_ماماݧ هم دیگہ چیرے نگفت
چند دیقہ بیـنموݧ با سکوت گذشت.
ماماݧ مشغول دیدݧ تلویزیوݧ بود
گفتم:
_ماما؟
-بلہ
_میخوام یہ چیزے بهت بگم
_خب بگو
_آخہ....
_آخه چے؟؟
_هیچے بیخیال
_ینے چے بگو ببینم چیشده جوݧ بہ لبم کردے.
_راستش.راستش دوستم مینا بود یہ داداش داره
_ماماݧ اخم کردو با جدیت گفت خب؟
_ازم خواستگارے کرده ماماݧ وایسا حرفامو گوش کـݧ بعد هرچے خواستے بگو گفتـݧ ایـݧ حرفا برام سختہ اما باید بگم اسمش رامیـنہ ۲۴سالشه و عکاسے میخونہ از نظر مالے هم وضعش خوبه منم هم
_تو چے اسماء؟
سرمو انداختم پاییـݧ و گفتم
_دوسش دارم
_ینے چے کہ دوسش دارے؟
تو الاݧ باید بہ فکر درست باشے حتما باهم بیروݧ هم رفتیـݧ میدونے اگہ بابات و اردلاݧ بفهمن چے میشہ؟؟
_اسماء تو معلوم هست دارے چیکار میکنے
از جام بلند شدم و با عصبانیت گفتم چیہ چرا شلوغش میکنے ینے حق ندارم واسہ آیندم خودم تصمیم بگیرم،
_اخہ دخترم اوݧ خوانواده بہ ما نمیخورن اصلا ایـݧ جور ازدواج ها آخر و عاقبت نداره تو الاݧ باید بہ فکر درست باشے ناسلامتے کنور دارے
_ماماݧ بهانہ نیار چوݧ رامیـݧ و خانوادش مذهبے نیستن،چون مسفرتاشون مشهد و قم نیست چوݧ مثل شما انقد مذهبے نیستـݧ قبول نمیکنے یا چوݧ مثل اردلاݧ از صب تا شب تو بسیج نیست؟
_ایـنا چیہ میگے دختر؟ خوانواده ها باید بہ هم بخور.....
حرفشو قطع کردم با عصبانیت گفتم ماماݧ تو نمیتونے منو منصرف کنـے ینے هیچ کسے نمیتونہ مـݧ خودم براے خودم تصمیم میگیرم ب هیچ کسے مربوط نیست..
_سیلے ماماݧ باعث شد سکوت کنم
دختره ے بے حیا خوب گوش کـݧ اسماء دیگہ ایـݧ حرفا رو ازت نمیشنوم فهمیدے
بدوݧ ایـݧ کہ جوابشو بدم رفتم اتاق و در و محکم کوبیدم
_بغضم گرفت رفتم جلوے آینہ دماغم داشت خوݧ میومد بغضم ترکید نمیدونم براے سیلے کہ خوردم داشتم گریہ میکردم یا بخاطر مخالفت ماماݧ
انقد گریہ کردم کہ خوابم برد فردا که بیدارشدم دیدم ساعت ۱۲ ظهره و مـݧ خواب موندم.
ماماݧ حتے براے شام هم بیدارم نکرده بود
گوشیمو نگاه کردم 10 تا میسکال و پیام از رامیـݧ داشتم
_بهش زنگ زدم تا صداشو شنیدم زدم زیر گریہ
ازم پرسید چیشده؟
نمیتونستم جوابشو بدم گفت آماده شو تا نیم ساعت دیگہ میام سر خیابونتوݧ
از اتاق رفتم بیروݧ هیچ کسے نبود ماماݧ برام یادداشت هم نذاشتہ بود
رفتم دست و صورتم و شستم و آماده شدم انقد گریہ کرده بودم چشام پف کرده بود قرمز شده بود
_رفتم سر خیابوݧ و منتظر رامیـݧ شدم
۵ دیقہ بعد رامیـݧ رسید....
✍ ادامه دارد ....
*💞 #عاشقانه_دو_مدافع*
*📚#قسمت_پانزدهم*
_۵دقیقہ بعد رامین رسید...
سوار ماشیـݧ شدم بدوݧ اینکہ حرفے بزنہ حرکت کرد.
_نگاهش نمیکردم ب صندلے تکیہ داده بودم بیرونو نگاه میکردم همش صداے سیلے و حرفاے ماماݧ تو گوشم میپیچید
باورم نمیشد.
اوݧ مـݧ بودم کہ با ماماݧ اونطورے حرف زدم؟
واے کہ چقدر بد شده بودم
_باصداے بوق ماشیـݧ بہ خودم اومدم
رامیـݧ و نگاه کردم چهرش خیلے آشفتہ بود خستگے رو تو صورتش میدیدم چشماش قرمز بود مث ایـݧ کہ دیشب نخوابیده بود
دستے بہ موهاش کشید وآهی ازتہ دل
دلم آتیش گرفت آشوب بودم طاقت دیدݧ رامیـݧ و تو اوݧ وضعیت نداشتم
_ناخودآگاه قطره اشکی از چشمام سرازیر شد
رامیـݧ نگام کرد چشماش پراز اشک بود ولے با جدیت گفت:
اسماء نبینم دیگہ اشک و تو چشمات
اشکمو پاک کردم و گفتم:پس چرا خودت....
حرفمو قطع کرد و گفت بخاطر بیخوابے دیشبہ
بیخوابے؟ چرا؟
_آره نگرانت بودم خوابم نبرد
جلوے یہ کافے شاپ نگہ داشت
رفتیم داخل و نشستیم
سرشو گذاشت رو میز و هیچے نگفت
چند دیقہ گذشت سرشو آورد بالا نگاه کرد تو چشام و گفت:
_اسماء نمیخواے حرف بزنے
چرا میخوام
خوب منتظرم
رامیـݧ ماماݧ مخالفت کرد دیشب باهم بحثموݧ شد خیلے باهاش بد حرف زدم اونقدرے ک...
اونقدرے ک چی اسماء؟
اونقدرے ک فقط با سیلے ساکتم کرد دیشب انقدر گریہ کردم ک خوابم برد و نفهمیدم زنگ زدے
_پوفے کرد و گفت مردم از نگرانے
اما حال خرابش بخاطر چیز دیگہ بود
ترجیح دادم چیزے نگم و ازش نپرسم
اون روز تا قبل از تاریکے هوا باهم بودیم همش بهم میگفت ک همه چے درست میشہ و غصہ نخورم
چند بار دیگہ هم با ماماݧ حرف زدم اما هر بار بدتر از دفہ ے قبل بحثموݧ میشد و ماماݧ با قاطعیت مخالفت میکرد
_اوݧ روز ها حالم بد بود دائم یا خواب بودم یا بیروݧ حال حوصلہ ے درس و مدرسہ هم نداشتم
میل بہ غذا هم نداشتم خیلے ضعیف و لاغر شده بودم
_روزهایے ک میگذشت تکرارے بود در حدے ک میشد پیش بینیش کرد
رامیـݧ هم دست کمے از مـݧ نداشت ولے همچناݧ بر تصمیمش اصرار میکرد و حتے تو شرایطے ک داشتم باز ازم میخواست با خانوادم حرف بزنم
اوایل دے بود امتحانات ترمم شروع شده بود
یہ روز رامیـݧ بهم زنگ زد و گفت باید همو ببینیم ولے نیومد دنبالم بهم گفت بیا هموݧ پارکے ک همیشہ میریم
_تعجب کردم اولیـݧ دفہ بود کہ نیومد دنبالم لحنش هم خیلے جدے بود نگراݧ شدم سریع آماده شدم و رفتم
رو نمیکت نشستہ بود خیلے داغوݧ بود...
✍ ادامه دارد ....
*💞 #عاشقانه_دو_مدافع*
*📚 #قسمت_شانزدهم*
_رفتم کنارش نشستم.
سرشو به دستش تکیہ داده بود
سلام کردم بدوݧ ایـݧ کہ سرشو برگردونہ یا حتے نگام کنہ خیلے سردو خشک جوابمو داد
حرف نمیزد
_نمیفهمیدم دلیل رفتاراشو کلافہ شده بودم
بلند شدم ک برم کیفمو گرفت و گفت بشیـݧ باید حرف بزنیم
_با عصبانیت نشستم و گفتم:
جدے؟ خوب حرف بزݧ ایـݧ رفتارا یعنے چے اصلا معلومہ چتہ؟
قبلنا غیرتت اجازه نمیداد تنها بیام بیروݧ چیشده ک الاݧ..
_حرفمو قطع کرد و گفت
اسماء بفهم دارے چے میگے وقتے از چیزے خبر ندارے حرف نزݧ
اولیـݧ بار بود ک اینطورے باهام حرف میزد مـݧ ک چیز بدے نگفتہ بودم.
ادامہ داد
ببیـݧ اسماء ۱سال باهمیم
چند ماه بعد از دوستیموݧ بحث ازدواجو پیش کشیدم و با دلیل و منطق دلیلشو بهت گفتم شرایطمم همینطور همـوݧ روز هم بہ خانوادم گفتم جریان و اما بہ تو چیزے نگفتم.
از همـوݧ موقع خانوادم منتظر بودݧ ک مـݧ بهشوݧ خبر بدم کے بریم براے خواستگارے اما مـݧ هر دفعہ یہ بهونہ جور میکردم
چند وقت پیش همون موقع اے ک تو با مامانت حرف زدے خانوادم منو صدا کردݧ و گفتـݧ ایـݧ دختر بہ درد تو نمیخوره وقتے خوانوادش اجازه نمیدݧ برے خواستگارے پس برات ارزش قائل نیستـݧ چقد میخواے صبر کنے....
ولے مـݧ باهاشوݧ دعوام شد
حال ایـݧ روزام بخاطر بحث هرشبم با خوانوادمہ
دیشب باز بحثموݧ شد.
_بابام باهام اتمام حجت کرد و گفت حتے اگہ خوانواده ے تو هم راضے بشـݧ اوݧ دیگہ راضے نیست
ببین اسماء گفتـݧ ایـݧ حرفها برام ـسختہ
اما باید بگم دیشب تا صب فکر کردم حق با خوانوادمہ خوانواده ے تو منو نمیخواݧ منم دیگہ کارے ازم بر نمیاد مخصوصا حالا کہ...گوشیش زنگ خورد هل شد و سریع قطعش کرد
نزاشتم ادامہ بده از جام بلند شدم شروع کردم بہ خندیدݧ و دست هامو بہ هم میزدم
آفریـݧ رامیـݧ نمایش جالبے بود
با عصبانیت بلند شد و روبروم ایستاد
اسماء نمایش چیہ جدے میگم باید همو فراموش کنیم اصن ما بہ درد هم نمیخوریم از اولم...
از اولم چے رامیـݧ اشتباه کردیم؟ یادمہ میگفتے درست تریـݧ تصمیم زندگیتم،بدوݧ مـݧ نمیتونے زندگے کنے چیشده حالا؟
اسماء جاݧ تو لیاقتت بیشتر از اینهاس
اره معلومہ ک بیشتر تو لیاقت منو عشق پاکے بهت دارم و ندارے فقط چطورے میخواے روزهایے ک باتو تباه کردم و بهم برگردونے؟
سکوت کرد. دوباره گوشیش زنگ خورد و قطع کرد
_پوز خندے بهش زدم و گفتم هہ جواب بده تصمیم جدید زندگیت از دستت ناراحت میشہ
ازجاش بلند شد اومد چیزے بگہ کہ اجازه ندادم حرف بزنہ بهش،گفتم برو دیگہ نمیخوام چیزے بشنوم سرشو انداخت پاییـݧ و گفت ایشالا خوشبخت بشي و رفت براے همیشہ
واقعا رفت باورم نمیشد پاهام شل شد و افتادم زمیـݧ بہ یہ گوشہ خیره شده بودم اما اشک نمیریختم آرزوهام و تصوراتم از آینده رو سرم خراب شد
_از جام بلند شدم چشمام سیاهے میرفت نمیتونستم خودمو کنترل کنم یہ ساعتے بود رامیـݧ رفتہ بود خودمو ب جلوے در پارک رسوندم
صحنہ اے رو ک میدیدم باورم نمیشد
رامیـݧ با یکے از دوستام دست در دست و باخنده میومدݧ داخل پارک
احساس کردم کل دنیا داره دور سرم میچرخہ قلبم ب تپش افتاده بود و یہ صدایے تو گوشم میپیچید
دیگہ چیزے نفهمیدم از حال رفتم ...
✍ ادامه دارد ....
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
*🕊️قرار شبانه با شهدا 🥺 🕊️🌹*
ان شاء الله امشب درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شود:
🌹محب اهلبیت
سرباز امام زمان🌹
🌹وان شاءالله شهادت 🍃🍃
*امشب هدیه میکنیم 10صلوات و یا بیشتر به روح مطهرشهید والا مقام 🥀🕊️🥀*
*🌷شهید بزرگوار سیدمحمد حسین میردوستی🌷*
💚💚💚💚💚💚💚
💚ان شاءالله شفاعتشون شامل همه عزیزان باشه💚
*اجرتون باشهدا ان شاءالله❤️*
💚🙏💚🙏💚🙏💚🙏💚🙏💚🙏
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم سید محمد حسین میر دوستی
✨هدیه به روح بلندش صلوات
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
🌷شب را به پایان میرسانیم با سلام و عرض ادب به سیدالشهدا آقام اباعبدالله الحسین(ع) و زیارت میکنیم ایشان را
و میگوییم
❤️اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ❤️وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ❤️
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ❤️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن❤️
آقاجان عرض سلام در بین الحرمین را روزی جمع بگردان 🙏🏻
آمین
◼️#اللهمـ_عجلـ_لولیکـ_الفرجـ🌷🦋 ظهور حضرت مهدی ۳ صلوات میفرستیم🤲🏻
✨صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین✨
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر✨
✨ در پناه حضرت مادر(س)✨
✨✨یا علی✨✨
ارتباطگیری منافقین با حزب کمونیست کارگری!
1
حامد اسماعیلیون در هیئتمدیره انجمن ps۷۵۲، با یکی از اعضای حزب کمونیست کارگری و سمپات گروهکهای تروریستی منافقین و کومله، ارتباط گرفته مدتی است حزب کمونیست کارگری، یکی از لیدرهای اغتشاشات را جذب کرده و حضورش در تجمعات خارج از کشور این حزب، به چشم میخورد. برخی شواهد نشان میدهد که حامد اسماعیلیون، سخنگوی انجمن ps۷۵۲، با همکاری یکی از واسطههای هیئتمدیره انجمن، با حزب کمونیست کارگری ارتباط گرفته است.
انجمن هواپیمای اوکراینی یا انجمن ps۷۵۲، یک هیئتمدیره ۵ نفره دارد که رئیس آن، کوروش دوستشناس، معاونش، آرش مرتب، منشی آن امیرعلی علوی، خزانهدارش وحید امامی و سخنگوی آن حامد اسماعیلیون است. این انجمن به این تعداد از اعضای هیئتمدیره بسنده نکرده و جمع دیگری را هم بهعنوان مدیر معرفی کرده و فعالیت میکنند، یکی از این مدیران، شهناز مرتب، خاله معاون انجمن، یعنی آرش مرتب است.
آرش مرتب که برادر خود را در حادثه هواپیمای اوکراینی از دست داده بود، در ابتدای شکلگیری انجمن ps۷۵۲، خاله خود را به جمع مدیران این انجمن اضافه کرده است. این در حالی است که انجمن مدعی شده اعضا با برگزاری انتخابات، انتخاب شدهاند!
شهناز مرتب
فعالیتهای شهناز مرتب به انجمن ps۷۵۲، ختم نمیشود؛ او پس از عضویت، تاکنون بارها به بهانه کارشناسی، با شبکههای ماهوارهای ضدانقلاب مصاحبه کرده است.
شهناز مرتب پس از انجمن هواپیمای اوکراینی، ارتباطات خود را با افرادی نظیر شادی امین، گستردهتر کرده که تلاش میکند این ارتباطات از چشم رسانهها پنهان بماند.
اما از همه اینها مهمتر، عضویت او در کمیته کردستان حزب تروریستی کمونیست کارگری است، او پیش از انجمن هواپیمای اوکراینی از اعضای ردهبالای این حزب بود و در مراسم و کنگرههای مختلف این حزب، سخنرانی کرده است.
شهناز مرتب در تجمعات محدود این حزب علیه ایران هم نقشآفرینی میکند و به حزب کومله هم ارادت خاصی دارد. ارادت او به اعضای کومله تا جایی افزایش پیدا میکند که مدام بر سر قبور اعضای این گروهک تروریستی حاضر میشود و آنها را شهید و قهرمان ملی میخواند!
در راستای این ارادت، بهصورت محدود هم با این گروهک در خارج از کشور همکاری میکند. شهناز مرتب از جمله افرادی بوده که تجمعات حمایت از ۴ تروریست آموزشدیده موساد در کومله که در شُرف اعدام بودن را لیدری کرده بود.
نسبتهای سیاسی شهناز مرتب صرفاً به آرش مرتب و حزب کمونیست کارگری ختم نمیشود؛ او خاله «آسیه بنیصدر» (شهرزاد صدر)، زن برادر مریم رجوی است.
حضور شهناز مرتب در کنار دایی توماج صالحی
سطح همکاری شهناز مرتب با منافقین گرچه در سالهای گذشته رسانهای و علنی شده اما اکنون بهصورت پنهانی ادامه پیدا کرده است. شهناز مرتب به دلیل نزدیکی و ارتباط با اقبال اقبالی، دایی توماج صالحی و از اعضای سازمان منافقین، تجمعات متعددی را هم برای حمایت از توماج صالحی برگزار و لیدری کرده است.
شهناز مرتب در هفتههای گذشته سعی میکند در این اندک فعالیت رسانهای خود، کتابهای حامد اسماعیلیون را هم تبلیغ کند و تا جایی که امکان دارد، تجمعات و خط و ربطهای انجمن هواپیمای اوکراینی را به گروهکهای تروریستی نظیر کومله، نفاق و حزب کمونیست کارگری ارتباط دهد.
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
🌷روزمان را با سلام بر چهارده
مَعْصوم آغاز میکنیم،به نیابت از
عزیزان اسمانیمان🌷
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
☆🌺〰️🍃〰️🌺〰️🍃☆
🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
🏴🕊
صبحانه فرهنگی با عطر شهدا🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#شهیدمرتضیاسلامی(کیهان)🌷
تاریخ تولد۱۳۳۸/۰۸/۲۹
تاریخ شهادت۱۳۶۰/۰۲/۰۴
محل شهادت تپه های بازی دراز🌷
شهید مرتضی اسلامی در یک خانواده روحانی و متدین درشهرری پا به عرصه وجود نهاده پس از اخذ دیپلم ریاضی فیزیک و همچنین دیپلم علوم تجربی و اخذ دیپلم حسابرسی از انستیتوی زنجان با علاقه و شوق زائدالوصف خود را جهت انجام خدمت مقدس سربازی معرفی وپس از فرا گرفتن فنون لازم به شهرستان شیراز اعزام و دوره تخصصی خمپاره اندازی را هم گذراندازآنجابرای ادامه خدمت به شهرستان کرمانشاه وسپس از آنجا به سرپل ذهاب و پادگان ابوذر منتقل و بقیه را هم در پادگان مزبور انجام وظیفه نمود در فروردین ماه 1360 به مرخصی آمدوبه هنگام بازگشت از تمام بستگان و دوستان دیدن و خداحافظی نمود بطوریکه احساس میشداز شهادت خودآگاهی پیدا کرده پس ازمراجعت به محل مأموریت در تاریخ چهارم اردیبهشت ماه 1360 در بلندیهای بازی دراز در حین انجام وظیفه به درجه رفیع شهادت نائل می گردد🌷
پیکر پاکش در تاریخ 60/2/10 در شهر ری در قسمت جنوبی مسجد پایین پای قبر حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام دفن گردید.🌷🌷
🍃یادش گرامی ونامش جاودان
🍃دسته گلیازصلوات به نیابت ازامامشهدا،شهدایی که امروز سالگردشهادتشان میباشدو این شهیدوالامقام هدیه میکنیم به حضرت ولیعصرارواحنا فداه
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان🌷
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#درودورحمتخداوندبرپدرومادراینشهیدبزرگوار
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
🔴 سعید جلیلی؛ «اصلیترین عاملِ وضعِ موجود»
مصطفی فقیهی؛ مدیرمسئول سایت اصلاح طلب انتخاب:
۱. اگر سعید جلیلی رییسجمهور شود، بر ریاستِ دولتی «حَی و حاضر» تکیه میزند که سربازانش آماده به اجرای دستوراتِ او هستند؛ چندان که در۳ سال فعالیتِ دولت سیزدهم، با چیدهمانسازیِ نیروهایش در لایههای عالی و میانیِ دولتی و فرادولتی، پشتپردههٔ تصمیماتِ کلان دولت و حتی تئوریسین و حامیِ سرسختِ سیاستهای خشنِ فرهنگی چون #گشت_ارشاد و دوپارگیِ جامعه در سالهای اخیر نیز بود....
«جلیلی» از اصلیترین «عواملِ وضع موجود» است؛ که از سال ۸۶ با جذبِ انواع تحریمها، کمر اقتصاد کشور را شکست و از ۹۲ تا ۱۴۰۰ نیز، با جُنباندنِ انواع دسیسههای ظالمانه در راهِ مذاکراتِ برجام، پسابرجام و بعدتر در مسیرِ احیای آن، تلاشی مضاعف و بسیار اثربخش داشت.
او حتی در سال ۱۴۰۱ و در «دولت رییسی» نیز، با وجود قطعی شدنِ احیای برجام، در آخرین لحظات، چنان سنگ بزرگی پرتاب کرد که «برجامِ نیمهجان» را نابود و احیای آن را ناممکن کرد؛ آنچنان که باقری یار غار پیشین خود را نیز، دلچرکین کرد تا باز هم، مانع رفع تحریمهای کمرشکنِ اقتصادی و تداومِ اوضاع پریشان معیشتی مردم شود!
پ.ن :
🤔 چرا اصلاح طلبها و گروههای همسو با آنها از سعید #جلیلی وحشت دارند!؟
👈🏼 یک 1⃣ قبل از پاسخ به این سؤال بهتر است سؤال دیگری مطرح کنیم و آن هم اینکه بر فرض کاندیداتوری سعید جلیلی و انتخاب او آیا اصلاح طلبان به رأی مردم احترام میگذارند و از این انتخاب تمکین میکنند!؟
تجربهٔ انتخاب شهید رئیسی از طرف مردم نشان داد که اصلاح طلبها فقط وقتی به رأی مردم احترام میگذارند که یکی از خودشان از صندوق رأی بیرون بیاید!
صد البته که تجربه نشان داده این احترام به معنی کار برای مردم نیست، که مردم برای اصلاح طلبها فقط پل پیروزی برای کسب قدرت هستند ولاغیر!
👈🏼 دو 2⃣ و پاسخ سوال اول👇🏿
▪️از سعید جلیلی میترسند چرا که میدانند اگر پرکارتر از شهید رئیسی نباشد، در همان حد و اندازه، خود را وقف کشور و مردم میکند!
▪️از جلیلی میترسند چرا که میدانند فساد ستیزی او همچون شهید جمهور، دستشان را از منابع ثروت مردم قطع میکند!
▪️از جلیلی میترسند چرا که میدانند اگر رئیس جمهور شود، نتیجه کارش به اینجا ختم میشود که مردم برای همیشه اصلاح طلبها را به زباله دان تاریخ میریزند!
▪️از جلیلی میترسند چرا که میدانند با مجموعهای از بهترین جوانان نخبه کشور، ایران را به اوج قلههای پیشرفت در علم و فناوری میرساند!
▪️از جلیلی وحشت دارند چرا که میدانند اقتصاد را از چنگال دلاری فروشان منابع ملی بیرون خواهد کشید!
▪️از جلیلی میترسند چرا که میدانند بنا دارد کشور را از بلای خام فروشی منابع طبیعی نجات دهد
▪️از جلیلی ترس دارند چرا که میدانند مستقیم میرود سراغ اجرای اصل چهل و چهار و اقتصاد را به معنی واقعیاش مردمی میکند!
▪️از جلیلی میترسند چرا که میدانند پایبند به ولایت فقیه و رهبری حضرت آیت الله خامنهای است!
▪️از جلیلی هراس دارند چرا که میدانند دکان برجامشان را تخته میکند و کشور را علاف اسم پر طمطراق و بی خاصیت برجام نمیکند و همه تلاشش را وقف تولید و توان داخل خواهد کرد!
▪️از جلیلی ترس دارند چرا که میدانند امنیت ملی مبتنی بر قدرت بالای دفاعی کشور از اصول حکمرانی اوست!
▪️از جلیلی ترس دارند چرا که میدانند سیاست خارجی او بند به چند کشور اروپایی و امریکا نیست و حتما مبتنی بر عزت ملی و همچون شهید جمهور تعامل با کشورهایی است که مفهوم احترام متقابل و منافع مشترک را به خوبی میفهمند!
والسلام