می رسید به یکی از پیچ های تند کندوان،دو دستی می چسبید به فرمان،ولی صدای نکره اش را می انداخت روی صدای خواننده و خودش میشد ترانه خوان.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
💐#مجید_بربری
#قسمت_36
وقتی به محل اتراق رسیدند و بار و بندیل را زمین گذاشتند ،اول بساط ورق را چیدند و شروع کردند به بازی.سرشان که به قمار گرم بود،مجید از غفلت رفقا استفاده کرد و همان دُور و اطراف جیم شد.کمی بعد،با وسیله ای برگشت پیش شان و بقیه تازه فهمیدند که مجید جایی رفته بوده.با خودش ظرفی آورده بود که تهش حبابی شیشه ای داشت.رویش زغال بود و نی کوتاهی هم از سوراخ حباب زده بود بیرون.بچه ها از دیدن این وسیله،که بیشتر به صنایع دستی شباهت داشت، چشم شان گرد شده بود و با تعجب به عتیقه ی توی دست مجید،زل زده بودند.
_مجید این دیگه چیه؟
_قلیونه،خیلی باحاله،بیاین اول یه نفس ازین بگیریم،بعد میریم سر ورق بازی.
_از کجا آورریش؟
_از یه راننده تاکسی گرفتم.
_ما که بلد نیستیم بکشیم.
_کاری نداره.
بعد طرز کار وسیله را،به صورت نمایشی برای رفقا توضیح داد:
_این نی رو میذارید روی لب تون،چند تا مَک می زنید، بعد از دم دهنتون ،برش می دارید و دودش رو،از دماغ یا دهنتون می دید بیرون. بار اول،آدم یه کم سردرد و سرگیجه می گیره،ولی بعد عادت می کنه.چند وقت که کشید،بعدش دوست داره،روزی یه دفعه هم که شده بکشه.
مهرشاد ولی بیشتر از همه می ترسید. حتی از نگاه کردن به قلیان .اول از ترس پدرومادر،بعد هم از برادرهایش.خوف این را داشت که اگر دو تا پک به قلیان بزند،معتاد شود و آنها بفهمند و تا چند ماه،از سرزنش و غرولندشان آسایش نداشته باشد.ولی مجید آنقدر از مزایای قلیان، به قول خودش،توی گوش مهرشاد و دوستانش خواند،تا این که آنها هم هوس کردند،یک بار هم که شده،قلیان را امتحانش کنند و ببیند ،چی هست و آخرش چه میشود. کشیدن آن روز همان و بعدش ،هرروز که مدرسه تمام میشد، با پانصد تومان می رفتند و به قول خودشان؛((قلیون به بدن می زدند)).سر دسته مجید بود.همه را دنبال خودش می کشید و می رفتند قهوه خانه،آنجا یک دل سیر چای میخوردند و قلیان می کشیدند. بعد هم هرکی می رفت سر کار و زندگیش.اما برای مجید ،تازه رفیق بازی اش گل کرده بود.با چهار پنج دسته رفیق،میرفت قهوه خانه.هر دسته پنج شش نفری می شدند. از این دسته می رفت سراغ دسته دیگر .تا چند سال ،این کار هر روزش بود.از صبح تا آخر شب ،پابند رفیق های جورواجور بود.روزی هم ده پانزده تا قلیان می کشید.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
به قول شهید حسن باقری :
ما با هم رفیق شدیم تا همدیگر رو بسازیم..
و خوش به حال اونایی که با شهدا رفیق شدند..
همون ها که اول خودشونو ساختن ،
بعد هم دست یکی دیگه رو گرفتن تا بسازن و ساخته بشن برای ظهور..!
اللهم عجل لولیک الفرج...
#شهید_حسن_باقری
🔰🔰🔰