eitaa logo
🌹کانال شهید محمدحسین محمدخانی🌹
106 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
5 فایل
قال الله تعالی علیه :"ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ،بل احیائ عندربهم یرزقون" شهید محمد حسین محمدخانی نام جهادی:حاج عمار تاریخ تولد:۱۳۶۴/۴/۹ تاریخ شهادت :۱۳۹۴/۸/۱۶ سمت:فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا مزار مطهر شهید:گلزار شهدای تهران قطعه ۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
17.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷گروه سرودی که همگی باهم شهید شدند! 🔷همه نه نفر این گروه سرود به همراه حمید صادقی ، مربی‌ گروه شهید شدند. اول بهمن ۱۳۶۵سالروز شهادت گروه سرودمدرسه قطب راوندی است که این کلیپ آخرین اجرایشان در سینما تربیت قم است. 🔹این اجرا دو ساعت قبل از شهادت آنها در یکم بهمن ۶۵ است؛این گروه سرود به همراه مربی‌شان آقای حمید صادقی بعد از این اجرا با مینی‌بوسی راهیِ مکان دیگری برای اجرا بودند،درسه راه بازار قم هدف موشک هواپیماهای صدام قرار گرفتند و در آتش سوختند!
🌷سالگرد شهادت دسته جمعی دانش آموزان نوجوان قم🥀🥀🥀🥀🥀 ⏰اول بهمن ماه 🌾از ابتدای جنگ تحمیلی تا پایان، ⭕️ ۱۲۷ شهر ایران مورد تهاجم هوایی رژیم بعث عراق قرار گرفتند و در این بین شهر قم پس از شهرهای کرمانشاه، آبادان، ایلام، تهران و خرم آباد با ۱۸۴۱ نفر بیشترین شهید و مجروح در اثر حملات و بمباران هوایی را داشته است؛ ⭕️موضوعی که در این سال‌ها کمتر بدان پرداخته شده به گونه‌ای که اگر از نسل امروز قم پرسیده شود ⭕️ آیا شهر قم هم مورد تهاجم هوایی عراق قرار گرفته بود یا خیر، بسیاری از آنان اظهار بی اطلاعی خواهند کرد. 💣جریان یکی از حملات هوایی رژیم بعث به شهر قم، حادثه غم انگیز و دردآوری برای مردمان شهر رقم خورد که 🔰رهبر معظم انقلاب این حادثه را «جزو اتفاقات نادر در دوران دفاع مقدس» برشمردند. ⏰نخستین روز بهمن ماه سال ۱۳۶۵،❄️ شماری از دانش آموزان مدرسه راهنمایی قطب راوندی قم برای تمرین سرودی جهت اجرا در ایام دهه فجر، 💫به محل سینما تربیت در خیابان دورشهر می‌روند و پس از بازگشت از محل تمرین، 🛍🛍🛒 در سه راه بازار 💣💣💣 به دلیل بمباران دو فروند میگ رژیم حزب بعث همگی به شهادت می رسند. 🔮همه این دانش آموزان نوجوان که در سنین ۱۱ تا ۱۵ سال قرار داشتند و 🚌داخل مینی بوس بودند 🎯 به گونه‌ای به شهادت می رسند که چیزی از پیکرهای آنان باقی نماند ❤️‍🔥و در اثر شدت انفجار و آتش گرفتن مینی بوس، شناسایی آنان دو تا سه روز به طول انجامید.🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
AUD-20250120-WA0007.mp3
11.19M
🔷 روایتگری زیبای حاج حسین یکتا از فرمانده خود، شهید مهدی زین الدین و ماجرای عنایت ویژه شهید به مبحث راهیان نور در سال‌های اخیر 🔹گوش کنیم و خود را از لجن زار دنیا بیرون کنیم. ┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌باولایتــ 🇮🇷 تاشهادتــ
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر 💠 خانم فاطمه طهورا طباطبایی از استان سمنان : هر گاه مي خواستم براي خريد به مركز شهر سمنان بروم، به خاطر فاصله زیاد باید با سواری مي رفتم ، در مسير، از دور تصوير شهدا را مي ديدم و تصوير چهره خندان شهيد عباس دانشگر بود كه من را نگاه مي كرد. گويا شهيد به من لبخند مي زد و محو لبخند و چهره زيبايش مي شدم و ناخودآگاه به شهيد سلام مي كردم. در خیال خودم فکر می کردم اون فقط یک عکس است که من با لبخندهای زيبايش اُنس گرفته ام. ولی خبر نداشتم همین لبخند، روزي من را با خودش به وادي عشق و نور هدايت خواهد كرد. يك روز برای ديد و بازديد از اقوام به شهر فيروزكوه رفتیم، بعد از احوال پرسي، فرصتي ايجاد شد تا براي اینکه حال و هوای مان را عوض کنیم، به پارك برويم. يك ساعتي تا غروب آفتاب مانده بود. همراه مادر شوهرم و فرزندم كه فقط دو سالش بيشتر نبود، در پارك حسابي خوش گذرانديم. مدتی که گذشت صداي اذان که بسیار دلنشین و آرامش بخش بود و دل هر مؤمنی را نوازش می داد از مسجد كنار پارك به گوشم رسيد. مادر شوهرم تا صداي اذان را شنيد، رو به من كرد و گفت: بریم نماز بخونیم.من هم با اكراه قبول كردم. سال هاي قبل نمازهایم را بهتر می خواندم، ولی چند وقتي بود نسبت به خواندن نماز بي توجه شده بودم. امّا خدا خواست صدای اذان و گنبد و مناره هاي مسجد که با نور سبزی می درخشیدند؛ منو به سمت اون جا کشاند. با همان مانتویي كه پوشيده بودم و مناسب مسجد رفتن هم نبود؛ دست فرزندم را گرفتم و راهي مسجد شديم. از پله هاي حیاط مسجد که بالا می رفتم، با خودم فكر مي كردم نکنه با این سرو وضع نشه نماز خوند و اصلاً من رو به مسجد راه ندهند. همينطور در فكر بودم تا اینکه وقتی آخرین پله را آمدم بالا، یک دفعه سرم را كه بلند کردم عکس یک شهید با لبخند، يك سمت در و تصوير شهید ديگري با لبخند را سمت ديگر دیدم، ناگهان پاهايم بي حس شد. آنقدر محو تصوير لبخند دو شهید شدم كه با خود گفتم: من با این سر و وضع اومدم مسجد و شهدا به من لبخند می زنند! حس عجیبی بود، انگار دو شهید به استقبال من آمده بودند تا به من خوش آمد بگويند. شهید محسن حججی و شهید عباس دانشگر بودند. نویسنده: مصطفی مطهری نژاد 🍃🌺🍃
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨عزیزِ آسمونیِ ما 💚 می‌دونیم تو آسمون، تولد زمینی شدنت رو جشن گرفتن🎂 خواستیم بگیم به یادت هستیم🥺 و دلتنگت💔 ای بر تر از ملائکه... فراموش نشدنیِ ما💎✨
سالروز تولدتان تو آسمانها مبارک سفره شهدایی *خب دوستان* *امشب* *مهمان شهیدان عزیز  *هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید و پنج صلوات هدیه کند به این شهید بزرگوار* *در هیاهوی محشر* *فراموشمون نکنید* *
42.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شهیده زهرامحمدی..... حاجت یک دانشجو روداده حتی شهیدخرازی توسل کننده خودشو ارجاع داده پیش ایشون https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11515
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بهترین مصاحبه تاریخ صدا و سیمای ایران از زمان تاسیس تاکنون بدون تعارف بامادر شهیدان
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 خدا حافظی شهردار خلخال مسئولین یاد بگیرند این جوری کار کنید که موقع رفتن پشت سر تان به یاد شما گریه کنن ✍ کاری کنید بماند نه بمانید