eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
800 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
💙🍃 🍃 . | | . . رزمندھ ها برگشتھ بودن عقب بیشترشونـ هم رانندھ ڪامیونـ بودنـ کھ چند روزے نخوابیدھ بودن. . ظھر بود و همھ گفتند نماز رو بخونیم و بعد بریم براے استراحتـ. امام جماعت اونجا یڪ حاج آقاے پیرے بود. کھ خیلے نماز رو ڪند مےخوند. رزمندھ هاےخیلےزیادے پشتش وایستادنـ و نماز رو شروع ڪردند. آنقدر ڪند نماز خواند ڪہ رکعت اول فقط ۱۰ دقیقھ اے طول ڪشید! وسطاے رکعت دوم بود ڪہ یکے از رانندھ ها از وسط جمعیت بلند داد زد: حاجججججییییے جون مادرت بزن دنده دوووو😭😂 . . 🌙| | 🚗| | @Hajammar313
🥀🍃 🍃 . . یه نوجوانـ ۱۶ سال بود از محله‌هاے پایینــ شهر تهرانــ چونــ بابا نداشٺــ خیلـے بد تربیٺــ شده بود خودش مـے‌گفت: گناهـے نشد ڪ منــ انجامــ ندمــ تا اینکہ یہ نوار روضه زیر و رویش ڪرد و بلند شد اومد جبهه یه روز به فرمانده‌ گفت:من از بچگـے حرم امام رضا علیه‌السلام نرفتم، مـے ‌ترسمــ شهید بشمــ و حرمــ آقا رو نبینم ۴۸ ساعت به من مرخصـے بدینــ برمــ حرمــ امامــ رضا علیه‌السلام زیارت کنم و برگردمــ... اجازه گرفت و رفت مشهد... دو ساعٺـــ توے حرم زیارت ڪرد و برگشت جبهه توے وصیت نامه‌اش نوشته بود: در راه برگشتــ از حرم امام رضا علیه‌السلام، توے ماشین خوابـــ حضرٺــ رو دیدمــ آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینــ ‌طور ادامه بدهے خودمــ میامــ مـے‌برمتـ… یه قبرے براے خودش اطراف پادگانــ ڪنده بود... نیمه شب‌ها تا سحر مـے ‌خوابید داخل قبر، گریه مـے‌ڪرد و مـے‌گفت: یا امام رضا (ع) منتظر وعده‌امـ آقا جانــ چشمــ به راهمــ نذار... توی وصیٺــ نامه‌اش ساعتــ و روز و مڪانـــ شهادتش رو نوشته بود مـےگفت امام رضا {ع} بهمــ گفته ڪـے و کجا شهید میشمــ حتی مڪانـے همــ ڪ امامــ رضا {ع} فرموده بود شهید مـے ‌شـے تا حالا ندیده بود . . روز موعود خبر رسید ضد انقلاب توے یہ منطقه است و باید بریم سراغشونــ... فرمانده گفت: چند تا نیرو بیشتر نمـے ‌خواهیمــ همه‌ے بچه‌ها شروع ڪردند التماس ڪردن که آقا ما رو ببرید دیدند حمید یه گوشه نشسته و نگاه مےڪنه . . ازش سوال کردند: مگه تو دوسٺــ ندارے برے به این عملیات؟ حمید خندید و گفت: شما برا اومدنــ التماس‌هاتونــ رو بڪنید، اونـے ڪ باید منو ببره خودش مـے ‌بره . خود فرمانده اومد و گفت: حمید تو هم بلند شو بریمــ... . بچه‌ها میگنــ وقتـے وارد روستایـے ڪ ضد انقلابـــ بودند شدیمــ، حمید دستاش رو به سمتــ ما بلند ڪرد و گفتـــ:خداحافظ🥀✨ . . ڪسـے اونــ لحظه نفهمید حمید چـے میگه اما وقتـي شهید شد و وصیت‌نامه‌اش رو باز ڪردیمــ دیدیمــ دقیقا توے همون‌روز، ساعت و مڪانـے شهید شده ڪ تو وصیت‌نامه‌اش نوشته بود... . . . ""خاطره اے از زندگـے شهید حمید محمودے'" . . . راوی: حاج مهدی سلحشور •|| ✨ . . •|| 🍃 ••🌱• ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸 . . . 🍃
• • 🕊 موقع ما را بھ مسجد می کشاند. برای تمام بچه‌های‌محل از همان‌نوجوانی وقت گذاشت. وجودش‌در‌همه‌جا‌ما را "یادِخدا"می‌انداخت. چون در احادیث آمده: «مومن‌کسی‌است‌که‌دیدار او، شما‌را بھ یاد خدا بیاندازد.» ♥️ (:🌸 +بگردید‌یه‌رفیق‌خدایی‌پیداکنید! :) ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝